مظلوم‏ترين امام معصوم

(زمان خواندن: 11 - 22 دقیقه)

سيد مصطفي موسوي گرمارودي

شب از نيمه گذشته است، ساعت يك و ده دقيقه بامداد را نشان مي‏دهد ؛ سكوت شبانه را گاهي صداي زوزه اتومبيلي كه شتابنده مي‏گذرد، درهم مي‏ شكند، اهل خانه در خوابند و من به انبوه كتاب‏هايي مي‏نگرم كه درباره زندگي و ظهور امام همام حضرت اباصالح المهدي (ع) نوشته شده است. آنها را از ميان كتابخانه جمع آوري كرده‏ام تا در نوشتن مقاله‏ اي كه مي‏خواهم بنويسم، ياريم دهند، اما چه بايد بنويسم؟ مستأصل مانده ‏ام.


پيش از اين چند ورقي را سياه كرده‏ ام، اما هيچكدام چنگي به دلم نمي‏زند. مي‏خواهم در كوتاه‏ترين و زيباترين جملات، بهترين و رساترين تصوير را از وجود مقدس او ارائه كنم. درد و داغ دوازده قرن انتظار را در سينه دارم، ساعتي قبل سخت گريسته‏ام، صداي پاي دختركم را كه از پله‏ها بالا مي‏آمد شنيدم. اشك را از صورتم پاك كردم. نمي‏خواستم شاهد گريه‏ام باشد، دختركم چه مي‏داند كه گريه من براي چيست! شايد او هم روزي در خلوت خود با ياد امام مهدي(ع) بگريد. همچنانكه پدرانمان در ماتم فراق او گريسته بودند. حالا نوبت نوشتن است، بي جهت نيست كه قدما مي‏گفتند:
گريه بر هر درد بي درمان دواست.
روزگار عجيبي است. واژه ‏ها را نيز مانند اسم كوچه‏ ها و خيابان‏ها و شهرها عوض مي‏كنند، به جاي گريه كه مظهر سوگ شكوهمند شرقي ماست واژه خنده را گذاشته ‏اند كه مظهر غفلت و بي‏خبري غربي است. به راستي كه خنده نمادِ غفلت است و گريه نماد معرفت. بگذريم ؛ مي‏خواهم در مورد سرور جهان، اميد محرومان، صاحب الزمان (ع) مقاله‏اي بنويسم. مي‏دانم كه خاندان پيامبر (ص) هر يك به تنهايي مظهر تمام فضايل و كمالاتند آنهم در حدّي كه از درك و فهم عقول انساني بيرون است. با اين حال چه بايد بگويم؟! كدام زبان را ياراي آن است كه بزرگي‏ها و بزرگواري‏هاي آنان را، آنچنان كه بايد و شايد، باز گويد؟! ذهن خسته‏ام روي واژه «مظلوميت» متوقف مي‏ماند. آيا مظلوم بودن در نفس خود فضيلت است؟ نمي‏دانم، اما اين واقعيت را مي‏دانم كه سيره پيشوايان معصوم (ع) نشان مي‏دهد كه همگان همواره مظلوم بوده و هرگز ظالم نبوده ‏اند!
دوست و دشمن معترفند كه اگر رعايت جانب حق از سوي آن گراميان نبود، ايشان به مراتب توانمندتر از دشمنان خود بودند، اما اجتناب و پرهيز از آلودگي به فجور و ستم و نيز مراعات حق، آنچنانكه امير مؤمنان(ع) فرمود،1 آنان را در موضع مظلوميت نگه داشت و شد آنچه شد ؛ و مظلوميت آنها براي جان‏هاي حق طلب معيار و ميزاني گرديد كه توانستند پس از آن حق و باطل، ارزش و ضد ارزش، تقوي و هوي، غدر و دهاء و در نهايت تزوير و صداقت را از يكديگر تميز دهند. اينك به راستي كداميك از پيشوايان معصوم مظلومترند؟ رسول خدا (ص) كه فرمود: «هيچ پيامبري به سان من آزار نديده است»؟2 يا امير مؤمنان علي(ع) كه فرمود: «به تعداد ريگ‏هاي زمين و ستاره‏هاي آسمان در حق من ستم روا داشته‏اند»؟3 و يا ابا محمد مجتبي و اباعبداللّه‏ الحسين (ع)، كه هر كدام با مصايبي سنگين‏تر از آسمان‏ها مواجه گشتند؟ تصور مظلوميت يكايك ائمه اثني عشر ـ كه نمي‏خواستند حقيقت را فداي مصلحت نمايند و دنيا را به ‏بهاي ‏دين‏ به‏ دست آورند ـ جان آشوب است. به راستي چرا دنيا چنين دجّال فعل است كه نيكان و صالحان را در چنبر هزاران ابتلا مي‏گدازد و «ولاء» را با «بَلا» قرين مي‏سازد تا دردمندي چون قاآني شيرازي بنالد كه:
ستاره نيست مگر دون نواز و دون پرور   ***    زمانه نيست مگر رذل جوي و رذل پرست
و حافظ بگويد كه:
آسمان كشتي ارباب هنر مي‏شكند   ***   جز دود اهل فضل به كيوان نمي‏رسد
در تاريخ، چهره منفور كساني را مي‏يابيم كه با استفاده از فرمايش رسول خدا و ائمه هدي(ع) درباره ظهور حضرت مهدي(ع)، داعيه مهدويت داشته و پرچم اين ادعا را برافراشتند تا به يمن آن، به آرزوهاي قدرت طلبانه خود نائل شوند!
بگذريم، مصائب و مظلوميت اهل بيت پيامبر (ص) از دامنه و ژرفايي برخوردار است كه اگر هر يك را به تمام اهل عالم تقسيم كنند، چيزي افزون به جا خواهد ماند.
فاجعه عاشورا عقل‏ها را حيران مي‏كند و تنهايي و غربت امام علي (ع) دل‏ها را به آتش مي‏كشد. در اين كهكشان درد و داغ بايد نظاره‏گر خون پاك هزاران هزار شهيدي بود كه از خاندان علوي و فاطمي و حسني و حسيني و در يك كلام فرزنداني از اهل بيت رسول خدا (ص) به جرم دفاع از اعتقاد به حقانيت ولايت معصوم به خاك ريخته شد و نيز بايد شاهد شهادت و زجر و تبعيد و تحقير و... خيل عظيم مردان و زنان و كودكاني بود كه فقط به دليل شيعي بودن، تازيانه قساوت اذناب اموي، عباسي و اتباع وهابي و صهيوني آنان را از قرن‏ها پيش تا هم اكنون در جاي جاي زمين متحمل شده‏اند و مي‏شوند. با اينهمه اگر مدار مظلوميت را از دير و دور تاكنون باز نگريم و در ژرفا و دامن آن تأمل كنيم، به گمان راقم اين سطور هيچ كس مظلوم‏تر از وجود مقدس اباصالح المهدي، حجة ابن الحسن العسكري، ارواحناله الفداء، نبوده و نخواهدبود.
پيش از آنكه دلايل اين ادّعا را بر شمارم سخن آن عالم ربّاني (استاد پدرم مرحوم آيت‏اللّه‏ شيخ علي اكبر الهيان) را به ياد مي‏آورم كه فرمود: «تحمّل زندگي با مشقت از مرگ و شهادت سخت‏تر است!» و چرا چنين نباشد! دلاور مردي كه براي دفاع از حق در خون خود فرو مي‏غلتد و به آني يا ساعتي زندگي دنيا را بدرود مي‏گويد تا در نعيم جاودان الهي متنعّم گردد، بارها آسوده‏تر از فرزندي است كه بايد سال ‏هاي سال در غربت و انزوا با لحظه لحظه عمر خويش يادآور شهادت و رسالت او باشد. به راستي كدام دشوارتر است؟ آنكه مي‏ميرد و اجل محتوم را به سعادت مطلوب بدل مي‏كند، صدها عنوان كتاب توسط «وعاظ السلاطين» بر عليه شيعه انتشار مي‏يابد و در مقابل از طبع و نشر كتاب گرانسنگ الغدير تأليف علامه اميني هنوز در برخي از كشورهاي تسنن زده ممانعت به عمل مي‏آيد!
يا آنكه مي‏ماند و در همه عمر درد و داغ صبوري را به جان مي‏خرد؟ بي جهت نيست كه شاعري مي‏گويد:
واي بر خضر كه محكوم به عمر ابد است   ***   من كه از هستي ده روزه به تنگ آمده‏ام
اينك بيش از يازده قرن از عمر مقدس حضرت اباصالح المهدي، ارواحناله الفداء، مي‏گذرد. هيچ نيازي نيست كه در اثبات چگونگي و راز طول عمر آن امام يگانه ذهن را با كند و كاو در دلايل عقلي و نقلي خسته كنيم. هر كس به حقانيت كلام خداوند ايمان دارد و قدرت الهي را به تصريح قرآن در شكافتن دريا براي موساي كليم و سخن گفتن عيسي مسيح در لحظه ولادت و تكلّم سليمان با حيوانات و زنده ماندن يونس در شكم ماهي و طول عمر نوح، علي نبينا و آله و عليهم السّلام،4 و صدها نظير اين گونه خرق عادت‏ها مي‏پذيرد، به راحتي خواهد پذيرفت كه عمر طولاني امام عصر (ع) به اذن الهي امري بسيار ساده و پذيرفتني است. و اگر چه در اثبات امكان اين امر، دلايل متعددي را دانشوران ايماني در كتب مختلف بيان كرده‏اند اما آن همه دليل و برهان براي كساني است كه همواره سبب‏ها را ديده‏اند و سبب ساز را نديده‏اند. اين سخن را نيز از استادم به يادگار دارم كه، يكي از اهل معرفت ابياتي را در توصيف قدرت بي پايان خداوند سروده بود كه مضمون آن چنين است:
اي خدا، تو آني كه از زمين مرده و سرد ساقه سبز و تازه مي‏روياني، و از ساقه سبز، برگ‏هاي لطيف بيرون مي‏آوري و بر برگ‏ها، شكوفه‏هاي ظريف و بر شكوفه‏ها پنبه سفيد و نرم را مي‏نشاني، آنگاه ما آدميان با نيروي ادراك و تعقل از پنبه نخ و از نخ لباس تهيه مي‏كنيم. خداوندا! تو خود را در پس و پشت اين وسايل، پنهان نموده‏اي، و اگر اراده فرمايي مي‏تواني درخت و بوته گياهي از خاك برآوري كه به جاي پنبه، لباس آماده بر آن روئيده باشد!
باري، سخن ما بر سر راز طولاني بودن عمر و حيات امام(ع) نيست، كه اين مهم در پرتو قدرت لايزال الهي معمّاي ناگشوده‏اي نباشد ؛ سخن در اين است كه وجود مقدس او در طي اين ادوار طولاني چه مصائبي را تحمل نموده‏اند. اين است كه در دعاي ندبه مي‏خوانيم:
عزيزٌ عَلَيّ اَنْ تُحيطَ بِكَ دُونَي البَلوي و لاَ ينالَك مِنّي ضَجيجٌ و لاَ شَكْوي بر من گران و ناگوار است كه رنج و بلا تو را احاطه كند و ناله و شكوايي ازمن به تو برسد...
و انتظار در نفس خود از سخت‏ترين حالات انسان است. با آنكه مي‏دانيم در طي اين قرون چشم مقدس او شاهد و ناظر چه فجايع سخت و صعبي بوده است مشاهده آن همه و نيز اين همه قتل‏عام‏ها، تجاوزها، حق كشي‏ها، آوارگي‏ها و... به تنهايي كافي است تا سخن صائب تبريزي را بپذيريم كه گفت:
سوزنده‏تر ز سايه ديوار انتظار گرم است آفتاب روز قيامت وليك نيست
انتظار جانسوزي كه بيش از همه شيعيان و حق‏طلبان وجود مقدس او را آزرده و هر لحظه و هر روز آن، برگ تازه بر كتاب مظلوميت او افزوده است. مظلوميتي كه دامنه‏اش از سال‏هاي ماقبل تولد آن يگانه، آغاز مي‏شود.
توضيح آنكه در تاريخ، چهره منفور كساني را مي‏يابيم كه با استفاده از فرمايش رسول خدا و ائمه هدي (ع) درباره ظهور حضرت مهدي (ع)،5 داعيه مهدويت داشته و پرچم اين ادعا را برافراشتند تا به يمن آن، به آرزوهاي قدرت طلبانه خود نائل شوند! كساني چون مغيرة بن سعيد6 و عبيداللّه‏ المهدي (ع)7 از اين گروهند. اينك تا آنجا كه وسع صاحب اين قلم است، وجوه مظلوميت امام همام، ابا صالح المهدي(ع) را در پي مي‏آورم و به اين دعا تمسّك مي‏جويم كه:
أللّهُمَّ ادَفَعَ عَنْ حُجَّتِكَ وَ وَلِيّكَ وَ خَليفَتِك شَرَّ الجنِّ و الأنسِ بِمنّكَ وَ كَرَمِكَ.
1 ـ اولين ستمي كه در حق آن گرامي روا داشته‏اند، از ناحيه اعتقاد پيروان سقيفه است كه مي‏گويند: در آخر زمان خداوند مرد مصلحي را به وجود مي‏آورد و او مهدي موعود است. بنابر اين عقيده امام عصر (ع) در آخر زمان متولد خواهد شد و البته معلوم و معين نيز نيست كه از نسل كيست. جلال الدين مولوي رومي در مثنوي خويش با پذيرش و تبليغ همين ايده ابيات زير را مي‏آورد:
تا قيامت آزمايش دائم است خواه از نسل عمر خواه از علي است هم نهان و هم نشسته پيش رو8 مهدي هادي وي است اي راه جو
پس به هر دوري وليّي قائم است پس امام حيّ قائم آن ولي است مهدي هادي وي است اي راه جو مهدي هادي وي است اي راه جو
ملاحظه مي‏شود كه از نگاه مولوي رومي استبعادي ندارد كه آن جهاندار عدل گستر و آن به پا دارنده قسط و بر هم زننده بساط جور از نسل عمر بن خطاب باشد.
در حالي كه اصحاب حديث متواترا از رسول خدا (ص) نقل نموده‏اند كه حضرتش وجود مقدس حضرت مهدي، امام حي غائب قائم(ع)، را مشخّصا از نسل امامان پاك و از صلب حضرت اباعبداللّه‏ الحسين(ع) و نهمين نواده او و فرزند حضرت ابامحمد عسكري(ع) پيشواي يازدهم دانسته و معرفي فرموده است. و همين احاديث طمع كساني چون عبيداللّه‏ المهدي را برانگيخت تا دعوي مهدويت كنند.
2 ـ همچنانكه گفته شد پيش از تولد حضرت ولي‏عصر، ارواحنا له الفداء، كساني به پا خاسته، خود را مهدي موعود خواندند. اينان اگر چه جان بر سر اين ادعا نهادند و خداوند با افشاي تزوير و ناكام ساختن ايشان، خط بطلان بر ادعاي نابجايشان كشيد، اما به هر حال اين داعيه زمينه را براي ديگر مدعيان مهدويت فراهم آورد. و ديگر شيادان و راهزنانِ فكر و انديشه را جرأت بخشيد تا با اين حربه، خلق خدا را به گمراهي بكشانند و موجبات تفرقه هر چه بيشتر امت را فراهم آوردند.
3 ـ در نخستين سال‏هاي زندگي آن سرور، عموي حضرتش، جعفر بن محمد الهادي ادعاي امامت و جانشيني حضرت ابامحمد عسكري(ع) را نمود و كوشيد با استفاده از حمايت خلفاي عباسي، شيعيان را به خود جلب كند اما خدعه و فريبش بر ملا شد و به كذّاب شهرت يافت.
4 ـ در دوران غيبت صغري كه امام (ع) به ترتيب عثمان بن سعيد و فرزند وي محمد بن عثمان و نيز حسين بن روح نوبختي و سرانجام علي بن محمد سمري را به عنوان نواب خاص خود تعيين فرموده بود، جمعي منافق، نوبت به نوبت با ادعاي نيابت امام به جلب توجه مردم پرداخته، در اين راه به ترويج عقايد سخيفي چون تناسخ و حلول و نهايتا ايجاد انحراف و كژانديشي در جامعه اسلامي دست يازيدند. از زمره اين مدعيان مي‏توان از شلمغاني، محمد بن نصير نميري، احمد بن هلال كرخي، حسين بن منصور حلاج، ابو محمد شريعي و محمد بن بلال نام برد.9 اگر چه برخي از اينان مستقيما توسط امام (ع) مورد طعن و لعن قرار گرفته و برخي ديگر توسط بزرگان شيعه از جمله يكي از بارزترين انواع ستمي كه در حق شيعه و به خصوص در حق امام عصر، ارواحنا له الفداء، روا داشته و مي‏دارند، حركت ناجوانمردانه تحريف در آثار است جناب ابن‏بابويه و حسين بن روح نوبختي رسوا گرديدند،10 اما به هر حال طرح ادعا از سوي اين مدعيان دروغين، زمينه‏ساز گشايش بستري از خطا و اعوجاج گرديد، به گونه‏اي كه از آن زمان تا هم اكنون نيز برخي از اهل قلم و همچنين گروهي از مستشرقان به سهو يا غرض به نام و ياد آنها كتاب مي‏نويسند و مهملات و مجهولاتي را به نام فرهنگ اسلامي به جامعه جهاني عرضه مي‏دارند11 واين سخن بگذار تا وقتي دگر؛ 5 ـ اگر بپذيريم كه هر گونه تهمت و افترايي بر عقايد حقّه شيعه، در نفس خود ستمي به شيعيان محسوب مي‏شود، به طور قطع و يقين اين افتراها و تهمت‏ها بدوا ستم مضاعفي به ساحت مقدس امام عصر، ارواحنا فداه، است كه پيشواي شيعيان مي‏باشد. دست پليد وهابيان ـ كه به تصريح مدارك تاريخي، ساخته و پرداخته صهيونيسم جهاني است ـ در نوشتن كتب متعدد و البته تكراري بر عليه عقايد منوّر شيعه چنان هتاك و بي باك است كه گاه از شدت عصبيّت و عناد مورد اعتراض برخي از عالم نمايان وهابي مسلك نيز قرار مي‏گيرد. اين اقدام در شرايطي صورت مي‏گيرد كه «سگ‏ها را گشوده‏اند و سنگ‏ها را بسته‏اند»! صدها عنوان كتاب توسط «وعاظ السلاطين» بر عليه شيعه انتشار مي‏يابد و در مقابل از طبع و نشر كتاب گرانسنگ الغدير تأليف علامه اميني هنوز در برخي از كشورهاي تسنن زده ممانعت به عمل مي‏آيد!12 و البته از آن جا كه نمي‏توان براي هميشه آفتاب را در حجاب ابر نگاه داشت. خداوند متعال گاه به دست برخي از ايادي دشمن، سند حقايت تشيع را افشا مي‏فرمايد. نظير پاسخي كه يكي از مدرسان دانشگاه‏هاي حجاز به نام عبدالمحسن العباد به كتابي از شيخ عبداللّه‏ بن زيد آل محمود (رئيس دادگاه‏هاي شرعي كشور قطر) داده است. «العبّاد» با آن كه خود شيعي مذهب نبوده و از نزديكان «بن‏باز» (مفتي بزرگ وهابيت در كشور سعودي و دشمن آشكار تشيع) است، با اين حال در پاسخنامه خويش عدم اعتقاد مؤلف كتاب به وجود مقدس امام مهدي (ع) و آرمان مهدويت را مورد نقد و نكوهش قرار مي‏دهد13.
در هر حال هر گونه تهمت، دروغ و افترا به شيعه و باورهاي اصيل و الهي آن را بايد وجهي از وجوه مظلوميت مولايمان اباصالح المهدي (ع) بدانيم.
6 ـ وجود مدعيان مهدويت در دوران غيبت كبري، بارزترين وجه ستم به ساحت مقدس امام(ع) است. اينان كه غالبا دست‏پروردگان دواير جاسوسي استكبار جهاني بوده و هستند، هر چند با استفاده از آرزومندي امّت اسلام در مورد ظهور پيشواي غائب و بهره برداري از ساده لوحي جمعي عوام، داعيه خود را آغاز كرده و بدون استثنا رسوا و منكوب گرديده‏اند اما به هر حال گروهي را به خود خوانده و مقاصد استعماري را در ايجاد تنش و تفرقه امت اسلامي جامه عمل پوشانده و مهمتر كوشيده‏اند تا با حركات سخيف خود امت شيعي را نسبت به اصل ظهور و تحقق حضور امام غائب دلسرد نموده مقدمه‏اي براي انكار وقوع و يا استبعاد حكومت جهاني امام(ع) فراهم آورند، بازي بابيگري و بهائي گري ـ كه تا هم اكنون مورد حمايت دول استعماري است14 ـ در ايران و ماجراي سفيهانه جهيماني و محمد بن عبداللّه‏ قحطاني در حجاز نمونه‏اي از اين گونه ادعاهاي واهي است15.
جالب آن كه اين مدعيان بدون استثنا سر سالم به گور نبرده‏اند و هر كه با اين ادعا سر برافراشته پس از رسوايي و بي آبرويي و ثبت نام خود در تاريخ به ننگ، در راه اين ادعا سر خود به باد داده است. چنانك علي محمد باب در «بيت‏الخلاء» به گلوله بسته شد و مدعيان مهدويت در حجاز نيز با تمام اتباعشان به قتل رسيدند، آن هم به دست نيروهاي فرانسوي!!! ولي تحقق فرجام تيره براي اين مدعيان، اصل ستم نسبت به ساحت قدس مهدوي را نفي نمي‏كند.
ناصرالدين‏شاه‏قاجاربا سركوب بابيان سلطنتش را تحكيم‏ بخشيد وآل‏ سعود درحجاز باسركوب «جهيماني» برسلطه خويش ادامه دادند و در اين ميان آنكه نام و ياد و اعتبارش دستمايه جمعي دنيا طلب قرار گرفت، وليّ معصوم خداوند است كه در اوج اقتدار، مظلوم است.
7 ـ يكي از بارزترين انواع ستمي كه در حق شيعه و به خصوص در حق امام عصر، ارواحنا له الفداء، روا داشته و مي‏دارند، حركت ناجوانمردانه تحريف در آثار است. از سال‏ها پيش خاصّه از زمان وقوع انقلاب اسلامي ايران، دشمنان شيعه به ويژه پيروان وهابيت و نيز متعصبان اهل تسنن در هند و پاكستان و عربستان و... در چاپ كتب مرجع خود هر جا كه نام مقدس حضرت مهدي (ع) در ضمن روايتي به تأييد آمده، يا در هر موضع كه محققان آنها از ازمنه قديم در آثار خود حديث يا سخني را آورده‏اند كه تصريح به حقانيت شيعه و ائمه اثني‏عشر دارد، در چاپ‏هاي جديد آن آثار، نكات مزبور را حذف مي‏كنند تا مورد استناد و استفاده نسل‏هاي آينده قرار نگيرد! و اين در حالي است كه مطابق برخي از تحقيقات اين‏گونه افراد كه در واقع حقيقت را تاب نمي‏آورند و آنچه را كه رهبرانشان در آثار و تأليفات خود بدان اعتراف نموده مورد انكار قرار مي‏دهند، با پشتيباني قدرت‏هاي شيطاني و هزينه كردن مبالغ گزاف، نسخ خطي مآخذ دست اول را خريداري نموده مي‏سوزانند، تا به پندار باطل خود نخست عالمان و دانشوران و آنگاه نسل ‏هاي جست‏جوگر و پژوهنده نتوانند به معارف مذكور دست يابند.
اينك به تناسب بحث فقط به يك نمونه از اين رفتار ـ كه من آن را خيانت به فرهنگ و مواريث فرهنگي مي‏نامم‏ـ در رابطه‏ باوجود مقدس حضرت بقيه ‏اللّه ‏الاعظم، عجل‏اللّه‏ تعالي فرجه الشريف، اشاره مي‏كنم:
محي الدين عربي كه از بزرگان اهل سنت است، در كتاب فتوحات مكيّه كه به سال 1307 در مطبعه «الازهريّه» مصر چاپ شده در مبحث 65 به تصريح تمام مي‏گويد:
مهدي كه از اولاد امام حسن عسكري است، در نيمه شعبان سال 255 هجري به دنيا آمده و زنده خواهد ماند تا با عيسي بن مريم اجتماع كند، پس عمر آن حضرت اكنون كه سال 985 هجري مي‏باشد 703 سال است...
اين عبارات را در چاپ جديد فتوحات، دست متعصبان عامه و وهابي حذف نموده است 16.
خاتمه سخن در اين سرفصل اينكه توطئه تحريف فقط به حذف مناقب اهل بيت (ع) از كتب و آثار، توسط متعصبان‏اهل‏سنت محدود نمي‏شود بلكه روي ديگر اين سكّه حذف مطاعن اعداءاللّه‏ از كتب شيعه را نيز شامل مي‏شود كه به بهانه پاسداشت وحدت بين فرق، به دست برخي از ساده انديشان شيعي مذهب صورت مي‏پذيرد.
8 ـ مي‏دانيم كه ظهور حضرت ولي عصر حجة‏بن‏الحسن العسكري، ارواحنا له الفداء، وعده خداوند است و «إنّ اللّه‏ لا يخلف الميعاد»، بنابراين جهان آينده به هر گونه‏اي كه از هم اكنون ترسيم كنند، جهاني تحت لواي ولايت معصوم خواهد بود: «وَاللّه‏ُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الكافرون، وَلَوْ كَرِهِ الكارِهون» اما استكبار جهاني با علم و اطلاع از اين موضوع مي‏كوشد تا تصويري از آينده بر اساس اميال و منافع خود ترسيم نمايد و آن را در اذهان عمومي جهان مستقر سازد. آنها به تجربه دريافتند كه آدمي با تغيير نگرش‏هايش تغيير مي‏كند و بر مبناي تصورات ذهني خود عمل مي‏نمايد. بر اين اساس از هم اكنون با خلق رمان‏هاي آينده‏نگر و ساخت فيلم‏ها و نگارش داستان‏ها و... و حتي مقالات مشحون از نظريه‏هاي به ظاهر علمي، مي‏كوشند تا نگرش‏هاي كلي خود را نسبت به آينده جهان به نام نگرش‏ هاي فرهنگ‏ها و ملل تبيين و ترويج نمايند. اين بماند كه از اولين، فوري‏ترين و مهمترين وظايف صاحب‏قلمان متعهد شيعي، ترسيم تصوير آينده جهان بر مبناي اقتدار معصوم منتظَر است و در اين تصوير هر گونه حيثيت كاذبي براي «غير معصوم» تراشيدن، راه به همان سرابي مي‏برد كه استكبار جهاني با همه ايادي و اذناب خود در صدد ايجاد آن است. ولي آنچه در اينجا منظورنظربوده وجهي ديگر از مظلوميت امام بقية‏اللّه‏(ع) است كه دشمناني آگاه و پر تلاش دارد و دوستان و محباني بعضا خواب آلوده و بي تحرّك. به قول نيما:
غم اين خفته چند، خواب در چشم ترم مي‏شكند.
بديهي است كه خداي تعالي هيچ تلاشي را بي مزد نخواهد گذاشت بنابراين اگر اهل انديشه شيعي در اين رويارويي هنرمندانه؛ يعني «ترسيم آينده بر مبناي اقتدار تكنولوژي» و يا «ترسيم آينده بر مبناي اقتدار ايمان» دير بجنبند سراب ايجاد شده در اذهان عمومي مي‏تواند معضلات فراواني را براي تشنگان آب ايجاد نمايد، به آيه قرآن تمسك مي‏جويم كه فرمود:
قل أريّتم إن أَصبَح ماء كم غورا فمن يأتيكم بماء معين.
اي رسول ما بگو ملاحظه كنيد، اگر آب گواراتان در زمين فرو رود و ناپديد گردد، چه كسي ديگر بار براي شما آب روان مي‏آورد؟17 در اينجا كلام را به پايان مي‏آورم و ادامه بحث و تفصيل آن را به فرصتي ديگر وا مي‏گذارم و فقط به ذكر اين نكته بسنده مي‏كنم كه مانند همه شيعيان اثني عشري بر اين عقيده ‏ام كه اگر راهزنان عقيده و ايمان فرصت مي‏دادند تا جهان با مديريت دوازده پيشواي معصوم اداره شود دنياي كنوني آكنده از اين همه ستم و تبعيض و فقر و جهل و جنون نبود. بنابراين هر ستمي كه بر اساس غصب خلافت حقّه امير مؤمنان علي (ع) بر جهان بشري تحميل شده است بطور مضاعف ستمي در حق آخرين پيشوا محسوب مي‏شود.
أللّهُم إنّا نَشْكو إلَيك فَقْدَ نبيّنا وَ غَيبَةَ وَلِيّنا وَ كَثْرَةَ عَدُوّنا وَ قِلَّةَ عَدَدِنا وَ شدةَ الفِتَنِ بنا و تَظاهُرَالزمان عَلَيْنا فَصَلِّ علّي محمد و آل مُحمد وَ أعنّا عَلي ذلَك بَفتَحٍ مِنْكَ تُعَجِّلهُ وَ بِضُرٍّ تَكْشِفُهُ وَ نَضرٍ تُعِزّهُ وَ سُلْطانِ حَقٍ تُظْهِرهُ.18
________________________________________
1 . وَ الله ما مُعاويَة بِاَدهي منّي، وَلكِّنهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُر، وَلَوْلا كَراهِية الغَدْرِ لَكْنْتُ مِنْ أدْهي النّاس...؛ به خداوند سوگند، معاويه از من زيرك‏تر نيست. امّا او نيرنگ مي‏كند و به گناه مي‏گرايد و اگر نيرنگ، ناشايست نبود، هر آينه معلوم مي‏آمد كه من سيّاس‏ترين مردمانم. (نهج البلاغه، خطبه 200، با ترجمه آقايان: محمدي و دشتي).
2 . كتاب التمحيص، ص 4؛ مناقب آل ابي طالب، ج 3، ص 42؛ بحارالانوار، ج 35، ص 56.
3 . بحار الانوار، ج 28، ص 373، ج 37، ص 51.
4 . به سرگذشت پيامبران عظيم الشأن نامبرده در قرآن كريم مراجعه شود و از جمله در داستان حضرت نوح (ع) كه مي‏فرمايد: «و لقد أرسلنا نوحا إلي قومه فلبث فيهم ألف سنة إلاّ خمسين عاما فاخذهم الطوفان»؛ ما نوح را بر قوم خود فرستاديم و او در ميان آنها هزار سال به استثناي پنجاه سال به سر برد سپس طوفان آنان را فرا گرفت، ـ قرآن كريم، سوره عنكبوت(29)، آيه 14.
5 . احاديث درباره نام و نشان و ظهور امام(ع) به اعتراف اهل حديث متواتر است.
6 . مغيره بن سعيد پس از در گذشت امام باقر (ع) ادعاي مهدويت نمود و مورد لعن شيعيان قرار گرفت. ر.ك به: المقالات و الفرق، ابي خلف اشعري، ترجمه دكتر مشكور، ص 148.
7 . عبيداللّه‏ المهدي از پيشوايان اسماعيلي كه داعيه مهدويت داشت، ر.ك: همان، ص 318.
8 . ر.ك: عارف و صوفي چه مي‏گويند؟ ميرزا جواد تهراني، مبحث گفتار عرفا و صوفيه درباره وليّ.
9 . ر.ك: زندگي دوازده امام، هاشم معروف الحسني، ج 2، ذيل زندگاني امام عصر(ع).
10. ر.ك: خاندان نوبختي، عباس اقبال آشتياني؛ كلمة الامام المهدي(ع)، آيت‏اللّه‏ شهيد سيد حسن شيرازي.
11. ر.ك: اخبار حلاج، لوئي ماسينيون.
12. ر.ك: كتاب تاريخ وهابيت، علي اصغر فقيهي؛ پاورقي روزنامه اطلاعات در مورد سوابق وهابيون.
13. ر.ك: مصلح جهاني، سيد هادي خسرو شاهي.
14. ر.ك: كشف الحيل، مرحوم آيتي.
15. مصلح جهاني، سيد هادي خسرو شاهي، ص 50 و 51.
16. همان، ص 88 و 89
17. سوره ملك(67) آيه 30. قاطبه اهل تفسير اين آيه را به وجود مقدس حضرت ولي‏عصر، ارواحنا فداه، و غيبت آن گرامي تفسير كرده‏اند.
18. دعاي شريف افتتاح.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page