سید علیاصغر موسوی
بانوی وقار! بانوی شکیبایی! ای زینت کاشانه پدر!
آمدی تا مفهوم «صبر» را در قاموس باورها، مجسّم کنی.
آمدی تا گلواژه زیبای «عاشورا»، در ذهن زمان جاری شود.
آمدی تا عطر سیب، منزل به منزل، کاروانیان را همراهی کند.
آمدی تا ناله زنجیرها، شکُوه «کربلایی» شدن را تجربه نماید.
آمدی تا غرور دارالامارهها، جایی در قاموس انسانیّت نداشته باشد.
آمدی تا فرو خفتگان جهل را با آخرین بشارت، به آزادی نوید دهی.
آمدی تا مفهوم «عطش» را در شوق «شهادت» بنشانی.
آمدی تا ادامه پیامبر صلیاللهعلیهوآله و علی علیهالسلام در «سیر الی اللّه» (جل جلاله) باشی. خجسته باد آمدنت، بانو! ای کوثر جاری فاطمه علیهاالسلام ! ای آیینه بردباری علی علیهالسلام ! زینت خلقت، سفیر آزادی، صداقت، صبر!
وقتی از گودال قتلگاه برمیگشتی، گویی آیینه نگاهت شکسته و دریای دلت به سوگ نگاهت نشسته است؛ متلاطم و ناشکیبا گِریستی؛ تا جایی که حتی دشمن هم بر حال تو گریست! آسمان نگاهت مثل کهکشانی سرخ، ستاره ریز غمنامههای دلت بود و «بیت الاحزان» خیمهها را مویههای غریبانهات به اندوهی پایانناپذیر فرا میخواند.
بانو! ای کوثر شکیبایی زهرا علیهاالسلام ! از کدامین «صبر جمیل» تو باید گفت؛ که شکُوه وقارت را، قلمها عاجز از نگارش و زبانها، ناتوان از گویشاند!
چنان توانا، که از داغ مصایب تو، صدای ناله از زنجیرها برخاست؛ ولی هیچ شِکوهای بر زبان تو جاری نگشت و هیچ مویهای از داغ دلت، نشان عجز تو پیش دشمن نشد!
بانوی وقار و شکیبایی، زینب علیهاالسلام ! آی آیینهدار عصمت خداوند در کاروان عشق!
شکوهت را مجال بیان نیست؛ بس که رفیع است مقام شریفت!
بانو! همانا که آسمانیان، التجا به دامان شکوهت برده و زمینیان، دخیل به آستانه آسمانیات میبندند!
عاشورا به همراهی با تو میبالد و کربلا، همیشه معطّر از عطر نام و یاد توست.
از مدینه تا دمشق، از تلّ زینبیهات در عراق، تا مقام زینبیهات در مصر، از زمین تا آسمان، از عرش تا بهشت، از دل ارادتمند ما تا حریم حرم مشکل گشای تو، فقط تکرار نام آسمانی توست که جاری است.
یا زینب علیهاالسلام ! دریاب دلهای خسته ما را!
خجسته باد میلادت، ای دختر شایسته علی علیهالسلام !
متن ادبی((کوثر شکیبایی فاطمه))
(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)
- بازدید: 6042