سرت را بالا بگیر مدینه! نفس بکش عطر و بوی بهشتی آن «درخت معطر» را که شجره طیبه است و ریشه دوانده در عمیق لحظه های زمینی ات تا از این پس، چندی در خنکای چتر مهربانی اش، کوچه گرد ملکوت باشی.
آمده است تا نگاه آسمانی اش را بپاشد بر خاک. سرت را بالا بگیر مدینه!
باز کن دروازه های دلت را به روی میهمانی از بهشت.
شانه های استواری می آید که جان پناه خستگی های صبر است در تلاطم ناشکیبایی ها.
«کسی می آید که پیاله جانش پر است از شرابهای «مگو»! کسی می آید که راز سر به مهر صبوری را در سینه دارد.
امروز، روز زینب است؛ بانویی که پیراهن استقامت، تنها برازنده قامت اوست. امروز، روز جریان عشق است؛ به نام نامی زینب، در شریانهای خشکیده عالم! عالمه غیر معلمه ای می آید تا محبت کردن و دوست داشتن بیاموزد به طفلان مکتب عشق. عقیله بنی هاشم می آید تا معجون عقل و عشق را به کام تشنه دنیا بریزد!
امروز روز زینب است؛ روز رستاخیز خطابه های آتشین در گوش ناشنوای جهان!
امروز روز زینب است؛ روز زینت شانه های مهربانی علی، همدرد رنج های متوالی فاطمه، همسفره دردهای ناتمام حسن (علیه السلام) .
زینب (علیهاالسلام) می آید تا دستهایش، نوازشگر یتیمی زمین باشد، در روز قیامت کرب و بلا!
تا چشم هایش، فانوس روشن اهل حرم باشد در تاریکنای مصیبت!
تا اقیانوش دلش، آرامش جانهای توفانی شود در تلاطم اندوه!
می آید تا صبر، سر بر دامان صبوری اش، یک دل سیر بگرید.
زینب (علیهاالسلام) ، دختر غدیر است و هم ناله بیت الاحزان. قافله سالار کاروان اسارت و آزادگی است و خواهر دریا.
زینب (علیهاالسلام) ترجمان خوشید بر نیزه است. خوش آمدی بانو! حزن صدایت را بادها، پیش از این وزیده بودند. پیش از آمدنت، جانها آتش اندوهت را بال بال میزدند.
عطر حضورت را تمام گلهای محمدی و یاس، تکثیر کرده بودند. ای محور دلدادگی! پروانه بودن را یادمان بده.
اگر نمی آمدی، شیرازه های استقامت به هم میریخت.
قصیده نینوا ابتر می ماند؛ اگر شعرش را تو نمی سرودی.
رسالت عاشورا ناتمام میماند؛ اگر نبودی، ای پیامبر واقعه عشق!
ای مقدس ترین آیه ایثار! نزول آسمانی ات از زبان زندگی، بر خاک مدینه خجسته باد!
وزیدن عطر نجابت ملکوتی ات در شش گوشه افلاک خجسته باد!
«دست من نیست اگر دست دلم میلرزد مژه ام میپرد امشب خبری خوش دارد».
خدیجه پنجی