زینت پدر
ستاره مدینه وقتی به دنیا آمد، امام حسین علیه السلام به سرعت خود را به پدر رساند و با اشتیاق خبر تولّد خواهرش را به او داد و منتظر لبخندی بر لب پدر شد، امّا در کمال شگفتی اشک پدر را دید که بر گونه اش جاری شد. حسین(علیه السلام) سبب گریه پدر را پرسید.
امام فرمود: «فرزندم به زودی خواهی دانست.»(1)
رسول خدا صلی الله علیه و آله شنید، گریان شد... .
«فلما احضرتها اخذها رسول الله و ضمّها الی صدره الشریف و وضع خده المنیف علی خدّها فبکی بُکاءً عالیا و سال الدّمع علی محاسنه الشریف جاریا فقالت فاطمه: لماذا بکائک؟ لا ابکی الله عینیک یا ابتاه!، فقال صلی الله علیه و آله و سلم : یا بنیّة فاطمةُ فاعلمی ان هذه البنت بعدک و بعدی تُبتلی بالبلایا تردّ علیها مصائب شتی و رزایا، فبکت فاطمه علیهاالسلام عند ذلک ثم قالت: یا اب فما ثواب من بکی علیها و علی مصائبها؟، فقال: یا بضعتی و قرّه عینی! ان من بکی علیها و علی مصائبها یکون ثواب بکائه کثواب من بَکی اخویها،؛
وقتی زینب را حاضر کردند رسول خدا صلی الله علیه وآله او را گرفت و به سینه شریفش چسبانید و صورت مبارک خود را به صورتش نهاد و بلند گریست (چنان که) اشک از محاسن شریف او روان شد،حضرت فاطمه علیهاالسلام پرسید: (ای پدر گرامی) گریه ات برای چیست؟ خدا نگریاند دو چشم شما را !، فرمود: ای دختر من، ای فاطمه(سلام الله علیها)! بدان که بعد از تو و بعد از من این دختر، گرفتار بلاها خواهد شد و مصیبت های گوناگون بر وی وارد خواهد شد.،
در این لحظه حضرت فاطمه علیهاالسلام به شدت گریست و پرسید: ای پدر! ثواب کسی که بر او و مصیبت هایش گریه کند، چیست؟، فرمود: ای پاره تن من و روشنی چشمم! هر کس بر او و مصیبت هایش گریه کند، ثواب گریه اش مانند ثواب کسی است که بر دو برادر او [حسن و حسین] گریه کند،... .»(4)
سیمای زینب (سلام الله علیها)
بانویی بلند بالا با چهره ای نورانی، قوی اندام، دارای فصاحت و بلاغتی علی گونه و عصمت و حیائی فاطمی، حلم و بردباری حسنی و شجاعتی حسینی، از وی بانویی کم نظیر ساخته بود.(5)
دوران کودکی
1 ـ مقام وحدانیت
حضرت زینب علیهاالسلام از همان کودکی دارای کمالات معنوی و علمی بود چنان که امیرمؤمنان را به شگفتی وامیداشت. آن گونه که ملا محمد تقی، معروف به شهید ثالث، در مجالس المتقین و ابی سعید سبزواری در مصابیح القلوب مینویسند: «حضرت زینب علیهاالسلام همراه با ابوالفضل العباس علیه السلام در دوران کودکی، کنار امیرمؤمنان علیه السلام نشسته بودند، حضرت رو به ابوالفضل کرد و گفت: فرزندم بگو یک، او گفت یک. آن گاه از او خواست بگوید دو، ولی ابوالفضل علیه السلام پاسخ داد: پدر! با زبانی که یک گفته ام دو نمیگویم، (منظورش وحدانیت خدا بود) امام علیه السلام از خوشحالی فرزندش را بوسید. آن گاه زینب(سلام الله علیها) پرسید: پدر! ما را دوست داری!، فرمود: چگونه شما را دوست نداشته باشم، شما میوه دل من هستید.،
زینب علیهاالسلام عرض کرد: لایجتمع حبّان فی قلب مؤمن حب اللّه و حب الاولاد و ان کان ولابد فالحب لله تعالی و الشفقة للاولاد؛ دو محبت در قلب مؤمن جمع نمیشود [هم] حب خدا و [هم] حب اولاد اگر چارهای نباشد پس دوستی مخصوص خداست و شفقت و مهربانی برای اولاد.،»(6) آری زینب از همان کودکی صاحب علم و کمال بود.
2 ـ ایثار در کودکی
نمونه دیگر از اسناد تاریخی، حکایت از ایثار حضرت زینب علیهاالسلام در دوران کودکی دارد که این نیز بیانگر رشد کمال انسانی وی در طفولیت است.
از جمله در ریاحین الشریعة میخوانیم: «روزی علی علیه السلام مهمانی به خانه آورد ولی در منزل غذایی نبود، حضرت از فاطمه علیهاالسلام سؤال کرد: آیا غذایی داریم.، حضرت فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: فقط یک قرص نان داریم که برای زینب نگه داشته ام.، حضرت زینب علیهاالسلام که در رختخواب ولی بیدار بود، گفت: مادر نان را برای مهمان ببرید، من صبر میکنم.،(7)
3 ـ مهر برادر
از همان کودکی علاقه ای عجیب به برادرش امام حسین علیه السلام داشت چنان که زینب کوچک هنگامی که گریه میکرد، تنها در آغوش برادرش آرام میگرفت. این رفتار فاطمه زهرا علیهاالسلام را شگفت زده کرده بود. به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد:پدر من از چنین رفتاری تعجب میکنم. این گونه محبت بیش از حدّ معمول است. زینب بدون دیدن حسین(علیه السلام) شکیبایی ندارد و اگر بوی حسین(علیه السلام) را نشود، جان از تنش بیرون میرود.،
رسول خدا صلی الله علیه وآله وقتی این حکایت را شنید، آه از سینه برکشید و اشک بر چهره اش روان شد و فرمود: ای نور چشم من این دختر با امام حسین علیه السلام به سفر کربلا خواهد رفت و رنج ها خواهد دید...،»(8)
جدایی بیاندازی!»(9)
زینب (سلام الله علیها)
ام کلثوم، ام عبدالله، ام الحسن، ام المصائب، ام الرزایا، ام النوائب، و... کنیه های این بانوی بزرگوار است و القاب مبارکش که بیش از 60 مورد ذکر شده عبارتند از: عالمه غیر معلمه، فهیمه غیرمفهمه، کعبة الرزایا، نائبة الزهرا، نائبة الحسین، ملیکة النساء، عقیلة النساء، عدیلة الخامس من اهل الکساء، شریکة الشهداء، ناموس رواق العظمة کفیلة السجاد، سیدة العقایل، سرابیها، سلالة الولایة، سقیقة الحسن، عقیلة خدر الرسالة، ولیدة الفصاحة، رفیعة الولایة، البلیغة، الفصیحة، الکاملة، عابدة آل علی، صدیقة الصغری، موثقة، عقیلة الطالبین، فاضلة، شمسة قلادة جلالت، عقیلة الوحی، نجمة سماء نباله، معصومة الصغری، قرینة النوائب، محبوبة المصطفی، قرة عین مرتضی، صابرة محتسب، ربة خدر القدس، قبلة الرزایا، رفیعة الوحی، باب جعلة الخطایا، خضرة علی و فاطمة، ربیعة فضل، شریکة الحسین، بطلة کربلا، عظیمة بلواها، عقیلة قریش، باکیه، سلیلة الزهرا، امین الله، آیة من آیات الله، عارفة، اهل التقی، لبیبة جزلة عاقلة، عقیلة جلیلة، امرأة عاقله، محدثه، ناوس کبریا، راضیة بالقدر و القضاء وحیدة، شجاعة، زاهدة، عامله.(10)
ویژگی های شخصیتی
هرچند برخی از القاب وی به ویژگی های مهمّی در این بانوی بزرگوار اشاره دارد لیکن جا دارد، به چند ویژگی بارز از آن حضرت اشاره شود.
1 ـ عبادت:
زینب علیهاالسلام در عبادت و بندگی خداوند، پیرو مادرش زهرا علیهاالسلام بود. اکثر شبها ر ابه تهجد و تلاوت قرآن صبح میکرد و به گفته برخی از مورخان شب بیداری یادگار فاطمه علیهاالسلام در طول عمرش، هرگز ترک نشد. حتّی در شب یازدهم محرم با آن همه خستگی و فرسودگی و مشاهده آن همه آلام روحی نماز شب خود را خواند. همچنین از امام سجّاد علیه السلام نقل شده است که: «ان عمتی زینب کانت تودی صلواتها من قیام الفرائض و النوافل عند مسیرنا من الکوفة الی الشام و فی بعض المنازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع و الضعف منذ ثلات لیالٍ لانها کانت تقسم ما یصیبها من الطعام علی الاطفال لان القوم کانوا یدفعون لکل واحد منا رغیفا واحدا من الخبز فی الیوم و اللیلة؛
عمه ام زینب، نمازهای واجب و مستحبی اش را در طول مسیر کوفه به شام میخواند و در بعضی از توقفگاه ها از شدت گرسنگی و ضعف در مدّت شبانه روز نمازش را نشسته خواند. چون آنچه از غذا سهم او بود، بین کودکان تقسیم میکرد. چون آن قوم به هر یک از ما یک گرده نان در شبانه روز میدادند.»(11)
2 ـ علم و دانش
بخشی از علم و دانش حضرت زینب علیهاالسلام از نوع اکتساب نیست، بلکه همچو سایر اهل بیت علیهم السلام از منبع علوم غیبی است. از این روست که امام زین العابدین به وی «عالمه غیر معلمه» لقب میدهد. آری، این بانوی بزرگوار چنان مقام علمی والایی داشت که یک سال پس از ورود امیرمؤمنان علیه السلام به کوفه زنان آن شهر از وی خواستند اجازه کسب فیض دهد و او در ایامی که در کوفه بود، مجلسی تشکیل داد و در خانه خود به زنان تفسیر قرآن درس میداد.(12)
میگفتی، گفت: بلی، امام فرمود:
ای نور دیده این رمز است در مصیبت وارده بر شما عترت پیامبر صلی الله علیه وآله آن گاه مصائب وارده را شرح داد و حضرت زینب علیهاالسلام گریست.(13)
3 ـ کرامت و استجابت دعا
هر چند هزاران کرامت از این بانوی بزرگوار بروز کرده امّا فقط نمونه ای را نقل میکنیم. مرحوم ثقة الاسلام نوری از سید محمدباقر سلطان آبادی نقل میکند: «به چشم درد شدیدی در چشم چپ مبتلا شدم. هرچه درمان کردم، اثری نداشت، به سلطان آباد آمدم و نزد پزشکان رفتم. آنجا هم فایده ای نکرد و بر عکس مریضی ام شدید شد. بعضی از دکترها میگفتند قابل علاج نیست. برخی هم قول شش ماه بعد میدادند و من هر روز از روز قبل نالانتر میشدم تا این که سیاهی چشمم گرفته شد و دیگر نمی توانستم بخوابم. در آن اوقات یکی از دوستانم برای خداحافظی به دیدنم آمد. او میخواست به کربلا برود. من هم با او راهی شدم. در منزل اول درد چشم شدیدتر شدو همه، مرا شماتت میکردند مگر یک نفر. بالاخره، به منزل دوم رسیدیم درد شدیدتر از قبل شد و ورم چشمم افزونتر. تا این که نزدیک سحر آرامش پیدا شد.
در عالم رؤیا عقیله بنی هاشم زینب کبری علیهاالسلام را دیدم که گوشه ی مقنعه اش را به چشمم میکشید.
از خواب بیدار شدم و چشمم خوب شد. دوستانم باور نمیکردند، سوار شدیم در بین راه درد و ناراحتی احساس نمیکردم. من که همیشه ناراحت و عاجز بودم، پیش خود گفتم: کاش بسته ی روی چشمم را باز میکردم. تا باز کردم، دیدم همه چیز را میبینم. صدا زدم که رفقا بیایید، همه آمدند و گفتند: کدام چشمت درد میکرد؟، گفتم:
چشم چپم بود.، هرچه نگاه کردند تفاوتی بین چشم چپ و راستم ندیدند.»(14)
میخوانیم:
«شیخ عبدالرحمن جمهوری مصری (از علمای اهل سنت) نویسندهی کتاب مشارق الانوار، میگفت: در گرفتاری سختی افتادم، با خود گفتم بر سر قبر حضرت زینب، دختر علی بروم، شاید گرفتاری رفع شود.در کمال ناباوری آن مشکل من حل شد. به خدا سوگند! از حرم بیرون نیامدم، مگر با حاجت روا شده.»(15)
4 ـ معصومه
از دیگر ویژگی های حضرت، مقام عصمت است؛ میدانیم که عصمت درجاتی دارد. مرتبه عالی آن مخصوص اهل بیت علیهم السلام است «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا»(16) اما چون حضرت زینب علیهاالسلام نیز از طینت محمدی و مجاهده نفس برخوردار بود، توانست به مرتبه ای از این عصمت دست یابد. لذا خود آن حضرت در برخی احتجاجات خود به این مقام اشاره میکند.
محقق ممقانی در تنقیح المقال مینویسد:
«در صورتی که عقیده به عصمت زینب داشته باشیم، گزاف نگفته ایم. آنان که بر حالات زینب در عاشورا و پس از آن واقف باشند، چگونه میتوانند عصمت آن بزرگوار را انکار کنند. چون اگر زینب عصمت نداشت، در آن مدتی که امام سجاد علیه السلام بیمار بود، امام حسین مقداری از سنگینی بار امامت را به آن حضرت نمی سپرد.»(17)
5 ـ موثقه و صدیقه و امینه
حضرت زینب علیهاالسلام مورد اطمینان همه، خصوصا حضرت سید الشهدا و امام سجاد علیهماالسلام بود. لذا امام حسین علیه السلام ودایع امامت را به وی سپرد و هر وقت امام سجاد علیه السلام به بیان اخبار و احادیث میپرداخت و میخواست در ذهن مردم جای بگیرد، آن را به عمهاش مستند میکرد. ابن عباس نیز همین طور به زینب علیهاالسلام استناد میکرد با این که خود مقام والایی داشت ـ میگفت: «حدثتنا عقیلتنا.»(18) روایت حضرت زینب را به مناسبت در فصل های مختلف نقل خواهیم کرد.
از طرف دیگر حضرت، جزو صدیقین به شمار میرفت مقامی که اشخاص محدودی بدان دست یافتهاند. و پیامبران بدان مقام فخر میکردند «انه کان صدیقا نبیّا»(19) ابراهیم صدیق پیامبر بود. والاترین مقام صدیقین متعلق به علی امیرمؤمنان است(20) و در زنان سابقه این مقام به حضرت مریم و در امت پیامبر(ص) به فاطمه ی زهرا علیهاالسلام (21) و آن گاه به حضرت زینب علیهاالسلام اختصاص دارد. لذا چون مادرش فاطمهی زهرا به صدیقهی کبری مشهور بود، به وی صدیقهی صغری میگفتند.
همچنین حضرت زینب امانتدار الهی بود و به مقام «امینة الله» رسید. زیرا اگر دارای چنان مقامی نمیبود، هرگز امام حسین علیه السلام ودایع امامت را به وی نمیسپرد. آری او در سایه عبادت و بندگی به این مقام رسید.
در محضر رسول خدا صلی الله علیه وآله
چنانچه زینب علیهاالسلام در سال 5 هجری متولّد شده باشد، تنها 5 سال محضر رسول خدا صلی الله علیه وآله را درک کرده است. البته 5 سالی که آکنده از مهر و عطوفت و خاطراتی برای تمام عمر بود.
آخرین خاطرهی وی از دورهی رسول خدا صلی الله علیه وآله مربوط به لحظه ای است که هنگام رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله، امیرمؤمنان، فاطمه زهرا، حسن و حسین علیهماالسلام هر یک خوابی دیدند که دلالت بر وفات رسول اکرم صلی الله علیه وآله داشت. لذا با ناله و تحیت به سوی رسول خدا صلی الله علیه وآله حرکت کردند. در همین حال زینب علیهاالسلام نیز خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد و گفت: یا رسول الله، یا جداه! دیشب خواب هولناکی دیدم. کانی بریح عاصفة انبعثت و اسودت الدنیا و ما فیها و اظلمتها و حرکتنی من جانب فرأیت شجرة عظیمة فتعلقت بها من شدة الریح قد قلعتها و القتها علی الارض ثم تعلقت علی غصن قوی من اغصان تلک الشجرة فقلعتها ایضا ثم تعلقت بضرع آخر فکسرته ایضا. فتعلقت علی فرعین متصلین من فروعها فکسرتهما ایضا فاستیقضت من نوهی هذه؛
گویا باد سختی وزیدن گرفت به صورتی که دنیا و ما فیها را تاریک و ظلمانی کرد و من را [شدت باد] به سوئی میبرد. بالاخره درخت بزرگی به نظرم آمد، خود را به آن چسباندم. باد از شدت وزش، درخت را از ریشه کند و برزمین انداخت. من خود را به شاخهای محکم از شاخه های آن درخت آویختم. باد آن شاخه را نیز درهم شکست، به شاخهای دیگر آویزان شدم، آن را هم شکست، در آن حال به دو شاخه که به هم متصل بودند از فروع آن شاخه چسبیدم، اما آن دو را نیز شکست، و من وحشتزده از خواب برخاستم.
رسول خدا صلی الله علیه وآله از شنیدن این خواب سیلاب اشک از دیدهاش جاری شد و به شدت گریست. آن گاه فرمود: ای نور دیده! آن درخت جد تو است که به زودی تندباد اجل او را از پای در خواهد آورد و آن شاخه نخست که به آن پناه بردی، مادر توست و شاخه دیگر پدرت و آن دو شاخه دیگر برادر تو حسن و حسین هستند که در مصیبت ایشان دنیا تاریک میشود و تو در مصیبت آنها جامه سیاه میپوشی.،»(22) آری و در پی این خواب، با فاصله ای اندک رسول خدا صلی الله علیه وآله به سوی جنان پر کشید و خاندان اهل بیت علیهمالسلام را در دنیا با مردمان منافق و کینهتوز تنها گذاشت.
با کوثر رسول (صلی الله علیه وآله و سلم)
بی گمان آنچه زینب علیهاالسلام از فضایل اخلاقی و کمالات نفسانی کسب کرد، مدیون پاکی و طهارت فاطمه زهرا علیهاالسلام و امیرمؤمنان بود. آری فاطمه علیهاالسلام که خود بانویی کمال یافته و تنها زن معصوم در حد رسول خدا و امامان علیهمالسلام بود، تربیت زینب علیهاالسلام را عهده دار بود و تا حدود شش سالگیِ زینب این وظیفه را به انجام رساند. زینب علیهاالسلام نیز خاطرات و روایات فراوانی از این دوره، با خود دارد این خاطرات و روایات هرچند مربوط به دوران خردسالی اوست اما چون کیفیت رشد جسمی و روحی اهل بیت و حتی تولد آنان با دیگران متفاوت است، از این روی آنان قادرند از سنین کودکی احادیث و روایات را به طور دقیق ضبط و برای آیندگان نقل کنند. زینب علیهاالسلام نیز هر آنچه را از آن دوره دیده به خاطر سپرده و به عنوان مبلّغی توانا با نقل آن آیندگان را از مسیر حق و حقیقت مطلع کرده است. اوج این اطلاع رسانی تاریخی و سیاسی را میتوان به خطبه ی فدکیّه مربوط دانست که زینب علیهاالسلام خطبه مادر را به طور کامل حفظ و برای آیندگان نقل کرد.
ما در این فرصت به برخی روایات
وی از فاطمهی زهرا علیهاالسلام اشاره میکنیم. روایاتی که همه، رنگ و بویی ولایی دارند و از شدّت اهتمام حضرت به بیان سخن حق پیرامون ولایت حکایت دارند و قبل از آن برای یقین به استحکام روایت وی از مادرش فاطمهی زهرا علیهاالسلام سخن چند تن از بزرگان را نقل میکنیم:
ابوالفرج اصفهانی: «زینب عقیله، دختر علی بن ابیطالب علیهماالسلام و مادرش فاطمه علیهاالسلام است. او همان کسی است که ابن عباس از او، کلام حضرت فاطمه علیهاالسلام را در فدک نقل میکند و میگوید: حدیث کرد مرا عقیلهی ما، زینب، دختر علی علیه السلام ».
در انساب الطالبین میخوانیم: «زینب کبری علیهاالسلام دختر امیرمؤمنان علیه السلام که کنیه اش ام الحسن بود از مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام روایت میکند.»(23)
عامری از او روایت میکنند.»(24)
(25)
روایات در چند بخش ذکر میشود:
1 ـ وسیله ی ارتباط خلق و خالق
ابوبکر (از محمد بن زکریا، جعفر بن محمد بن عماره کندی از پدرش، حسین بن صالح بن حی از دو نفر از بنیهاشم) از زینب دختر علی علیه السلام نقل میکند که حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود:
«و نحن وسیلته فی خلقه و نحن خاصّته و محل قدسه و نحن حجته فی غیبه و نحن ورثة انبیائه؛(26) ما (اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه وآله) وسیلهی ارتباط خدا با مخلوقات هستیم، ما برگزیدگان خدا و جایگاه پاکی او هستیم، ما دلیلهای روشن خدا و وارث پیامبران الهی هستیم.»
2 ـ جایگاه شیعیان
ابن حجاف (از محمد بن عمر بن حسن) از زینب علیهاالسلام و اشجع بلید بن سلیمان (از ابی حجاج، محمد بن عمرو هاشمی) از زینب علیهاالسلام نقل کرد که فاطمه علیهاالسلام فرمود: «ان رسول اللّه قال لعلیّ اما انک یابن ابی طالب و شیعتک فی الجنة و سیجیء اقوام ینتحلون حبّک ثمّ یمرقون من الاسلام کما یمرق السهم من الرمیه؛ رسول خدا صلی الله علیه وآله به امام علی علیه السلام فرمود: ای پسر ابوطالب، تو و رهروان تو در بهشت هستید. به زودی اقوامی می آیند که از دوستی تو سخن میگویند آن گاه از اسلام مانند پرت شدن تیر از کمان، فرار میکنند.»(27)
3 ـ دوستی آل محمد
عن فاطمة بنت السجاد، علی بن الحسین زین العابدین، عن زینب، بنت امیرالمؤمنین عن فاطمه، بنت رسول اللّه، صلی الله علیه وآله قالت:
«الا من مات علی حبّ آل محمد مات شهیدا؛ آگاه باشید هرکس که بر دوستی آل محمد صلی الله علیه وآله بمیرد، شهید است.»(28)
4 ـ خطبه نور
طولانی ترین روایتی که از حضرت زینب علیهاالسلام نقل شده و اعجاب همگان را که چگونه وی در سن 5 سالگی توانسته این چنین سخنان نغزی را حفظ کند؟ بر انگیخته، مربوط به حدیثی است که حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در مسجد مدینه حاضر میشود. و همراه آن حضرت جمعی از بانوان وارد میشوند. ابوبکر و عده ای از مهاجران و انصار نیز حاضر بودند، به احترام دختر رسول صلی الله علیه وآله پرده ای سفید میآویزند. فاطمه علیهاالسلام قبل از هر گونه سخنی آهی از دل بر میکشد که بسیاری از حاضران میگریند. وقتی آرام میشوند، این گونه سخن میگوید:
اقرار به وحدانیت
... گواهی میدهم خدای جهان یکی است و جز او خدایی نیست. نشان این گواهی، درستی و بی آلایشی است. و پای بندان به این اعتقاد، دل های با بینش و راهنمای رسیدن به آن چراغ دانش است. خدایی که چشم ها او را نمیبینند و گمانها چگونگی او را نمیدانند.
فلسفه آفرینش
همه چیز را از هیچ پدید آورد و بی نمونهای انشا کرد؛ نه به آفرینش آنها نیازی داشت و نه از آن خلقت سودی برداشت؛ جز آن که خواست قدرتش را آشکار سازد و آفریدگان را بنده وار بنوازد... .
فلسفهی بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)
محمد صلی الله علیه وآله را برانگیخت تا کار خود را به اتمام برساند و آنچه را که مقدر ساخته بود، به انجام رساند. پیغمبر صلی الله علیه وآله دید هر فرقهای دینی برگزیده و هر گروه در روشنایی شعلهای خزیده. هر دستهای به بتی نماز برده و همگان یاد خدایی را که میشناسند، از خاطر ستودهاند. پس خدای بزرگ تاریکی ها را به نور محمد صلی الله علیه وآله روشن ساخت و دلها را از تیرگی کفر بپراخت و پرده هایی را که بر دیده ها افکنده بود، به یک سو انداخت. از روی گزینش و مهربانی جوار خویش را بدو ارزانی داشت و رنج این جهان که خوش نمیداشت از دل او برداشت و او را در جهان فرشتگان مقرب گماشت.
عهد بندگان با خدا
«شما بندگان خدا ! نگهبانان حلال و حرام و حاملان دین و احکام وامانتداران حق و رسانندگان آن به خلق هستید. حقی را از خدا بر عهده دارید و عهدی را که با او بسته اید، پذیرفته اید.»
جایگاه اهل بیت علیهم السلام :
ما خاندان را در میان شما به خلافت گماشت و تأویل کتاب الله را بر عهده ما گذاشت. حجتهای آن آشکار و آنچه دربارهی ماست پدیدار و برهان آن روشن و از تاریکی گمان به کنار و آوای آن در گوش مایهی آرام و قرار و پیرویش راهگشای روضهی رحمت پروردگار است.
تفسیر احکام در پرتو اهل بیت علیهم السلام حرامهای خدا را بیان کننده است و حلالهای او را رخصت دهنده و مستحبات را نماینده و شریعت را راه گشاینده. ایمان را واجب فرمود و با آن زنگ شرک را از دلهای شما زدود و با نماز، خودپرستی را از شما دور نمود. روزه را نشان دهنده ی دوستی بی آمیغ ساخت و زکات را مایهی افزایش روزی بی دریغ و حج را آزماینده درجه دین و عدالت را نمودار مرتبه یقین و پیروی ما را مایهی وفاق و امامت ما را مانع افتراق و دوستی ما را عزت مسلمانی و بازداشتن نفس را موجب نجات و قصاص را سبب بقای زندگانی، وفای به نذر را موجب آمرزش و تمام پرداختن پیمانه و وزن را مانع از کم فروشی و کاهش قرار داد.
تبعیت از نهی خدا :
فرمود مِیخواری نکنند تا تن و جان از پلیدی پاک سازند و زنان پارسا را تهمت نزنند تا خویش را سزاوار لعنت نسازند. دزدی را منع کرد تا راه عفت پویند و شرک را حرام فرمود تا به اخلاص، طریق یکتاپرستی جویند. پس چنان که باید ترس از خدا پیشهگیرید و جز مسلمان نمیرید... .
من فاطمه ام
مردم! چنان که در آغاز سخن گفتم، من فاطمه ام و پدرم محمد صلی الله علیه وآله همانا پیغمبری از میان شما به سوی شما آمد که رنج شما بر او دشوار بود و به گرویدن شما امیدوار و بر مؤمنان مهربان و غمخوار. اگر او را بشناسید میبینید او پدر من است نه پدر زنان شما و برادر پسر عموی من است نه مردان شما. او رسالت خود را به گوش مردم رساند. آنان را از عذاب الهی ترساند ... صبح ایمان را دمید و نقاب از چهره حقیقت فرو کشید... .
بعثت صعود به اوج عزت
در آن هنگام شما مردم بر کنار خاکدانی از آتش بودید، خوار و در دیده همگان بی مقدار. لقمهی هر خورنده و شکار هر درنده و لگدکوب هر رونده بودید. نوشیدنیتان آب گندیده و ناگوار، خوردنی تان پوست جانور و مردار بود. پست و ناچیز و ترسان از هجوم همسایه و همجوار تا آن که خدا با فرستادن پیغمبر خود شما را از خاک مذلّت برداشت و سرتان را به اوج رفعت برافراشت.
علی کیست؟
پس از آن همه رنجها که دید و خستگی که تحمل کرد، رزم آوران ماجراجو و سرکشان درنده خو و جهودان دین به دنیا فروش و ترسایان حقیقت نالیوش از هر سو به وی تاختند و با او نرد مخالفت باختند.
هرگاه آتش کینه افروختند، آن را خاموش ساخت و گاهی که گمراهی سربرداشت، یا مشرکی دهان به بیهودگی گشاد، برادرش علی باز نایستاد تا بر سر و مغز مخالفان نواخت و کار آنان را با دم شمشیر، یکسره ساخت.
نفاق رخ نمود اما شما در آن روزها در زندگی راحت، آسوده و در بستر امن و
آسایش غنوده بودید. وقتی خدای تعالی همسایگی پیغمبران را برای رسول خویش گزید، دو رویی آشکار شد و کالای دین بیخریدار. و گمراهی دعویدار و هر گمنامی سالار و هر یاوه گویی در کوی و برزن و در پی گرمی بازار. شیطان از کمین گاه خود سر برآورد و شما را به خود دعوت کرد و دید چه زود سخنش را شنیدید و سبک در پی او دویدید و در دام فریبش خزیدید و به آواز او رقصیدید... .»(29)
الاثر) و ... .
در روایتی دیگر عبدالله بن محض از پدرش حسن مثنی و از مادرش فاطمة بنت الحسین و او از عمهاش زینب کبری روایت کرد که: «مادرم فاطمه زهرا علیهاالسلام در محراب به قیام و قعود و سجود می ایستاد تا آن که آفتاب میزد و همواره برای مؤمنین و مؤمنات دعا میکرد و هیچ گاه برای خود دعا نمیکرد. روزی امام حسین علیه السلام پرسید:
مادر! چرا برای خود دعا نمیکنی؟، فرمود: فرزندم اول همسایه بعدا خانه.،»(30)
شهادت مادر
و سرانجام زینب کبری علیهاالسلام شاهد شهادت مظلومانهی مادرش علیهاالسلام نیز شد. آری آن گاه که امیرمؤمنان علیه السلام فاطمه زهرا علیهاالسلام را کفن میکرد، به فرزندانش خطاب کرد:
یا زینب! یا ام کلثوم! یا فضه! یا حسن! یا حسین! عجله کنید و از مادر خود توشهای بردارید. در همان حال زینب علیهاالسلام و ام کلثوم در پیش روی پدر گریه میکردند. زینب پردهای بر صورت و پارچهای بر تن خود انداخته و دامن کشان میآمد و میگفت:
«یا رسول الله! الان حقّا فقد ناک.»(31)
در سایه علی علیه السلام
ازدواج با عبدالله بن جعفر
پس از شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام یگانه پناهگاه حضرت زینب علیهاالسلام ، پدر بزرگوارش علی بن ابی طالب علیهماالسلام بود و در همین دوره بود که حضرت زینب علیهاالسلام ازدواج کرد. وقتی وی به سن بلوغ رسید، بزرگان قبایل برای ازدواج با این ستارهی خاندان اهل بیت علیهمالسلام اعلام آمادگی میکردند. در این میان اشعث بن قیس کندی، قدم پیش گذاشت و او در سال دهم هجری همراه جمعی از قبیلهی خود مسلمان شده بود و بعد مرتد شد. وقتی ابوبکر به او دست یافت، به شرط این که قبول کند با خواهر کور ابوبکر ازدواج کند، او را آزاد کرد. لذا حضرت علی علیه السلام نهیب زد که ای پسر بافنده، پسر ابو قحافه تو را متضرر کرد که خواهرش را به تو داد. اگر نام دختر مرا در میان نامحرمان ببری، جواب تو جز شمشیر نخواهد بود.
یکی از کسانی که به منزل حضرت رفت و آمد میکرد، عبدالله بن جعفر بود که حیا مانع او از ابراز کلامی در زمینه ازدواج میشد. بالاخره یک نفر از طرف او خدمت حضرت آمد و گفت:
«یا امیرالمؤمنین! شما میدانید که رسول خدا صلی الله علیه وآله به اولاد جعفر چقدر علاقه داشت و روزی نظر به آنها کرد و فرمود:
دخترانمان برای پسرانمان و پسرانمان از آن دخترانمان هستند.، بنابراین مناسب است زینب را به ازدواج عبدا... بن جعفر در آورید. و صداق او را صداق مادرش فاطمه علیهاالسلام چهارصد و هشتاد درهم معین فرمایید. حضرت پذیرفت و ازدواج در سال هفدهم هجری سرگرفت و به زودی جعفر بر اثر دعای حضرت به مال زیادی دست یافت و به جواد بخشنده معروف شد.»
شرط ازدواج
حضرت زینب با عبدا... شرط کرد که من به برادرم علاقه دارم و باید همه روزه به من اجازه دهی، حسین را زیارت کنم و حضرت علی علیه السلام نیز شرط کرد که هرگاه امام حسین علیه السلام ارادهی سفر کرد و زینب خواست همراهش باشد، عبدا... مانع نشود.(32)
پس از ازدواج
نتیجه این ازدواج چهار فرزند پسر (علی، عون اکبر، محمد، عباس) و یک دختر به نام ام کلثوم بود.
امیرمؤمنان هر روز به خانه دخترش سر میزد و هرگاه که زینب علیهاالسلام قصد زیارت قبر پیامبر را میکرد، امام حسن علیه السلام از یک طرف و امام حسین علیه السلام از طرف دیگر او میرفتند و امیرمؤمنان کسی را میفرستاد که چراغ های مسجد را خاموش کند تا کسی او را نبیند.(33)
محمد عابدی
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
1 ـ ریاحین الشریعة، ج 3، ص 38، به نقل از ریاض المصائب. ناسخ التواریخ، حضرت زینب علیهاالسلام ، ج 1، ص 45.
2 ـ زینب الکبری، علامه جعفر نقدی، ص 16.
3 ـ درباره تولد حضرت زینب علیهاالسلام نظریههای مختلفی در کتب تاریخی نقل شده است، مانند: پنجم جمادی الاولی سال ششم، اوایل شعبان، ماه رمضان، دهه اخیر ربیع الثانی سال پنجم یا ششم یا هفتم هجری و ماه محرم سال پنجم، ولی دهه اخیر ربیع الثانی قول قویتر است. خصائص الزینبیه، ص 55.
4 ـ طراز المذهب، ص 2، نقل از خصائص الزینبیه، ص 53.
5 ـ ریاحین الشریعة، ج 3، ص 40.
6 ـ مناقب خوارزمی، ج 1، ص 122، در کتاب زینب کبری علامه نقدی این سؤال (بگو یک ...) را به حضرت زینب علیهاالسلام نسبت داده است.
7 ـ ریاحین الشریعة، ج 3، ص 64.
8 ـ خصائص زینبیه، ص 255.
9 ـ ریاحین الشریعة، ج 3، ص 42.
10 ـ این القاب، یک سر فصلی برای یک ویژگی حضرت است که به دلیل طولانی شدن از شرح و بسط خودداری و تنها به ارائه فهرست بسنده شد. برای مطالعه پیرامون هر لقب به خصائص زینبیه مراجعه کنید.
11 ـ ریاحین الشریعة، ج 3، ص 61 و خصائص زینبیه، ص 120 نقل از کبریت احمر.
12 ـ اختیار معرفة الرجال، ص 12. نفس الرحمان، ص 311. امالی طوسی، ص 260 و بصائر الدرجات، ص 343.
13 ـ این مصیبتهاو رمزها توسط امام زمان در روایتی گشوده شد، بحارالانوار، ج 44، ص 223.
«اما پیرامون روایت امام سجاد علیه السلام : «یا عمه اسکتی ففی الباقی من الماضی اعتبار وانت بحمدالله عالمة غیر معلمه فَهِمة غیر مفهمه ...» (سفینة البحار، ج 1، ص 558، بلاغات النساء ص 23.) سید نور الدین جزایری مینویسد:
«از این جا چند مطلب معلوم میشود: اول: مسلم است که حضرت زینب علیهاالسلام دارای این مرتبه بوده که حضرت این را بیان کرده است.
دوم: در این بیان، حضرت خواست شئونات آن مخدره را ظاهر سازد.
سوم: حضرت خواست تلافی نماید به عمه، چنان چه حضرت زینب علیهاالسلام در کربلا تسلی داد فرزند برادر را و... برخی ملک را نبیند آن را «محدث» گویند ... و علیا حضرت به درجه الهام و محدثه نائل شده چنان چه حضرت سجاد میفرماید «عالمة غیرمعلمه» صریح در طریق الهام است و چون از القاب آن مخدره، محدثه و مخبره بوده، ظاهر این است که دارای این درجه هم بوده و معلوم است کسی که دارای مرتبه الهام باشد، محدث بودن چندان مرتبتی نباشد نسبت به مقام او. چه این که خادم و خادمه اهل بیت رسالت علیهمالسلام سلمان و فضّه [محدث و] محدثه بودهاند.» (خصائص
زینبیه، ص 79.)
14 ـ زندگانی زینب کبری، شهید دستغیب، ص 19.
15 ـ وقایع الایام، تبریزی، ص 302.
16 ـ احزاب/33.
17 ـ تنقیح المقال، ج 3، ص 79 و زینب کبری، علامه نقدی، ص 63.
18 ـ مقاتل الطالبین، ص 60، طراز المذهب، ص 294.
19 ـ مریم/41.
20 ـ تفسیر کنز الدقایق، ج 2، ص 524.
21 ـ وافی جرء 2، ج 3، ص 745 روی عن الامام موسی بن جعفر علیه السلام انه قال «ان فاطمه صدیقة الشهیدة...»
22 ـ ریاحین الشریعة، ج 3، ص 50، نقل از بحرالمصائب.
23 ـ همان، ص 51.
24 ـ معجم رجال خویی، ج 23، ص 190.
25 ـ کامل الزیارات، باب 88، ص 260.
26 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 16، ص 211.
27 ـ مجمع الزواید، ج 10، ص 21 و ج 9، ص 289، لالی الاخبار، ج 4، ص 325.
28 ـ دلایل الامامة طبری، ج 3. (مسند فاطمه زهرا سیدحسین شیخ الاسلامی، ص 387).
29 ـ نقل از نهج الحیات، روایت فوق که تنها به گزیدهای از آن اکتفا شد به طرق مختلف از حضرت زینب علیهاالسلام نقل شده است: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 16، ص 210؛ وسایل الشیعه، ج 1، ص 13 و 14 و بحارالانوار، ج 6، ص 107.
30 ـ ریاحین الشریعة، ج 3، ص 73.
31 ـ همان، ص 51 و بحارالانوار، ج 43، ص 179.
32 ـ ریاحین الشریعه، ج 13، ص 41
و ترجمه زینب کبری، ص 89 و 128.
33 ـ همان، ص 60.