با خبر کرد نسيمی همۀ دنيا را

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

با خبر کرد نسيمی همۀ دنيا را
متلاطم شده ديدند دل دريا را

گل سرخی که می از قطرۀ شبنم می زد
مست می کرد ز بوی نفسش صحرا را

چه صفايی چه هوايی چه دلی داشت زمين
شور می داد ز حال خوش خود بالا را

چشم هايی به روی چشم دگر وا شد و بعد
دل مجنون کسی برد دل ليلا را

بين آغوش برادر چقدر آرام است
چقدر ناز ربودست دل بابا را

گوييا بار دگر حضرت پيغمبر ديد
عکسی از ماه رخ کودکی زهرا را

زينت خانۀ مهتاب به دنيا آمد
زينب حضرت ارباب به دنيا آمد

چهره اش منعکس از طلعت روی زهراست
عشق بازيش از آن حال و هوايش پيداست

حضرت زينب کبری خودش اقيانوسيست
گرچه چشمان پر از گوهر نابش درياست

اگر عباس علمدار صف کرب و بلاست
از ازل تا به ابد پرچم زينب بالاست

مادری کرد برای سه امامش زينب
پس ولايت به پرستاری او پا برجاست

سورۀ مريم قرآن نمی از تفسيرش
وسعت روح بزرگش چقدر نا پيداست

بهترين خوبترين خواهر دنيا آمد
حضرت فاطمۀ ديگر دنيا آمد

شاعر : مسعود اصلانی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page