متن ادبی ((به تهنیت آغاز این تبسم ))

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

نزهت بادی
می‏دانستم که خانه تو یکی مانده به دریاست؛
در حوالی پرچین‏های دورتر از آفتاب
پیچیده به جانب جنوب ستاره
بالاتر از کوچه ترانه‏های معصوم
در همسایگی سایه‏های بلند آیینه!
سر راه که می‏آمدم،
نشانی‏ات را از صدای پای آب پرسیدم که از حوالی خانه تو گذشته بود.
تمام مسیر سپیده دم را دویدم
تا هنگام قرائت رویای محرمانه خاک، در خانه تو باشم؛
وقت صحبت گل سرخ با خدا
وقت به تکلیف رسیدن ماه
یا بلوغ باران.
آه، ای خواهر خاطرات تشنگی!
ای پرده پوش پنهانی‏ترین جراحت آسمان!
اکنون به تهنیت آغاز این تبسم مقدس
باید برای بیداری رویاهای گمشده دعا کرد؛
شاید که در آن دقیقه موعود
کسی ما را نیز
به دعوت خورشید برد!