حسین هدایتی
صدای ولولهای در آسمانها میآید چرخ چرخِ پروانهها به رنگ تازهای است. آسمان بر ستونهایش دست گذاشته و به جهندگیِ جهان چشم دوخته است. صبری وسیع متولّد خواهد شد. صخرههای بینهایت، کاسه به دست صف کشیدهاند. هوای کوهها، هوای نیاز و دریوزگی است. کوهها ـ کوههای صبور ـ چون گدایانی خیزان به امید اندکی از این همه شکیبایی، بیتاب شدهاند. از کوچه بنیهاشم، رشحات بال فرشتگان شنیده میشود؛ رگبار پیامها از آسمانها. این طاقتِ محض است که بر گهواره کوچک خویش، سرود اندوه میخواند. فانوسهای صبوری در چشمهایش سو سو میزنند. غمها گوشه گوشه به او خیره شدهاند. دنبال روزنهای میگردند تا چون آواری تلخ، بر سرش بریزند. غمها هیچ وقت از دستها و شانههای او کوتاه نخواهند آمد. میلاد رنجهایی که هر کدامشان را توان بر انداختن جبال است. رنج علی علیهالسلام در محراب، رنج فاطمه علیهاالسلام در زاویههای پنهان شب. اندوه حسن علیهالسلام و حسین علیهالسلام . این زینت است که بیتابانه بر طاقچههای ویران، خاموش میشود؛ چون شمعی که صبورانه میسوزد تا افقهای به خواب رفته را شرمسار کند. ثانیهها زنگ میزنند مهتاب نزدیک است. نسیمها حتّی آرام شدهاند. نفس کائنات درنمیآید. فرشتگان از پشت لبخندهای نازکشان، به یکدیگر نگاه میکنند. صدای تلاوت از شیارهای واضح آسمان میآید.
کوهها میخندند و صبر زاده میشود. طعم سیب و شکیب، در دلها میچرخد. ـ پدر را آه و مادر را نگاه ـ کودک از آغوشهای معطّر سرازیر است.
از بهشتی در بهشتی دیگر آرام میگیرد. حسین علیهالسلام و حسن علیهالسلام را با دستهای کوچکش رازی است.
آیا پدر بزرگِ نامآورِ زینب بر شانههای کوچکش دست نکشیده است؟
آیا پدر به جای اذان در گوش ما، خطبهای بر کتف صبورش نخوانده است؟
این شانهها فرداست که طاقت را بیطاقت خواهد کرد. صبر به پرواز درآمده است. روزها در گریزگاهی خاموش تمام شدهاند. و غمها پابهپای او بزرگ میشوند. فاتحانه بر راه میایستد.
نوبتی اگر باشد نوبت تکیدن است. تکلیف این شکیبایی بیحدّ را مشخص کردهاند. باید ایستاد و ستیهندگی سالها را زانو نزد. این گهواره کوچک را پرندگانی خونین در بادهای شمال و ابرهای جنوب، آرام آرام میتکانند.
متن ادبی((از شیارهای واضح آسمان))
(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)
- بازدید: 5730