تقيه و سکوت و اعتزال و لزوم بيت يعنى خانه نشينى

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

اين امور در عصر غيبت تاکيد شده وبيشتر به نظر حفظ دين وايمان وسلامتى از فتنه و فساد و طغيان است، اگر چه قهرا مستلزم حفظ مال و جان نيز هست و اين جهت نيز ملحوظ گشته و وجه تأکيدش در عصر غيبت اسباب فساد و ارتداد و حيرت و ضلال و مخاطرۀ جان و مال است.
واما تفسير هر يک: تقيه هم در فعل است وهم در قول:
تقيۀ در فعل آن است که در عمل ورفتار مانند آن که از او تقيه مى کند عمل کند. تقيه ى در قول آن است که بر خلاف او نگويد يا اگر احيانا اقتضاء کند موافق او بگويد. وشرح تقيه وموارد آن وکيفيت آن به حسب موارد مبسوط است وتفصيل آن محول به فقه است، وحد اقتضاى نوعى آن منوط به نظر فقيه است. ولى اجمالا تقيه در مقابل ظلم متسلط است.
سکوت: در قول است. وحد آن هم حد تقيه است تا آن جا که تقيه اقتضا کند، نهايت تقيه در قول، هم به ترک خلاف است وآن سکوت است وهم به موافقت در قول. وسکوت تنها ترک خلاف است با زبان وگاهى هم سکوت بر سکون اطلاق مى شود.
سکون: در مقابل فتنه ها وقيامها ونهضت ها ودعوتها واحزاب ورايات است وآن حرکت نکردن وترک مساعدت وموافقت ومخالطت است.
اعتزال: يعنى کناره گرفتن خواه به ملازمت بيت وخانه نشينى وخواه به محض ترک معاشرت ومخالطت وبه هر دو معنى اعم است از اينکه در برابر ظالم متسلط باشد يا فتنه ها وبدعتها ويا از اهل معصيت وپيروان هوى وعياشان بى پروا.
اما راجع به تقيه: حضرت صادق عليه السلام فرمود:
(کلما تقارب هذا الأمر کان أشد للتقية).
هر چه اين امر فرج نزديکتر شود تقيه سخت تر خواهد بود).(1)
يعنى بايد بيشتر تقيه کرد زيرا اسباب تقيه بيشتر وظالمين ستمگرتر وبى پرواتر خواهند بود.
ونيز فرمود: (من ترک التقيه قبل خروج قائمنا فليس منا).
هر کس پيش از خروج قائم ما تقيه را ترک کند از ما نيست).(2)
وبه طور کلى اخبار در باب تقيه بسيار است، چند حديث از باب تذکر ذکر مى شود:
حضرت صادق عليه السلام فرمود:
(به خدا قسم که خداوند عبادت نشده به چيزى که نزد او محبوب تر باشد از تقيه).(3)
ونيز فرمود:
(از خدا بپرهيزيد بر دينتان، پس او را محجوب کنيد به تقيه، زيرا که نيست ايمان براى کسى که تقيه براى او نيست، شما در ميان مردم مانند زنبور عسل هستيد در ميان پرندگان اگر پرندگان بدانند که در جوف ايشان چيست، هيچ زنبور عسلى را نگذارند مگر اينکه او را بخورند واگر مردم نيز بدانند آن چه در درون شما است که ما اهلبيت را دوست مى داريد هر آينه با زبان خود شما را مى خورند وعرض شما را مى درند).(4)
ونظير اين حديث در تشبيه به زنبور عسل: امير المؤمنين عليه السلام فرمود:
(شما مانند زنبور عسل باشيد در ميان پرندگان، هيچ پرنده اى نيست مگر اينکه آن را ضعيف وکوچک مى شمارد واگر پرندگان بدانند که در درون آنها چيست وچه برکتى است اين کار را نسبت به او روا نمى دارند، مخالطه وآميزش کنيد با مردم به زبانهاى خود وبدنهاى خود واز ايشان جدا شويد به دلهاى خود وعملهاى خود، پس قسم به آنکس که جان من در دست او است که نخواهيد ديد آنچه را که دوست مى داريد (فرج وظهور) تا اينکه بعضى از شما آب دهن افکند بر روى بعضى وتا اينکه بعضى بعض ديگر را دروغگو بنامد).(5)
واما راجع به سکوت واعتزال وخانه نشينى وترک معاشرت مردم مگر در ظاهر: جابر جعفى از حضرت باقر عليه السلام بعد از شرح علامات پرسيد:
(چه چيز بهترين چيز است که مؤمن در آن زمان استعمال کند؟.
فرمود: (حفظ اللسان ولزوم البيت): حفظ زبان وخانه نشينى).(6)
ونيز فرمود:
(زبان هاى خود را ببنديد وملازم خانه هاى خود باشيد، پس اگر چنين کنيد امرى (بلائى) که مخصوص شما باشد وبه عامه مردم نرسد به شما نخواهد رسيد هرگز وهمواره زيديه فدائى شما خواهند بود).(7)
(چون ايشان صاحب داعيه هستند قهرا در مخالفت وايجاد فتنه پيش هستند، پس آنها هدف هر بلا مى شوند واين اختصاص به زيديه ندارد بلکه مطلق داعيه داران را همين حال هست، نهايت چون در آن زمان دولت اسلامى يک دولت بود وزيديه در آن موقع ظهور وبروز داشتند وهر روز بناى مخالفت مى گذاشتند وقيام مى کردند لهذا ايشان تخصيص به ذکر داده شدند).
حضرت باقر عليه السلام فرمود:
(خالطوهم بالبرانية وخالفوهم بالجوانية اذا کانت الأمرة صبيانية)
(برانية) خانه ى بيرونى و(جوانية) خانه ى اندرونى ومراد اين است با مردم مخالطت ومعاشرت کنيد ودر ظاهر ومخالف ايشان ورفتارشان باشيد در خلوت وباطن ودر داخله ى خود در آن وقتى که امارت وحکومت کودکانه باشد.(8) (يا اينکه اميرها وکودک ونوسال باشند ويا نحوه ى حکمفرمائى وقوانينشان کودکانه باشد).
حضرت صادق عليه السلام از امير المؤمنين عليه السلام بر منبر کوفه فرمود:
(در پشت سر شما فتنه اى است تاريک وکور ودر هم فرو رفته، از او نجات نخواهد يافت مگر نومة (يعنى خواب).
گفتند: يا امير المؤمنين نومة کدام است؟.
فرمود: آن کس که مردم را بشناسد ومردم او را نشناسند).(9)
حضرت رضا عليه السلام فرمود:
(زود است بيايد بر مردم زمانى که عافيت (رستگى در دين واز بلا) در آن زمان ده جزء باشد، نه جزء آن در اعتزال از مردم ويک جزء از آن در سکوت باشد).(10)
امير المؤمنين عليه السلام در وصيت خود به حسين عليه السلام فرمود:
(اى پسرک من عافيت ده جزء است، نه تاى از آن در سکوت است مگر به ذکر خدا ويکى از آن در ترک مجالست سفيهان).
وجه اختلاف اين دو حديث آن است که در زمان امير المؤمنين عليه السلام ظواهر اسلام محفوظ بود، بيشتر عافيت در سکوت از اهل جور بود ودر عصر غيبت که مورد نظر حضرت رضا عليه السلام است فساد عمومى است، پس بيشتر عافيت در اعتزال از مردم است ويکى در سکوت از اهل جور.
واما سکون: پس مقصود سکون از فتنه است مطلقا تابعا ومتبوعا يعنى نه قيام ونهضت کند ونه قيام کننده اى را مساعدت يا متابعت کند، مگر اينکه قيام کننده مجتهد جامع الشرائط باشد که حکم او بر مقلدينش نافذ است به شرط اينکه قيام او بر وجه دفاع از ناموس شرع يا از بيضه ى اسلام باشد با تحقق شرائط دفاع، نه اينکه قيام او بر وجه دعوت به نفس باشد که در اين صورت در جوازش تابعا ومتبوعا نظر است، بلکه اقوى منع است وبيشتر وجه امر به سکون مطلقا پيش نرفتن وبه مقصود نائل نشدن است.
اما آن چه مطلقا امر به سکون ونهى از فتنه ودخول در فتنه دارد اين است: حضرت صادق عليه السلام فرمود:
(کونوا أحلاس بيوتکم فان الفتنة على من اثارها)
گليم هاى خانه هاى خود باشيد، زيرا که فتنه بر کسى است که او را برانگيزاند (يعنى وزرو وبالش بر اوست)).(11)
سپس فرمود:
(ايشان (يعنى جباران وستمگران) هيچ قصد سوئى نسبت به شما نمى کنند مگر اينکه خداوند ايشان را مشغول کند به امرى که بر ايشان عارض شود تا از شما منصرف شوند).(12)
(يعنى؛ اگر شما فتنه انگيزى نکنيد وداخل در فتنه نشويد خداوند ايشان را از شما دفع مى کند که هر گاه اراده ى سوئى به شما کنند ايشان را مشغول وسرگرم مى کند به عارضه اى بر خودشان).
امير المؤمنين عليه السلام فرمود:
(ملازم زمين باشيد، دست خود وشمشير خود وهواهاى خود را حرکت مدهيد وعجله مکنيد به چيزى که خداوند عجله نکرده براى شما (يعنى: دعوت به دولت حقه وقيام به طلب حق) زيرا که هر کس از شما در رختخواب خود بميرد با معرفت پروردگار ومعرفت حق رسول صلى الله عليه واله وسلم واهلبيت عليهم السلام شهيد مرده).(13)
حضرت باقر عليه السلام فرمود:
(اسکنوا ما سکنت السماوات والأرض):
ساکن باشيد تا آنگاه که آسمان از صيحه ساکت وزمين از خسف ساکن است).(14)
ونيز به جابر جعفى فرمود:
(ملازم زمين باش ودست وپا حرکت مده تا علاماتى را که ذکر مى کنم ببينى).(15)
حضرت صادق عليه السلام به سدير صيرفى فرمود:
(يا سدير! الزم بيتک وکن حلسا من احلاسه واسکن ما سکن الليل والنهار فاذا بلغ ان السفيانى قد خرج فارحل الينا ولو على رجلک):
ملازم خانه ى خود باش وگليمى از گليم هاى آن باش وساکن باش تا آنگاه که شب وروز (از صيحه ى آسمان) ساکن هستند، پس هر گاه خبر رسيد که سفيانى خروج کرده کوچ کن به سوى ما اگر چه با پاى خود).(16)
عمار ياسر گفت:
(براى اهلبيت نبى شما دولتى است ودعوت اهل بيت نبى شما در آخر زمان خواهد بود، پس ملازم زمين باشيد وخوددارى کنيد تا علاماتش بيايد وقائدش را ببينيد).(17)
امير المؤمنين عليه السلام فرمود:
(کن فى الفتنة کابن اللبون لا ظهر فيرکب ولا وبر فيسلب ولا ضرع فيحلب).
ودر وصيت به حضرت حسن عليه السلام بعد از آن که فساد اخلاق واعمال وسيره ى مردم زمان را فرمود، نيز فرمود: (کن کابن اللبون..).:
در فتنه مطلقا از مردم فاسد زمان مانند بچه شتر دو ساله باش که نه پشتى دارد تا سوارش شوند ونه پشمى دارد که پشمش بکنند ونه شيرى دارد که دوشيده شود).(18)
**************************************
(1) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 423:3 ح 979، اصول کافى: 249:2 باب التقيه ح 17:2249، جامع الاخبار: ص 255 ف 53 ح 27:673، بحار: 399:75 ب 87 ح 37-ص 434 ب 87 ح 97.
(2) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 423:3 ح 978، جامع الاخبار: ص 253 ف 53 ح 10:656، بحار: 411:75 ب 87 ح 61.
(3) اصول کافى: 248:2 باب التقيه ح 11:2243، بحار: 396:72 ح 17- ص 431 ح 91.
(4) اصول کافى: 246:2 باب التقيه ح 5:2237، معجم الملاحم والفتن: 305:1، بحار: 112:24 ب 38 ح 426:72 ،4 ب 87 ح 95.
(5) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 30:3 ح 585، غيبت نعمانى ص 15-ص 140، بحار: 115:52 ب 21 ح 37.
(6) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 230:3 ح 754، کمال الدين: 330:1 ب 32 ح 15، بحار: 145:52 ب 22 ح 66.
(7) اصول کافى: 254:2 باب الکتمان ح 13:2268، معجم الملاحم والفتن: 1: 55-54، غيبت نعمانى: ص 131، بحار: 139:52 ب 22 ح 45.
(8) اصول کافى: 249:2 باب التقيه ح 20:2252.
(9) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 366:5 ح 1804، غيبت طوسى: ص 465 ف 7 ح 481، غيبت نعمانى: ص 92، بحار: 112:51 ب 2 ح 8.
(10) خصال: 509:2 باب العشرة ح 24، بحار: 279:71 ح 18، معجم الملاحم والفتن: 35:3 ح 24 (بحار ايران 339:78 باب مواعظ الرضا عليه السلام ح 35)..
(11) تحف العقول: ص 91.
(12) غيبت نعمانى: ص 134، بحار: 138:52 ب 22 ح 43.
(13) نهج البلاغه صبحى صالح: ص 379 خطبه 190.
(14) غيبت نعمانى: ص 134، بحار: 139:52 ب 22 ح 49 (امام باقر عليه السلام) - ص 189 ب 25 ح 17 (امام صادق عليه السلام).
(15) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 20:5 ح 1452، غيبت طوسى: ص 441 ف 7 ح 434، الزام الناصب: 147:2، ارشاد مفيد: 348:2 ب 40 ح 6، بحار: 212:52 ب 25 ح 62.
(16) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 466:3 ح 1030، روضه کافى: ص 211 ح 383، بحار: 270:52 ب 25 ح 160.
(17) معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام: 327:1 ذيل حديث 212، غيبت طوسى: ص 463 ف 7 ح 479، بحار: 52: 208-207 ب 25 ح 45.
(18) نهج البلاغه صبحى صالح: ص 651 باب حکم امير المؤمنين عليه السلام ح 1.