هجوم به خانه فاطمه (علیهاالسلام) کی، چگونه، چرا و توسط چه کسانی بود؟

(زمان خواندن: 16 - 31 دقیقه)

روزهای پس از رحلت رسول ‌خدا (صلی الله علیه و آله) از مهم‌ ترین برهه‌ های تاریخ اسلام است. می ‌دانیم كه با رحلت رسول ‌خدا (صلی الله علیه و آله) جریان سقیفه شكل گرفت كه آثار و پیامدهایی داشت.
از تلخ‌ ترین آثار این رخداد، هجمه به خانه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) به منظور بیعت ‌گیری برای خلیفه اول بود. در این هجمه، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دچار صدمات جسمی و روحی شد و فرزندش محسن را سقط کرد.
آنچه گفته و مشهور شده كه هجمه به خانه فاطمه (سلام الله علیها) در روزهای آغازین پس از رحلت رسول ‌خدا (صلی الله علیه و آله) بوده، صحیح است یا خیر؟
قدیمی ترین متنی كه در این زمینه داریم از مرحوم شیخ مفید در ارشاد است كه طبق واقعیت است.
شیخ مفید در ارشاد می‌گوید: هنوز جنازه پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله) بر زمین بود كه اینها به آل‌ محمد (صلی الله علیه و آله) رحم نكرده و تعدی و تجاوز كردند و حق آل محمد را غصب كردند. البته منظور وی سقیفه و غصب خلافت است، نه اینكه شیخ مفید هم بخواهد این حوادث را عطف بر درگذشت پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله) كند و بگوید این حوادث بلافاصله بعد از وفات واقع شده اشت.
همچنین از جمله مسائلی كه بعد از درگذشت پیامبر مطرح شده خطبه فدكیه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و نیز این مسئله است كه امیرالمؤمنین (علیه السلام) چند شب ایشان را سوار بر درازگوشی می‌ كردند و بر درِ خانه های مهاجر و انصار می‌بردند.
این مسائل، سؤال‌هایی را در ذهن انسان پدید می‌آورد كه اینها چگونه با یكدیگر جمع می‌ شوند؟ آیا می‌ شود كسی كه آن حوادث بر او وارد شده با آن كیفیت به مسجد بیاید؟ كدام یك از این اتفاقات مقدم بوده و كدام یك متأخر؟ هجوم به خانه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) - بر خلاف آنچه مشهور شده ـ بلا فاصله بعد از شهادت پیامبر(صلی الله علیه و آله) اتفاق نیفتاده است بلکه دست كم حدود پنجاه روز پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) باید اتفاق افتاده باشد.
اما شواهدی كه بر این مدعا دلالت دارد، عبارت است از:
1- اعزام سپاه اسامه و جریان بُریده
طبق برخی شواهد هجوم به خانه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بعد از برگشت سپاه اسامه صورت گرفته است. می‌دانیم كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در اواخر عُمر، دستور اعزام سپاه اسامه را به شام با تأكید صادر كردند. اما مشهور آن است كه قصد پیامبر (صلی الله علیه و آله) از آماده‌سازی سپاه اسامه، دور نمودن مخالفان از مركز حكومت اسلامی ونیز مقابله بانبروی دشمن به مرکز اسلام بوده است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) در یك جا به این قصد پیامبر(صلی الله علیه و آله) اشاره كرده(1) . و بر این اساس، علمای شیعه با صراحت و به طور قطعی هدف پیامبر را از تجهیز سپاه اسامه، این امر معرفی و تحلیل می‌كنند كه قصد پیغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) این بوده كه با تجهیز سپاه اسامه، كسانی را كه در صدد بودند به وصیت مؤكد و مكرر پیغمبر اكرم…(صلی الله علیه و آله) از اوایل بعثت تا روز رحلتشان در مورد جانشینی و وصایت و خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام)، عمل نكنند، ضمن سپاه اسامه از مدینه خارج كند و مسئله جانشینی امیرالمؤمنین(علیه السلام) تثبیت و مستقر شود به گونه‌ای كه بعد از برگشت آنها امر خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام) تمام شده باشد(2) . ولی همه می‌دانیم كه این خواسته پیغمبر(صلی الله علیه و آله) به مرحله عمل نرسید و انجام نشد
حالا اینجا شاهد یك نكته خاص هستیم و آن اینكه شخصی است به نام بُرَیده‌بن حُصَیب اسلمی از بنی اسلم، از كسانی است که بعد از مسلمان شدن از قبیله خود در اطراف مدینه هجرت كرده و درمدینه ساكن شده است.
حضور و نقش بریده در سپاه اسامه می‌تواند به روشن شدن تاریخ هجوم به خانه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) كمك كند. پرچمی را كه پیغمبراكرم(صلی الله علیه و آله) برای اسامه‌بن زید منعقد كردند به این شخص دادند تا پرچمدارسپاه اسامه باشد .
- مسافت مدینه تا مؤته و تاریخ حركت اسامه
طول مسیر مدینه تا موته به گفته واقدی بیست روز بوده است . اسامه تا زمانی كه پیامبر(صلی الله علیه و آله) در قید حیات بودند، به علت كارشكنی گروهی از بزرگان، به بهانه جوانی او، به مؤته نرفت. اینکه عده ای برجوان بودن این فرمانده اعتراض داشتند منظورشان این بودکه پیامبر(صلی الله علیه و آله)اشتباه کرده است درحالی که پیامبر(صلی الله علیه و آله)به فرموده قرآن از روی هوا و هوس سخن نمی گوید: «وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى »وکسانی می توانند به دستورپیامبر(صلی الله علیه و آله) اعتراض کنند و از حرکت سپاه جلوگیری نمایند که صاحبان نفوذ باشند ونیز انگیزه مهمی در سر داشته باشند. و ازطرف دیگر چرا ازسوی مردم مخالفتی در مقابل جوسازیها وکارشکنیهای آنان صورت نمی گیرد! درمی یابیم که این گروه ازقبل برای چنین روزی چقدر جایگاه اجتماعی خود را ارتقاء داده اند. ولی بعد از شهادت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و بیعت‌ گیری از مردم برای ابوبكر به دستور اوبه سمت مؤته حركت كرد، چون ابوبكر می‌گفت حال كه خلیفه پیامبر است، باید آخرین چیزی را كه پیغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) اظهار اهتمام شدید به آن می‌كرد، انجام دهد. حتی گفته شده در مقابل مخالفت عمر، ابوبكر اصرار بر حركت و انتشار این موضوع داشت كه باید حركت به سمت مؤته منتشر شود. البته اصرار ابوبكر برای این بود كه پیامبر(صلی الله علیه و آله) در آخرین روزهای حیاتش تأكید بر این داشتند كه «جهزوا جیش اسامه».(3) پیغمبراکرم (صلی الله علیه و آله)وقتی ازکارشکنی های عده ای درحرکت سپاه اسامه آگاهی یافت، با آنکه درتب شدید به سرمی بردند، باحالت خشم به مسجد آمدند و دربخشی از سخنان خود گفتند: شنیده ام می گویند اسامه جوان است الآن که زنده هستم از فرمانم سرپیچی می کنید او لایق فرماندهی است چنان که پدرش لایق فرماندهی بودومن فرماندهی را به او سپرده‎ام وضمن نکوهش کارشکنان، متخلفان ازحرکت سریع سپاه اسامه را ملعون خواندند «لعن الله من تخلّف عن جیش اسامه». (4) از این‌رو، ابوبكر جیش اسامه را در ظاهر به منظورجامه عمل پوشاندن به وصیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و در واقع دور کردن مهاجر وانصار از مدینه و انحراف افکار عمومی از موضوع خلافت به مسئله فتوحات وبه فراموشی سپردن اختلافات داخلی به راه انداخت.و اصرار داشت كه چنین منتشر شود كه به عنوان جانشین پیامبر(صلی الله علیه و آله)، وصایای ایشان را اجرا می‌كند.
متأسفانه تاریخ دقیق حركت این جیش از مدینه مشخص نشده، اما اجمالاً گفته شده است كه در همان روزهای اول بعد از تمام شدن بیعت خاصه در سقیفه بنی‌ساعده، و بیعت عامه در مسجد، اولین كاری كه ابوبكر پیگیری كرد، آماده‌سازی مجدد جیش اسامه بود كه با همان كیفیتِ زمانِ پیغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) به فرماندهی اسامه که امروزصغرسن او بلا اشکال است و پرچم‌داری بریده‌بن حصیب اسلمی به سمت مؤته حركت كردند.
بنابر نقل طبری رفت و آمد اسامه به این مأموریت 40 و به نقلی 70 روز طول كشیده است.(5) به هر حال اگر35 روز واقدی یا 40 روز طبری را بپذیریم می‌توان با احتساب گذشتن چند روز از رحلت رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) و سپس اعزام سپاه اسامه،‌ و نیز چند روز پس از بازگشت اسامه و رفتن بریده به قبیله‌اش و آمدن آنان به مدینه، مدعی شد كه حمله به خانه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) پس از حدود 50 روز از رحلت رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) بوده است.
اما بر اساس نقل طبری،‌ می‌توان گفت:حدود 75 روز پس از رحلت رسول‌خدا(صلی الله علیه و آله) بوده،‌ بر این اساس، روایات دالّ بر شهادت فاطمه(سلام الله علیها) 75 روز پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) باید حمل بر حوادث حمله به بیت در این تاریخ شود.
- نقش قبیله بنی‌اسلم در اتفاقات بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله)
ممكن است سؤال شود كه این مسائل با حمله به منزل امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها)چه ارتباطی دارد؟ در جواب باید گفت: در تاریخ آمده است كه بریده‌ بن حصیب بعد از برگشت از مؤته، پرچمی را كه پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بسته و به دست او داده بود، برد و در میان قبیله خودش بنی‌اسلم به زمین زد.
حالاباید برگردیم سراین مطلب كه بنی‌اسلم تصادفاً بدون اینكه خبری از درگذشت پیغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) داشته باشند، روز رحلت ایشان به مدینه رسیده و قصد داشتند آذوقه خود را از بازار مدینه بخرند و به منطقه خودشان برگردند و چه به مدینه فراخونده شده بودند، وقتى چشم عمر به قبیله اسلم افتاد ، فریاد برآورد که: دیگر پیروزى ما قطعى شد .«فکان عمر یقول: ما هو إلّا أن رأیت أسلم ، فأیقنت بالنصر»(6)
عمرموقعیت راغنیمت شمرد وبنی‌اسلم را تطمیع كرد كه شما چه می‌خواهید؟ اگر آرد و خرما می‌خواهید ما این دو را برای شما تضمین می‌كنیم، شما فقط بیایید به جای اینكه در ایام درگذشت پیغمبراکرم(صلی الله علیه و آله) در بازار در پی كسی باشید كه آرد و خرمای شما را تأمین كند، بیایید كار ما را انجام دهید و همراه ما، در كوچه و بازار همراه ابوبكر راه برویم، هر كسی را كه دیدید، برای بیعت با ابوبكر بگیرید و در صورت مخالفت، او را بكشید تا بیعت عامه محقق شود.
ابن ابى الحدید معتزلى از براء بن عازب یکى از اصحاب رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) ، نقل کرده که پس از سقیفه ، عمر و ابو عبیده ، گروه ( چماق به دست ) را دیدم که ژست حمله و تهاجم بخود گرفته و به هر کس می‏رسیدند وى را کتک می‏زدند و به زور دست او را گرفته، بعنوان بیعت، چه بخواهد و چه نخواهد، بر روى دست ابوبکر میکشیدند: «واذاً قائل آخر یقول :« قد بویع أبوبکر فلم ألبث وإذاً أنا بأبی بکر قد أقبل ومعه عمر وأبو عبیدة وجماعة من أصحاب السقیفة وهم محتجزون بالأزر الصنعانیّة لایمرّون بأحد إلّا خبطوه وقدّموه فمدّوا یده فمسحوها على ید أبی بکر یبایعه شاء ذلک أو أبى»(7)
قبیله اسلم تمام کوچه و خیابانهاى مدینه از آنان مملوّ گردیده و از هر سو براى بیعت با ابوبکر ازدحام کردند. «أنّ أسلم أقبلت بجماعتها حتّى تضایق بهم السکک فبایعوا أبابکر» (8)
بریده كه پیامبر(صلی الله علیه و آله) پرچم اسامه را به دست او داد و ابوبكر بعد از درگذشت پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز این پرچم را به دست او سپرد، به سبب اشتباهی كه قبلاً در قضیه خالد‌بن ولید در یمن علیه امیرالمؤمنین(علیه السلام) مرتكب شده، و ازحضرت نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) بدگویی كرده و با خشم و توبیخ پیامبر(صلی الله علیه و آله) مواجه شده بود، از آن به بعد خود را در صف حامیان امیرالمؤمنین(علیه السلام) قرار داد، از این¬رو وقتی مشاهده كرد قومش مورد سوءاستفاده علیه امیرالمؤمنین(علیه السلام) قرار گرفته‌اند، ظاهراً برای نشان دادن اعتراض خود و پاك كردن عیب و عار اقدامات قومش دست به اقدام عملی زد و بعد از برگشت از مؤته پرچم را برد و در میان بنی¬‎اسلم به زمین زد و به تعبیری در واقع، تظاهراتی بر پا كرد.
دو گونه شعار از آنها نقل شده است:
یكی، اینكه بریده گفت: «لا أبایع حتی یبایع علی‌بن ابی طالب؛ بیعت نمی‌كنم مگر آنكه علی‌بن ابی طالب بیعت كند».
و شعار دیگر اینكه گفتند: «لانبایع حتی یبایع بریده؛ بیعت نمی‌كنیم، مگر آنكه بریده بیعت نماید»
كه از این شعار معلوم می‌شود تا آن وقت از امیرالمؤمنین(علیه السلام) هنوز بیعتی گرفته نشده بود. و در این مدت قدرت غاصبان استوار شده بود و دیگر چندان میلی به بیعت علی(علیه السلام) نداشتند زیرا نتیجه آن خروج وی از انزوا بود. به هر حال، پس از اقدام بریده، هشتاد نفر از قومش از او تبعیت كرده و او با هشتاد نفر وارد مدینه شد و اینها شعار می‌دادند. همین مسئله موجب بیدار شدن دستگاه خلافت شد تا برای گرفتن بیعت از علی(علیه السلام) بر ایشان فشار بیاورند. بیعت تأخیری همراه با اجبار حضرت نه تنها مشروعیتی برای آنها در پی نداشت بلکه بهترین دلیل بر ردآنهاو پیامی برای رسوائیشان در تاریخ شد. به هر حال، این ماجرا حدود پنجاه روز بعد از رحلت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) و با این كیفیت اتفاق افتاده است.
۲- خطبه فدكیه
چگونگی راه رفتن حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به سوی مسجد برای ایراد خطبه فدكیه، شاهد دیگری برای این مدعاست. ده روز پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ابوبكر با تحریك عمرفدك را غصب كرد. در توصیف چگونگی آمدن حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به مسجد برای ایراد خطبه فدكیه آمده است كه آن حضرت با پوشش كامل در میان جمعی از زنان در حالی كه چادرش بر اثر بلندی به زیر پاهایش می‌رفت و همچون رسول خدا(صلی الله علیه و آله) راه می‌رفت، به مسجد آمد. با توجه به این تعبیر كه: «ما تخرم من مشیه رسول‌الله؛ راه رفتنش هیچ تفاوتی با راه رفتن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نداشت»(9)
می‌توان چنین نتیجه گرفت كه تا هنگام ایراد خطبه، هنوز هجمه‌ای به خانه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) صورت نگرفته بود، زیرا در صورت حمله و مضروب شدنِ آن حضرت، نوعِ حركت او نمی‌تواند معمولی باشد تا سلمان آن را به راه رفتنِ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تشبیه نماید .
3- رفتن حضرت زهرا(سلام الله علیها) به در خانه مهاجران و انصار
بنا بر نقل سلمان فارسی، پس از غصب خلافت و فدك، امیرالمؤمنین(علیه السلام) همراه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و حسنین(علیه السلام) شب هنگام به درِ خانه مهاجرو انصار رفته و آنان را به همراهی برای بازپس‌گیری حق غصب شده خویش فرا خواندند.(10) از آنجا كه بنا بر روایت سلمان، پس از حمله مهاجمان به خانه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و واقعه سقط جنین، آن حضرت به طور مداوم و پیوسته بستری بودند تا به شهادت رسیدند.(11) می‌توان چنین نتیجه گرفت كه تا زمان ملاقات‌های شبانه آن حضرت با مهاجر و انصار، هنوز حمله‌ای به خانه ایشان صورت نگرفته بود؛ زیرا در صورتِ وقوع حمله، آن حضرت دیگر توان رفتن به در خانة تعداد زیادِ مهاجران و انصار(حتی فقط اهل بدر) را نداشت .(12)
مراحل بیعت‌خواهی از امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)
در جریان بیعت‌خواهی جماعت از امیرالمؤمنین(علیه السلام) عمدتاً دو خبر داریم كه هر دو در كتاب سلیم‌بن قیس هلالی عامری آمده است:
یكی از دو خبر از سلیم به نقل از عبدالله‌بن‎عباس و خبر دیگر سلیم از سلمان فارسی است.
مضمون و محتوای این دو گزارش با همدیگر یكی نیست و در بعضی از جاها با همدیگر تفاوت دارند. خبری كه تفصیلات بیشتری در مورد آتش زدن درِ خانه دارد، مربوط به خبری است كه از سلمان نقل شده است.
به هر حال، آنچه محل شاهد است، این است كه خلیفه افرادی را سه بار به منزل امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرستاد و درخواست بیعت كرد.
بار اول، امیرالمؤمنین(علیه السلام) آنها را برگرداند. بار دوم نیز امیرالمؤمنین(علیه السلام) آنها را برگرداند و احتمال قوی هر چه اتفاق افتاده در بین بار دوم وسوم بوده است؛ یعنی زمان بازگشت جیش اسامه و همچنین رفتن بریده نزد قومش، و آمدن آن هشتاد نفر در فاصله بار دوم و سوم واقع شده است و این موجب شده كه آتش دستگاه خلافت تیزتر شود تا این غائله را تمام كرده و از امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) بیعت بگیرد، از این‌رو، بار سوم به شدت عمل كردند و منتهی به آن حوادث تلخ شد.
از بررسی مجموع حوادث و از كنار هم نهادن آنها، به ویژه حضور بریده در سپاه اسامه و خودداری وی از بیعت با ابی‌بكر، پس از بازگشت از مؤته، می‌توان نتیجه گرفت كه حمله و هجوم به خانه علی(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) كه در پی آن، بیعت اجباری از علی(علیه السلام) صورت گرفت وحضرت فاطمه(سلام الله علیها) دچار صدمات جسمی و روحی شد و فرزندش محسن را سقط كرد و پس از آن به مریضی شدیدی دچار گشت و درجریان عیادت شیخین از او خطاب به آن دو گفت: آیا حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله)برای شما بخوانم؟ گفتند بله، فرمود: آیا شما را به خدا از پیامبر نشنیدید كه می‎فرمود: رضایت فاطمه (سلام الله علیها) رضایت من و غضب و سخط او ناراحتی و سخط من است هر كس دخترم فاطمه را دوست داشته باشد مرا دوست داشته و هر كس او را راضی كند مرا راضی ساخته و هر كس فاطمه را ناراحت نماید مرا ناراحت ساخته است، گفتند: آری شنیده‎ایم؛ حضرت فرمود: من هم خدا و فرشتگان او را شاهد می‎گیرم كه شما مرا ناراحت و ناراضی كرده‎اید و اگر پیامبر(صلی الله علیه و آله) را ملاقات كنم از هر دو تای شما شكایت خواهم كرد... بخدا قسم در هر نمازی كه می‎خوانم برای هر دو تای شما نفرین می‎كنم.»(13) و به نقلی دیگرهیچ یك از كسانی كه او را آزرده بودند اجازه نداد به ملاقاتش بیایند(14)حدود، 50 روز یا 75 روزپس از رحلت حضرت رسول‌اكرم(صلی الله علیه و آله) بوده است، و این نشان می‌دهد كه امیرمؤمنان(علیه السلام) در این مدت، مقاومت كرده و درنهایت،بیعت او با تأخیر و اكراه صورت گرفته است.
ما به اتكاى مصادر و مدارك دانشمندان اهل سنت درباره ی صحت وسقم سه موضوع زیر کنکاش نموده و درباره ی نتایج آن به داوری می پردازیم این سه موضوع عبارتند از :
1- آیا صحیح است كه مأموران خلیفه تصمیم گرفتند خانه ى حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را بسوزانند؟ در این مورد تا كجا پیش رفتند؟ بسیارى از تاریخ نویسان اهل تسنن حادثه ى حمله به خانه ى وحى را به طور مبهم و برخى از آنان تا حدى روشن نوشته اند.
طبرى كه نسبت به خلفا تعصب خاصى دارد فقط مى نویسد: كه عمر با جمعیتى در برابر خانه ى زهرا (سلام الله علیها) آمد وگفت: «أتى عمر بن خطاب منزل على فقال:لاحرقن علیكم او لتخرجن الى البیعة.»(15) به خدا قسم، این خانه را مى سوزانم یا اینكه متحصنان، براى بیعت، خانه را ترك گویند. ولى ابن قتیبه‎ى دینورى پرده را بالاتر زده، مى گوید :«كه خلیفه نه تنها این جمله را گفت، بلكه دستور داد در اطراف خانه هیزم جمع كنند و افزود؛ به خدایى كه جان عمر در دست اوست، یا باید خانه را ترك كنید یا اینكه آن را آتش زده و مى سوزانم. وقتى به او گفته شد كه دخت گرامى پیامبر (صلی الله علیه و آله)، حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، در خانه است، گفت: باشد.» (16)
ابن ابی شبیه(239هـ) كه از استاتید محمد بن اسماعیل بخاری بوده ،در این باره می‌گوید: «أنه حین بویع لأبی بكر بعد رسول الله ( ص ) كان علی والزبیر یدخلان على فاطمة بنت رسول الله ( ص ) فیشاورونها ویرتجعون فی أمرهم ، فلما بلغ ذلك عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة فقال : یا بنت رسول الله ( ص ) ! والله ما من أحد أحب إلینا من أبیك ، وما من أحد أحب إلینا بعد أبیك منك ، وأیم الله ما ذاك بمانعی إن اجتمع هؤلاء النفر عندك ، إن أمرتهم أن یحرق علیهم البیت ، قال : فلما خرج عمر جاؤوها فقالت : تعلمون أن عمر قد جاءنی وقد حلف بالله لئن عدتم لیحرقن علیكم البیت وأیم الله لیمضین لما حلف علیه ....»(17)
هنگامی که مردم با ابوبکر بیعت کردند, علی و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره می پرداختند و این خبر به عمر بن خطاب رسید و او به درب خانه فاطمه آمد و گفت: ای دختر رسول خدا! به خدا سوگند محبوبترین افراد نزد ما پدر تو و پس از او، خود تو هستی؛ اما این محبت، مانع از آن نخواهد شد که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور ندهم این خانه را بر اهل آن به آتش کشند. عمر این جمله را گفت و بیرون رفت. هنگامی که علی (علیه السلام) و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامی پیامبر(سلام الله علیها) به علی (علیه السلام)و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شما به آتش کشد، به خدا سوگند! او آنچه را سوگند خورده انجام می دهد.
ابن‎عبدربه درخصوص دستور ابوبکر در چگونگی برخورد با متحصنان خانه فاطمه (سلام الله علیها) صراحت بیشتری دارد وچنین می نویسد: «بعثت الیهم ابوبكر عمر بن خطاب لیخرجهم من بیت فاطمه و قال له ان ابوا فقاتلهم. فاقبل بقبس من النار على ان یضرم علیهم الدار. فلقیته فاطمة فقالت یا بن الخطاب اجئت لتحرق دارنا؟قال:نعم او تدخلوا فیما دخلت فیه»(18). خلیفه به عمر مأموریت داد كه متحصنان را از خانه بیرون كند و اگر مقاومت كردند با آنان بجنگد. از این رو، عمر آتشى آورد كه خانه را بسوزاند. در این موقع با فاطمه روبرو شد. دخت پیامبر به او گفت: فرزند خطاب، آمده اى خانه ى ما را به آتش بكشى؟ وى گفت: آرى، مگر این كه همچون دیگران با خلیفه بیعت كنید. و در جای دیگر چنین می نویسد: ابوبکر دستور داد :«ان ابیا (علی (علیه السلام)وعباس )فقاتلها .»(19) اگر علی(علیه السلام) و عباس از بیعت امتناع کردند آنها را بکش.
بلاذزی این واقعه را اینگونه بیان می کند:«إن أبابکر آرسل إلی علی یرید البیعة ، فلم یبایع ، فجاء عمر و معه فتیلة . فتلقته فاطمة علی الباب فقالت فاطمة:یابن الخطاب! أتراک محرّقا عليّ بابی! قال : نعم ، وذلک أقوی فیما جاء به أبوک .» (20) ابوبکر به دنبال علی برای بیعت کردن فرستاد چون على(علیه السلام) از بیعت با ابوبكر سرپیچى كرد، ابوبكر به عمر دستور داد كه برود و او را بیاورد ، عمربا شعله آتش به سوى خانه فاطمه(سلام الله علیها) رفت. فاطمه(سلام الله علیها)پشت در خانه آمد و گفت: اى پسر خطّاب! آیا تویى كه مى خواهى درِ خانه را بر من آتش بزنى؟ عمر پاسخ داد: آرى! این كار آنچه را كه پدرت آورده محكم تر مى سازد .
برا ساس این نقل از این عالم اهل سنت عمر پس از اتمام حجت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و کاملاً آگاهانه به جایگاه حضرت به عنوان دختر رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) اقدام به سوزاندن درب منزل نمود! در حالی که هنگامی که درب منزل آتش گرفت فاطمه (سلام الله علیها) در پشت در بود!
عبدالفتاح عبدالمقصود از علمای اهل تسنن می گوید: او می دانست که فاطمه(سلام الله علیها) در خانه است و با این حال اقدام به آتش زدن درب منزل نمود. او می نویسد:«قالت له طائفة خافت الله و رعت الرسول فی عقبه: یا ابا حفص انّ فیها فاطمه فصاح لا یبالی و ان …»(21). طایفه ای که می ترسیدند و می خواستند رعایت حال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را در مورد دخترش بنمایند گفتند: ای ابا حفص در این خانه فاطمه است!او گفت:اگرچه فاطمه باشد(خانه را به آتش می کشم.
به گفته این عالم سنّی کمترین حد رعایت حال پیامبر در مورد دخترش شاید همان احترام به منزل و حریم خانه او بود که البته شکسته شد! به خصوص آن که براساس تصریح عبدالفتاح طایفه خدا ترس چنین هتک حرمتی را هرگز روا نمی دادند!!
ابن عطیه در کتاب خود این موضوع را اینگونه بیان می کند :« ان ابابكر بعد ما اخذ البیعه لنفسه من الناس بالارعاب و السیف والقوه ارسل عمر، و قنفذاً و جماعه الی دار علی(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) و جمع عمر الحطب علی دار فاطمه(سلام الله علیها) و احرق باب الدار»(22) هنگامی كه ابوبكر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت؛ عمر، قنفذ و جماعتی را به سوی خانه علی(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) فرستاد، و عمر هیزم فراهم كرد و در خانه را آتش زد.
همچنین ابن شحنه در روضة المناظر از کتب اهل سنت می نویسد: «إن عمر جاء الی بیت علی لیحرقه عی من فیه … » (23) عمربه سوی خانه علی(علیه السلام) آمد تا این که خانه را با هر که در آن است بسوزاند.
از تعالیم زنده و ارزنده ى اسلام این است كه هیچ مسلمانى نباید به خانه ى كسى وارد شود مگر اینكه قبلاً اذن بگیرد و اگر صاحب خانه معذور بود و از پذیرفتن مهمان پوزش خواست عذر او را بپذیرد و بدون اینكه برنجد از همانجا بازگردد:«یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم، حتی تستانسوا و تسلموا علی اهلها ذلکم خیر لکم لعلکم تذکرون فان لم تجدوا فیها احدا فلا تدخلوها حتی یوذن لکم و ان قیل لکم، ارجعوا فارجعوا هو ازکی لکم، و الله بما تعملون علیم»(24) ای اهل ایمان هرگز به خانه دیگران (مگر به خانه خودتان) وارد نشوید، تا اینکه با صاحبش انس گرفته و اجازه بگیرید .
از میان همه ى خانه هاى مسلمانان، قرآن كریم درباره ى خانه ى پیامبر(صلی الله علیه و آله) به مسلمانان دستور خاص مى دهد و شكى نیست كه خانه ى حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از جمله ى بیوت محترم و رفیعى است كه در آنجا زهرا و فرزندان وى خدا را تقدیس مى كردند.
خانه‏‎ی فاطمه(سلام الله علیها) را جبرائیل و میکائیل بدون اجازه وارد نمی‏شوند، مگر عمر نمی‏داند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) بارها فرموده است: «فاطمه بضعه منی فمن آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد اذاء الله» (25) فاطمه(سلام الله علیها)پارۀ وجود من است، هر کسی او را اذیت کند مرا اذیت کرده است و کسی که مرا اذیت کند، خدا را اذیت کرده است. نمى توان گفت كه خانه ى عایشه یا حفصه خانه ى پیامبر است، اما خانه ى دخت والامقام وى، كه گرامیترین زنان جهان است، یقیناً خانه ى پیامبر (صلی الله علیه و آله)است.
۲- آیا صحیح است كه امیر مؤمنان (علیه السلام) را به وضع زننده و دلخراشى به مسجد بردند تا از او بیعت بگیرند؟
این بخش از تاریخ اسلام همچون بخش پیشین تلخ و دردناك است زیرا هرگز تصور نمى رفت كه شخصیتى مانند حضرت امیر مؤمنان على(علیه السلام) را به وضعی به مسجد ببرند كه چهل سال بعد، معاویه آن را به صورت طعن و انتقاد نقل كند.
وى(معاویه) در نامۀ خود به امیرالمؤمنین (علیه السلام)پس از یادآورى مقاومت امام(علیه السلام)در برابر دستگاه خلافت چنین مى نویسد: «... از بیعت با آنها سر باز زدی تا اینکه به زور مجبور به بیعت شدی وچون شتری که مهاربه بینی اش کشیده باشند،کشان کشان برای بیعت برده شدی ... تا آنجا كه دستگاه خلافت تو را مهار كرده و همچون شتر سركش براى بیعت به طرف مسجد كشاندند. »(26)
امیر مؤمنان در پاسخ نامه ى معاویه، تلویحاً، اصل موضوع را مى پذیرد و آن را نشانۀ مظلومیت خود دانسته، مى گوید: گفتى كه من به سان شتر سركش براى بیعت سوق داده شدم. به خدا سوگند، خواستى از من انتقاد كنى ولى در واقع مرا ستودى و خواستى رسوایم كنى اما خود را رسوا كردى. هرگز بر مسلمانى ایراد نیست كه مظلوم واقع شود. (27)
مسعودی هم در این باره چنین می نویسد: «فوجهوا الی منزله فهجموا علیه و احرقوا بابه واستخرجوه منه کرهاً.» (28)پس قصد خانه علی(علیه السلام) كردند و بر او هجوم آوردند و در خانه اش را آتش زدند و او را بزور از خانه بیرون آوردند.
3- آیا صحیح است در ماجراى بیعت گرفتن از حضرت امیر مؤمنان على(علیه السلام) به دخت گرامى پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز جسارتى شد واز ناحیه ى مهاجمان صدمه دید و فرزندى را كه در رحم داشت ساقط كرد؟
برخی ازدانشمندان اهل تسنن براى حفظ موقعیت خلفا از بازگو كردن این بخش از تاریخ اسلام خوددارى كرده اند واز جمله ابن‎ابى‎الحدید در شرح نهج البلاغه خود آن را از جمله مسائلى دانسته است كه در میان مسلمانان تنها شیعه آن را نقل كرده است. ولی در جای دیگر نتوانسته حقیقت را کتمان کند ودراین باره چنین می نویسد: « انّه حصر فاطمه (سلام الله علیها) فی الباب حتی اسقطت محسناً ؛ …» فاطمه را چنان در میان در فشرد که محسن را سقط کرد. (29)
شهرستانی و برخی ازعلمای اهل سنت این واقعه را اینگونه نقل کرده اند: «و کان یصیح احرقوا دارها بمن فیها و ما کان فی الدار غیر علی و فاطمه و الحسن و الحسین… إن عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتى القت الجنین من بطنها و كان یصیح احرقوا دارها بمن فیها و ما كان فی الدار غیر على و فاطمة و الحسن و الحسین. »(30)
کسی فریاد کشید: خانه را با اهلش به آتش بکشید و در خانه کسی جز علی و فاطمه و حسن و حسین نبود... عمر آنچنان در روز بیعت، به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) لگد زد كه جنین داخل شكم ایشان سقط شد. عمر فریاد می‌زد كه آتش بزنید خانه را با همه ساكنانش. غیر از علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) و امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) كس دیگری در خانه نبود .
ابن عطیه در این زمینه چنین می‌گوید:«جمع عمر الحطب علی دار فاطمة و احرق باب الدار و لما جاءت فاطمة خلف الباب لترد عمر و أصحابه، عصر عمر فاطمة خلف الباب حتى أسقطت جنینها، و نبت مسمار الباب فی صدرها، و سقطت مریضة حتى ماتت.»(31)
عمرهیزم جمع كرد پشت خانه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) ودرب خانه را آتش زد وفاطمه آمد پشت درتا عمر و یاراتش را برگرداند فشرد عمر فاطمه را پشت درب تا جنینش سقط شد ومیخ در در سینه اش فرو شد
عبد الرحمن بن عوف به هنگام بیمارى ابوبكر به دیدارش رفت و پس از سلام و احوال‌پرسى، ابوبكر به او چنین گفت: «أنا حمید أنا عثمان بن صالح، حدثنی اللیث بن سعد بن عبد الرحمن الفهمی، حدثنی علوان، عن صالح بن كیسان، عن حمید بن عبد الرحمن بن عوف، أن أباه عبد الرحمن بن عوف، دخل على أبی بكر الصدیق رحمة الله علیه فی مرضه الذی قبض فیه ... فقال [أبو بكر] : « أجل إنی لا آسى من الدنیا إلا على ثَلاثٍ فَعَلْتُهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّی تَرَكْتُهُنَّ، وثلاث تركتهن وددت أنی فعلتهن، وثلاث وددت أنی سألت عنهن رسول الله (صلی الله علیه و آله)، أما اللاتی وددت أنی تركتهن، فوددت أنی لم أَكُنْ كَشَفْتُ بیتَ فاطِمَةَ عن شیء، وإن كانوا قد أَغْلَقُوا على الحرب... .»(32)
من در دوران زندگى بر سه چیزى كه انجام داده‌ام تأسف مى‌خورم ، دوست داشتم كه مرتكب نشده بودم ، یكی از آن‌ها هجوم به خانه فاطمه زهرا بود ، دوست داشتم خانه فاطمه را هتك حرمت نمى‌كردم؛ اگر چه آن را براى جنگ بسته بودند... .
ذهبی یکی دیگراز نویسندگان بزرگ اهل سنت درکتاب خود دراین زمینه چنین می نویسد:« فأما الثلاث اللاتی وددت أنی لم أفعلهن فوددت أنی لم أکن کشفت بیت فاطمة وترکته وأن أغلق علی الحرب .» سه کار را انجام دادم که ای کاش هرگز آنها را انجام نداده بودم که یکی از آنان این هست که: ای کاش دستور نمی دادم که خانه فاطمه زهرا س را هتک حرمت کنند و به زور وارد خانه او شوند،حتی اگر خانه فاطمه س سنگر جنگی می بود.(33)
در حالی که او فاطمه (سلام الله علیها) سینه خود را به درب چسبانده و خود را به پشت درب پوشانده بود با لگد محکم به درب خانه زدم و شنیدم فریادی کشید که گمان کردم شهر مدینه زیر و رو شده است….
چه کسی است که گواهی ندهد که خانه فاطمه(سلام الله علیها) خانه رسول خداست و حرمت منزل او حرمت منزل پیامبر(صلی الله علیه و آله)؛اكنون ببینیم مأموران دستگاه خلافت احترام خانه ى پیامبر (صلی الله علیه و آله)را تا چه حد رعایت كردند. بررسى حوادث روزهاى بعد از ارتحال پیامبر(صلی الله علیه و آله) ثابت مى كند كه مأموران دستگاه خلافت همه ى این آیات را زیر پا نهاده، شئون خانه ى پیامبر (صلی الله علیه و آله) را اصلاً رعایت نكردند.
شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها)
روشن است زنى كه در اثر تهدید به احراق بیت و آتش زدن خانه‏اش و سقط جنینش و... مریض گردد و مرض او در زمان كوتاهى منجر به فوت وى شود، این فوت شرعاً و عرفاً و عقلاً قتل و شهادت محسوب مى‏گردد، و به عامل جنایت مستند مى‏باشد، از اینرو است كه ائمه معصومین(علیه السلام) واهل‏بیت رسول‏خدا (صلی الله علیه و آله) مادر خود را شهید مى‏ خواندند. چنانكه حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) فرمود:«إنّ فاطمة (سلام الله علیها) صدیقة شهیدة»(۳۴)
با آنچه گفته شد جاى تردیدى باقى نمى‏ماند، و شهادت دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله) براى هیچ شیعه و سنى منصف و غیرمتعصبى قابل انكار نیست. مگر صحیح بخارى معتبرترین كتاب اهل سنت بعد از قرآن نیست؟ چرا وى مراسم غریبانه به خاك سپارى فاطمه را در نیمه شب دور از انظار خلیفة و... ذكر كرده؟ ومى گوید:«فلمّا توفّیت دفنها زوجها عليّ لیلاً و لم یؤذن بها ابابكر و صلّى علیها...»(۳۵) چون فاطمه وفات كرد شوهرش علی (علیه السلام) وى را شبانه به خاك سپرد وابوبكر را خبر نكرد وخود بر او نماز گزارد.

*******************************************
فهرست منابع:
1 - محمدبن جریر طبری، المسترشد، ص411 ـ 412 .
2- شیخ مفید، الارشاد، چاپ دارالمفید، ج1، ص180ـ181.
3- محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوك ، ج3،صص192و1993.
4- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ، ج2ص20، وج6 ص52، الملل والنحل ،ص 20. تاریخ یعقوبی ج۲/ص۱۱۳.
5- محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج3، ص241.
6- تاریخ الطبرى : ج 2 ، ص 458 ، الشافى فی الامامة : ج 3 ، ص 190 ، سفینة النجاة سرابی
تنکابنى : ص 68 و بحار الأنوار : ج 28 ، ص 335 .
7- ابن‌ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ، ج1، ص219 .
8- تاریخ طبری ،ج2، ص44.
9- ابن‌ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ، ج16، ص263.
10-در گزارش سلمان نسبت به ملاقات شبانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) به همراه امیرمؤمنان(علیه السلام) و حسنین(علیه السلام) با مهاجران و انصار، در یك نوبت آمده كه آن حضرت با اهل بدر ملاقات كرد و در یك نوبت نیز مطلق مهاجران و انصار(بدون قیدِ اهل بدر) آمده است .
11- سلیم‌بن قیس هلالی، كتاب سلیم‌بن قیس، ص153.
12- همان، ص146و 148.
13- الامامه والسیاسه ابن قیتبه، ج 1، 31 .
14- صحیح بخاری،ج4، ص 24، دارالفكر،‌ بیروت.
15-[تاریخ طبرى، ج 3، ص 202.
16-بلاذری، الامامة و السیاسة، ج 2، ص 12؛ شرح نهج البلاغه ى ابن ابى الحدید، ج 1، ص 134؛ اعلام النساء، ج 3، ص 1205.
17- المصنف ، ج8 ، ص 572 .
18- الامة؛ عقد الفرید، ج 4، ص 260. تاریخ ابى الفداء، ج 1، ص 156 و اعلام النساء، ج 3، ص1207.
19- العقد الفرید، ابن عبد ربه(م. 328)، المکتبة الشاملة، ج 2، ص 73.
20- انساب الاشراف، بلاذرى، ج1، ص586.
21- السقیفة و الخلافة، عبدالفتاح عبدالمقصود، ص ۱۴.
22- مقاتل ابن عطیه كتاب الامامه و الاخلافه، ص 160.
23- روضة المناظر، ابن شحنه ، چاپ افندی، ج۷، ص ۱۶۴٫.
24- سورۀ نور، آیات 27 و 28.
25- الصواعق المحرقه، ص 289.
26-ابن ابی الحدید ،شرح نهج البلاغه ،ج15، ص186 .
27-) نهج البلاغه، نامه ى 28.
28- مسعودی اثبات الوصیه، ص 117و155 .
29- ابن ابى الحدید ، شرح نهج البلاغه ، ج 2، ص 60.
30- ملل و نحل شهرستانی، ج1، 57 ، ابن ابی شیبه در مصنف خود، ج8، ص572- آقای صفدی در الوافی للوفیات، ج5، ص347 - ابن قتیبه دینوری در الامامة و السیاسة، ج1، ص30 .
31- الامامة و الخلافة مقاتل بن عطیه، ص160؛ ابن ابی شیبه ، ج8، ص572؛ در الوافی للوفیات، ج5، ص347 ؛ الامامة و السیاسة، ج1، ص30 .
32- الخرسانی، أبو أحمد حمید بن مخلد بن قتیبة بن عبد الله المعروف بابن زنجویه (متوفاى251هـ) الأموال، ج 1، ص 387؛
الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای276هـ)، الإمامة والسیاسة، ج 1، ص 21، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - 1418هـ - 1997م، با تحقیق شیری، ج1، ص36، و با تحقیق، زینی، ج1، ص24؛
الطبری، محمد بن جریر (متوفای 310هـ)، تاریخ الطبری، ج 2، ص 353، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت؛
الأندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: 328هـ)، العقد الفرید، ج 4، ص 254، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، 1420هـ - 1999م؛
المسعودی، أبو الحسن على بن الحسین بن على (متوفاى346هـ) مروج الذهب، ج 1، ص 290؛
الطبرانی، سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم (متوفای360هـ)، المعجم الكبیر، ج 1، ص 62، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ – 1983م؛
العاصمی المكی، عبد الملك بن حسین بن عبد الملك الشافعی (متوفای1111هـ)، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، ج 2، ص 465، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - 1419هـ- 1998م.
۳۳- تاریخ الإسلام للذهبی، ج 3، ص 118 .
۳۴-اصول كافی، ج 1، ص 381، ح 2.
۳۵-صحیح بخارى، ج 3، ص 253.

گردآوری و پاسخ : سید محمد مهدی حسین پور (مدیر گروه سایت وهابیت)

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page