عکس مدینه را که به دیوار می زنم

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

عکس مدینه را که به دیوار می زنم
پشت بقیع می روم و زار می زنم

حالا که شعر آمد و بغض مرا شکست
حرف از نگفته های تو، بسیار می زنم

شکرانۀ نفس زدن بین روضه ها
هر لحظه نام فاطمه را، جار می زنم

هر جا که مادری به زمین می خورد، فقط
با دست چاره بر سر ناچار می زنم

وقتی که صحبت از در و دیوار می شود
دیوانه وار بر در و دیوار می زنم

حس می کنم شکستگی سینۀ تو را
سینه میان کوچه که هر بار می زنم

حجم تمام سینۀ من تیر می کشد
وقتی گریز روضۀ مسمار می زنم

گاهی کبوترانه به قم پرکشیده و
از دوری مزار شما زار می زنم

شاعر : علی اشتری