بانو، آمدی و بوی کربلا از تو برخاست.
ناطقه تو، رشادت را با حکمت درآمیخته بود تا صبورترین زن تاریخ را بیافریند.
گلی را که علی در دامان خود بپروراند، جز این انتظاری نیست و غنچهای که از شاخه فاطمه علیهاالسلام سر میزند، عطر کرامات خود را اینچنین، در فضای عشق میپراکند. میرویی و دست تو، روزی مرهم کاروان خسته ای میشود که ستاره های مسیرش را از آسمان تو چیده اند و شانه های تو، تنهای تنها، بار صبوری را بر دوش خواهد کشید.
هم مسیر با حسین علیه السلام
خوش آمدی، بانوی خوش کلام نینوا ماه شبهای تاریک سوختن و ساختن، درآ
«درآ که در دل خسته توان درآید باز *** بیا که در تنمرده روان درآید باز»
حقیقت این است که مسیر تو، مسیر حسین علیه السلام بود و در دوراهی کربلا، از ریشه علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام ، دو شاخه گل رویید؛ گل حسین علیه السلام را، با خون خودش سرخ کردند و تو را با داغ حسین علیه السلام ؛ تا عطر دل انگیز نجابت و شهامت تو، بوی کربلا را همه جا پخش کند. تو، شمشیر بُرنده حسین علیه السلام بودی که پس از پر کشیدنش، رو کرد.
زینت زنان عالم
تو نه تنها زینت پدر، بلکه زینت تمام بانوان عالمی. از هر طرف برای وصف تو وارد میشوم، به کربلا میرسم. دشت نینوا، قله ای بود تا تمامی بلندای تو را نشان دهد، که بانوی مسلمان، غنچه لای گلبرگ پیچیده پردهنشین نیست؛ بلکه میتواند قوت استدلال و سخنوری را در مصاف با شمشیرها، رویارو کند. میتواند زورآوریِ بازوان صبر و تقوا را به رخ مصیبت بکشد. زن، میتواند به اوج برسد و حتی زینب علیهاالسلام باشد!
بهار تولدت مبارک
زینب تو، پرستار مجروحترین لحظات هجوم درد بودی؛ آنجا که - خود - آزار دهنده ترین شکنجه روح را متحمل میشدی. وسعت علم تو، حلم تو را تحت الشعاع قرار میداد. تو را گاه، خلاصه حسن علیه السلام و گاه، تفسیر حسین علیه السلام میبینم و حقیقت این است که بهار، زیباترین پایان برای هجوم زمستان است، بهارت مبارک
رزیتا نعمتی
متن ادبی((گل دامان علی علیه السلام ))
(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)
- بازدید: 10934
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا