آیا می دانید با کسی که امام تعیین شده از جانب خداوند متعال را انکار کند چگونه باید برخورد کنیم؟

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

احمد بن محمّد بن مطهر می گوید:
يكى از ياران ما که اهل جبل بود، نامه اى براى مولای ما حضرت امام حسن عسكرى (صلوات الله علیه) نوشت و در نامه سؤال كرد:
 كسانى كه واقفى مذهب هستند و توقف در امامت حضرت امام موسى کاظم (صلوات الله علیه) كرده اند، ما ميتوانيم آنها را دوست داشته باشيم يا بايد از ايشان برائت نمائيم و بيزار باشيم.
حضرت صلوات الله علیه در جواب نوشتند:
 دلت به حال عمويت می سوزد؟ خدا عمويت را رحمت نكند و از او بيزار باش و برائت بجوی، من نیز به جانب خداوند از آنها بيزاری می جویم و دوستشان نداشته باش و به عيادت مريضشان نرو و برای تشييع جنازه ايشان حاضر مشو و هرگز بر مرده یکی از آنها نماز نخوان.
كسى كه امامى را به امامت بپذيرد كه امام نیست، با كسى كه منكر امامى شود كه از طرف خداوند به امامت تعيين شده، مساوی است؛ او مثل همان كسى است كه شريك براى خدا قائل است و معتقد به سه خداست.
 كسى كه امامت امام آخر را منكر باشد، مثل كسى است كه امامت امام اول ما را منكر شود و كسى كه شخصی را به تعداد ما امامان اضافه نمايد مثل كسى است كه بعض از امامان را قبول نداشته و امر (امامت و ولایت) ما را انکار کرده باشد.

متن عربی حدیث :
عنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مُطَهَّرٍ قَالَ:
كتَبَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا إِلَى مولانا الإمام حسن العسکري صلوات الله علیه مِنْ أَهْلِ الْجَبَلِ يَسْأَلُهُ عَمَّنْ وَقَفَ عَلَى الإمام أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى صلوات الله علیه: أتوالاهم [أَتَوَلَّاهُمْ] أَمْ أَتَبَرَّأُ مِنْهُمْ؟
 فَكَتَبَ صلوات الله علیه: أَ تَتَرَحَّمُ عَلَى عَمِّكَ؟ لَا رَحِمَ اللَّهُ عَمَّكَ وَ تَبَرَّأْ مِنْهُ أَنَا إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ بَرِيءٌ فَلَا تَتَوَلَّاهُمْ وَ لَا تَعُدْ مَرْضَاهُمْ وَ لَا تَشْهَدْ جَنَائِزَهُمْ وَ لا تُصَلِّ عَلى أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً سَوَاءٌ مَنْ جَحَدَ إِمَاماً مِنَ اللَّهِ أَوْ زَادَ إِمَاماً لَيْسَتْ إِمَامَتُهُ مِنَ اللَّهِ وَ جَحَدَ أَوْ قَالَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ إِنَّ الْجَاحِدَ أَمْرَ آخِرِنَا جَاحِدٌ أَمْرَ أَوَّلِنَا وَ الزَّائِدَ فِينَا كَالنَّاقِصِ الْجَاحِدِ أَمْرَنَا.

منابع :
الخرائج و الجرائح، ج1، ص: 452 .
وسائل الشيعة،(ط-مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏) ج‏28، ص: 352
مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏12، ص: 321
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج50، ص274.