متن ادبی((زینب کربلا))

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

مهدی کرباسی
در سکوت جاری لحظه‏ها، غنچه‏ای رو به آسمان عشق می‏شکفد و خانه کوچک و گلین باغبان عشق را سرشار از عطر خوش ملکوت می‏کند.
بوی گل یاس، دوباره در کوچه‏های مدینه می‏پیچد و دل‏های عاشق را به وجد می‏آورد. صدای همهمه‏ای در گوش شهر می‏پیچد؛ طوبای رسالت دوباره به بر نشسته و ستاره‏ای دیگر بر خانه وحی فرود آمده است.
لبخند بر لبان علی و زهرا شکوفاست و گرمیِ بوسه‏هایشان گونه‏های طفل را گلگون کرده است.
قلب کوچک حسین غرق در شادی است؛ التهاب درونش را نمی‏تواند مخفی کند. چشم‏ها به غنچه لبانِ علی علیه‏السلام دوخته شده تا بشکفد و نامی برای کودک برگزیند، امّا علی فرزندِ ادب است؛ او در انتظار پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم است و در این کار بر او پیشی نمی‏گیرد.
چون پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم از سفر باز می‏گردد و خبر را می‏شنود، شتابان به خانه علی علیه‏السلام می‏آید؛ دیدگانش که به نوزاد می‏افتد، اشک در چشمانش حلقه می‏زند و او را در آغوش می‏کشد؛ گویی رازی بزرگ در سینه رسولِ وحی سنگینی می‏کند!
نام او زینب است؛ این صدای پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بود که در فضایِ عطر آگین خانه علی پیچید و تشنگان را سیراب کرد.
پیامبرِ وحی چه زیبا بر او نام نهاد! «زینب»، زینت پدر؛ زینتی برای علی علیه‏السلام که خود، آئینه تمام نمای زیبایی‏هاست و این نام در کربلا تفسیر شد.
کربلا از آغاز تا انجام، صحنه تجلی زینب بود.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page