مهدی کرباسی
در سکوت جاری لحظهها، غنچهای رو به آسمان عشق میشکفد و خانه کوچک و گلین باغبان عشق را سرشار از عطر خوش ملکوت میکند.
بوی گل یاس، دوباره در کوچههای مدینه میپیچد و دلهای عاشق را به وجد میآورد. صدای همهمهای در گوش شهر میپیچد؛ طوبای رسالت دوباره به بر نشسته و ستارهای دیگر بر خانه وحی فرود آمده است.
لبخند بر لبان علی و زهرا شکوفاست و گرمیِ بوسههایشان گونههای طفل را گلگون کرده است.
قلب کوچک حسین غرق در شادی است؛ التهاب درونش را نمیتواند مخفی کند. چشمها به غنچه لبانِ علی علیهالسلام دوخته شده تا بشکفد و نامی برای کودک برگزیند، امّا علی فرزندِ ادب است؛ او در انتظار پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم است و در این کار بر او پیشی نمیگیرد.
چون پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم از سفر باز میگردد و خبر را میشنود، شتابان به خانه علی علیهالسلام میآید؛ دیدگانش که به نوزاد میافتد، اشک در چشمانش حلقه میزند و او را در آغوش میکشد؛ گویی رازی بزرگ در سینه رسولِ وحی سنگینی میکند!
نام او زینب است؛ این صدای پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بود که در فضایِ عطر آگین خانه علی پیچید و تشنگان را سیراب کرد.
پیامبرِ وحی چه زیبا بر او نام نهاد! «زینب»، زینت پدر؛ زینتی برای علی علیهالسلام که خود، آئینه تمام نمای زیباییهاست و این نام در کربلا تفسیر شد.
کربلا از آغاز تا انجام، صحنه تجلی زینب بود.
متن ادبی((زینب کربلا))
(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)
- بازدید: 5917