256- فضیلت امیرالمؤمنین (علیه السلام)

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

ابامنصور مظفر بن اردشیر عبادی واعظ در تاجیه، مدرسه ای در باب برز (محله ای در بغداد)، بعد از وقت عصر نشسته بود و داستان حدیث رد الشمس برای علی (علیه السلام) را بیان می کرد و با عبارات مخصوص خود و روش زیبایش توضیح می داد. آن گاه فضایل اهل بیت (علیه السلام) را متذکر شد. ناگاه ابری پدید آمد و چهره خورشید در نقاب آن فرو رفت تا جایی که مردم گمان کردند خورشید غروب کرد. ابومنصور بر منبر ایستاد و اشاره به خورشید کرد و این اشعار را خواند.
ای خورشید، تا مدحم را درباره آل مصطفی و فرزندش به آخر نرسانم، غروب مکن. عنان خود را از رفتن، وقتی می خواهم مدحشان را بگویم، بازگردان. مگر فراموشت شده است که به این منظور توقف کردی؟
اگر ایستادنت به امر مولی بوده است، برای خیل و حشم او نیز باید بایستی.
گویند: در این موقع پرده ابر از چهره خورشید به یک سو رفت و خورشید ظاهر شد.(1)
**************************************
1) الغدیر، 5/226.