فوائد امام غايب

(زمان خواندن: 11 - 21 دقیقه)

 صدها سال است كه جامعه بشرى از فيض ظهور حجّت خدا محروم گرديده و امت اسلامى از درك محضر رهبرى آسمانى و پيشوايى معصوم، بى‏بهره مانده است. به راستى وجود او در غيبت و زندگى او در پنهانى و دور از دسترس همگان چه آثارى براى جهان و جهانيان دارد؟ آيا نمى‏شد در نزديكى‏ هاى دوران ظهور متولد شود و شاهد روزگار سخت غيبت خويش از شيعيان نباشد؟

 اين سؤال و مانند آن از نبود شناخت نسبت به جايگاه امام و حجّت الهى سرچشمه مى‏ گيرد.
 به راستى جايگاه امام در مجموعه هستى چگونه است؟ آيا همه آثار وجودى او به آشكار بودن او وابسته است؟ آيا او تنها براى رهبرى و پيشوايى مردمان است يا وجود او براى همه موجودات داراى اثر و بركت است؟
امام محور هستى‏
 از نظر شيعه و براساس تعاليم دينى، امام، واسطه فيض رسانىِ پروردگار به همه پديده‏ هاى جهان آفرينش است. او در نظام هستى محور و مدار است و بى‏وجود او عالم و آدم، جن و ملك و حيوان و جمادى نمى ‏ماند.
 از امام صادق ‏عليه السلام سؤال شد آيا زمين بدون امام باقى مى ‏ماند؟ حضرت فرمود:
 اگر زمين بدون امام بماند هر آينه فرو مى‏رود.(1)
 اينكه او در رساندن پيام‏ هاى خدا به مردم و راهنمايى آنها به سوى كمال انسانى، واسطه است و هر فيض و لطفى در اين بخش به سبب وجود او به همگان مى‏رسد، امرى روشن و بديهى است. زيرا از ابتدا خداوند متعال از طريق پيامبران و سپس جانشينان آنها قافله بشرى را هدايت كرده است. ولى از كلمات معصومين‏ عليهم السلام استفاده مى ‏شود كه وجود امامان در گستره عالم به عنوان واسطه ‏اى براى رسيدن هر نعمت و فيضى از ناحيه پروردگار به هر موجود كوچك و بزرگى است. به بيان آشكارتر همه موجودات، آنچه از فيوضات و عطاياى الهى دريافت مى‏كنند از كانال امام مى‏گيرند. هم اصل وجودشان به واسطه امام است و هم نعمت‏ها و بهره ‏هاى ديگرى كه در طول حيات خود دارا هستند.
 در فرازى از زيارت جامعه كبيره كه يك دوره امام ‏شناسى است اينگونه آمده است:
 بِكُمْ فَتَحَ اللّهُ وَبِكُمْ يَخْتِمْ وَبِكُمْ يُنَزِّلُ الغَيْثَ وَبِكُمْ يُمسِكُ السَّماءَ اَنْ تَقَعَ عَلَى الاَرضِ اِلاّ بِاِذنِهِ(2)
 [اى امامان بزرگ‏] خداوند به سبب شما [عالم را ]آغاز كرد و به سبب شما [نيز آن را] پايان مى‏دهد و به [سبب وجود] شما باران را فرو مى ‏فرستد و به [بركت وجود ]شما آسمان را نگهداشته است از اينكه بر زمين فرود آيد، جز به اراده او.
 بنابراين آثار وجودى امام تنها به ظهور و آشكارى او خلاصه نمى‏شود بلكه وجود او در عالم - حتّى در غيبت و نهان زيستى - سرچشمه حيات همه موجودات و مخلوقات الهى است و خدا خود اينگونه خواسته است كه او كه موجود برتر و كاملتر است واسطه دريافت و رساندن فيوضات و داده ‏هاى الهى به ساير پديده‏ ها باشد و در اين عرصه فرقى بين غيبت و ظهور او نيست. آرى همگان از آثار وجود امام بهره مى‏گيرند و غيبت امام مهدى‏ عليه السلام در اين جهت خللى ايجاد نمى‏كند. جالب اينكه وقتى از امام مهدى‏ عليه السلام درباره نحوه بهره‏مندى از آن حضرت در دوره غيبت، سؤال مى‏شود مى‏فرمايد:
 وَاَمّا وَجهُ الاِنتِفاعَ بى فى غَيْبَتى فَكَاالاِنتِفاعِ بِالشَّمسِ اِذا غَيَّبَتْها عَنِ الاَبصارِ السَّحابُ.(3)
 بهره‏مندى از من در روزگار غيبتم، مانند سود بردن از خورشيد است آن گاه كه به وسيله ابرها از چشم‏ها پوشيده است.
 تشبيه امام به آفتاب و تشبيه غيبت او به قرار گرفتن خورشيد در پسِ ابر، نكته‏ هاى فراوانى دارد كه به برخى از آن‏ها اشاره مى‏شود:
 خورشيد در منظومه شمسى مركزيّت دارد و كرات و سيّارات به دور او حركت مى‏ كنند چنان كه وجود گرامى امام عصر مركز نظام هستى  است.
 بِبَقائِهِ بَقِيَتِ الدُّنيا وَبِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرى‏ وَبِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرضُ وَالسَّماء(4)
 به سبب بودن او دنيا باقى است و به بركت وجود او، عالم روزى مى‏خورند و به خاطر وجود او زمين و آسمان، استوار مانده است.
 آفتاب، لحظه‏اى از نورافشانى دريغ نمى‏كند و هر كس به اندازه ارتباطى كه با خورشيد دارد از نور آن بهره مى‏گيرد. چنان كه وجود ولىّ عصر واسطه دريافتِ همه نعمت‏هاى مادى و معنوى است كه از ناحيه پروردگارِ جهان به بندگان مى‏رسد ولى هر كس به اندازه رابطه خود با آن منبع كمالات، بهره‏مند مى‏گردد.
 اگر اين آفتابِ پشت ابر هم نباشد، شدت سرما و تاريكى، زمين را غير قابل سكونت خواهد كرد. چنانكه اگر عالم از وجود امام - گرچه در پشت پرده غيبت - محروم بماند سختى‏ها و نابسامانى ‏ها و هجوم انواع بلاها ادامه زندگى را غير ممكن مى‏ سازد.
 آن حضرت در نامه‏اى به شيخ مفيد خطاب به شيعيان خود مى‏فرمايد:
 اِنّا غَيْرُ مُهْمِلينَ لِمُراعاتِكُمْ وَلا ناسينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْلا ذلِكَ لنَزَلَ بِكُمُ اللّأواءَ وَاصْطَلَمَكُمُ الْأَعْداء.(5)
 ما هرگز شما را به حال خود رها نكرده‏ايم و هرگز شما را از ياد نبرده‏ايم و اگر نبود (عنايات پيوسته ما) حتماً سختى‏ها و بلاهاى فراوانى به شما مى‏رسيد و دشمنان شما را نابود مى‏كردند.
 بنابراين آفتاب وجود امام بر عالم وجود مى‏تابد و به همه هستى فيض مى‏رساند و در اين ميان براى بشريت و به ويژه جامعه مسلمين و امت شيعه و معتقد به او بركات و خيرات بيشترى دارد كه به نمونه ‏هايى از آن مى‏پردازيم:
اميد بخشى‏
 از سرمايه ‏هاى مهم زندگى، اميد است. اميد مايه حيات و نشاط و پويايى است. اميد عامل حركت و اقدام است. وجود امام در عالم، موجب اميد به آينده‏اى روشن و سراسر شور و اشتياق است. شيعه، پيوسته و در طول تاريخ هزار و چهارصدساله، به انواع بلاها و سختى ‏ها گرفتار شده است و آن چه به عنوان نيروئى بزرگ و پشتوانه ‏اى استوار، او را به ايستادگى و تسليم نشدن و حركت و تلاش، واداشته است؛ اميد به آينده سبز مؤمنين و دين باوران بوده است. آينده ‏اى كه خيالى و افسانه ‏اى نيست؛ آينده‏اى كه نزديك است و مى‏تواند نزديك‏تر باشد. زيرا آن كه بايد رهبرى قيام را به عهده گيرد زنده است و هر لحظه پا به ركاب؛ و اين من و تو و مائيم كه بايد آماده باشيم.
پايدارى مكتب‏
 هر جامعه‏اى براى حفظ تشكيلات خود و ادامه راه تا رسيدن به مقصد مورد نظر، نياز به وجود رهبرى آگاه دارد تا اجتماع، تحت نظر و فرماندهى او در مسير صحيح، حركت كند. وجود رهبر، پشتوانه بزرگى براى افراد است تا در يك سازماندهى منظّم، دستاوردهاى قبلى را حفظ كنند و به تقويت برنامه‏ هاى آينده، همّت گمارند. رهبر زنده و فعّال، گرچه در ميان جمعيّت و افراد خود نباشد از ترسيم خطوط اصلى و ارائه راهكارهاى كلّى، كوتاهى نمى‏كند و به واسطه‏ هاى گوناگون، نسبت به راههاى انحرافى، هشدار مى‏دهد.
 امام عصرعليه السلام گرچه در غيبت است ولى وجود او عامل جدّى براى حفظ مكتب شيعه است. او با آگاهى كامل از توطئه‏ هاى دشمنان، به شيوه ‏هاى مختلف، مرزهاى فكرى شيعيان را پاسدارى مى‏كند و آن گاه كه دشمن فريبكار با وسيله‏ ها و ابزارهاى گوناگون، اصول مكتب و اعتقادات مردم را نشانه مى‏گيرد، با هدايت و ارشاد عالمان و برگزيدگان، راه هاى نفود او را مى‏بندد.
 براى نمونه، عنايت حضرت مهدى‏ عليه السلام به شيعيان بحرين را از زبان علاّمه مجلسى مى ‏شنويم:
 در روزگار گذشته، فرمانروايى ناصبى بر بحرين حكومت مى‏كرد، كه وزيرش در دشمنى با شيعيان آن‏جا، گوى سبقت را از او ربوده بود. روزى وزير بر فرمانروا وارد شد و انارى را به دست او داد، كه به صورت طبيعى اين واژه‏ها بر پوست آن نقش بسته بود: «لا اله الا اللَّه، محمّد رسول اللَّه و ابوبكر و عمر و عثمان و على خلفاء رسول اللَّه». فرمانروا از ديدن آن بسيار در شگفت شد و به وزير گفت: اين، نشانه ‏اى آشكار و دليلى نيرومند بر بطلان مذهب تشيع است. نظر تو درباره‏ى شيعيان بحرين چيست؟ وزير پاسخ داد: به باور من، بايد آنان را حاضر كنيم و اين نشانه را به ايشان ارايه دهيم. اگر آن را پذيرفتند كه از مذهب خود دست مى‏كشند وگرنه آنان را ميان گزينش سه چيز مخيّر مى‏كنيم؛ پاسخى قانع كننده بياورند يا جزيه(6) بدهند و يا اين كه مردان‏شان را مى‏كشيم زنان و فرزندان‏شان را اسير مى‏كنيم و اموال‏شان را به غنيمت مى‏بريم.
 فرمانروا، رأى او را پذيرفت و دانشمندان شيعه را نزد خود فراخواند. آن‏گاه انار را به ايشان نشان داد و گفت: اگر در اين باره دليلى روشن نياوريد، شما را مى‏كشم و زنان و فرزندان‏تان را اسير مى‏كنم يا اين‏كه بايد جزيه بدهيد. دانشمندان شيعه، سه روز از او مهلت خواستند. آنان پس از گفت‏وگوى فراوان به اين نتيجه رسيدند كه از ميان خود، ده نفر از صالحان و پرهيزگاران بحرين را برگزينند. آن‏گاه از ميان اين ده نفر نيز سه نفر را برگزيدند و به يكى از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوى صحرا برو و به امام زمان‏ عليه السلام‏ استغاثه كن و از او، راه رهايى از اين مصيبت را بپرس؛ زيرا او، امام و صاحب ماست.
 آن مرد چنين كرد، ولى موفّق به زيارت حضرت نشد. شب دوم نيز نفر دوم را فرستادند. او نيز پاسخى دريافت نكرد. شب آخر، نفر سوم را كه محمّد بن عيسى نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با گريه و زارى از حضرت، درخواست كمك كرد. چون آخر شب شد، شنيد مردى خطاب به او مى‏گويد: اى محمّد بن عيسى! چرا تو را به اين حال مى‏بينم و چرا به سوى بيابان بيرون آمده‏ اى؟ محمّد بن عيسى از آن مرد خواست كه او را به حال خود واگذارد. او فرمود: اى محمّد بن عيسى! منم صاحب الزمان. حاجت خود را بازگو! محمدبن عيسى گفت: اگر تو صاحب الزمانى، داستان مرا مى‏دانى و به گفتن من نياز نيست. فرمود: راست مى‏گويى. تو به دليل آن مصيبتى كه بر شما وارد شده است، به اين‏جا آمده‏اى. عرض كرد: آرى، شما مى‏دانيد چه بر ما رسيده است و شما امام و پناه ما هستيد. پس آن حضرت فرمود: اى محمدبن عيسى! در خانه‏ى آن وزير - لعنة اللَّه عليه - درخت انارى است. هنگامى كه درخت تازه انار آورده بود، او از گِل، قالبى به شكل انار ساخت. آن را نصف كرد و در ميان آن، اين جملات را نوشت. سپس قالب را بر روى انار كه كوچك بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در ميان آن قالب بزرگ شد، آن واژه‏ها بر روى آن نقش بست! فردا نزد فرمانروا مى ‏روى و به او مى‏گويى كه من پاسخ تو را در خانه ‏ى وزير مى‏ دهم. چون به خانه‏ ى وزير رفتيد، پيش از وزير به فلان اتاق برو! كيسه ‏ى سفيدى خواهى يافت كه قالب گِلى در آن است. آن را به فرمانروا نشان ده. نشانه‏ى ديگر اين‏كه به فرمانروا بگو: كه معجزه ‏ى ديگر ما اين است كه چون انار را دو نيم كنيد، جز دود و خاكستر چيزى در آن نيست!
 محمدبن عيسى از اين سخنان بسيار شادمان شد و به نزد شيعيان بازگشت. روز ديگر، آنان پيش فرمانروا رفتند و هر آن‏چه امام زمان‏ عليه السلام فرموده بود، آشكار گشت.
 فرمانرواى بحرين با ديدن اين معجزه به تشيّع گرويد و دستور داد وزير حيله‏گر را به قتل رساندند.(7)
خودسازى‏
 قرآن كريم مى‏فرمايد:
 «وَ قُلْ اِعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ»(8)
 [اى پيامبر به مردم‏] بگو عمل كنيد [ولى بدانيد] كه خداوند و پيامبرصلى الله عليه وآله و مؤمنان، كارهاى شما را مى‏بينند.
 در روايات آمده است كه مراد از «مؤمنون» در اين آيه شريفه، امامان معصوم ‏عليهم السلام هستند.(9) بنابراين، اعمال مردم به نظر امام زمان ‏عليه السلام مى‏رسد. و آن بزرگوار از پس پرده غيبت، شاهد و ناظر كارها است. اين حقيقت اثر تربيتى بزرگى دارد و شيعيان را به اصلاح كارهاى خود وا مى‏ دارد و از اين كه در برابر حجّت خدا و امام خوبى ‏ها به زشتى‏ ها و گناهان آلوده شوند باز مى‏دارد. البته به هر اندازه توجه انسان به آن معدن صفا و پاكى، بيشتر باشد، آئينه دل و جانش، صفاى بيشترى مى‏يابد و اين روشنى و زلالى در گفتار و رفتار او آشكارتر مى‏گردد.
پناهگاه علمى و فكرى‏
 پيشوايان معصوم ‏عليهم السلام، معلّمان و مربّيان اصلى جامعه هستند و مردم، همواره از سرچشمه زلال معارف ناب آن بزرگواران بهره ‏ها برده‏ اند. در زمان غيبت نيز، اگرچه دسترسى مستقيم و استفاده همه جانبه از محضر امام عصرعليه السلام ممكن نيست ولى آن معدن علوم الهى به راههاى مختلف، گره از مشكلاتِ علمى و فكرى شيعيان باز مى‏كند. در دوره غيبت صغرى، بسيارى از سؤالات مردم و علما، از طريقِ نامه‏هاى امام كه به توقيعات مشهور است پاسخ داده مى‏شد.(10)
 امام عصرعليه السلام در جواب نامه اسحاق بن يعقوب و سؤال‏هاى او، نوشته است:
 خداوند تو را هدايت كند و ثابت قدم بدارد؛ اما اينكه درباره منكران از خاندان و عموزادگان ما سئوال كردى، بدان كه بين خدا و هيچ كس خويشاوندى نيست و كسى كه مرا انكار كند از من نيست و عاقبت او همانند سرانجام پسر نوح است... و اما اموال تان را تا پاكيزه نكنيد قبول نمى‏كنيم...
 و اما اموالى كه براى ما فرستادى از آن رو مى‏ پذيريم كه پاكيزه و طاهر است... و كسى كه اموال ما را حلال شمرده و آن را بخورد همانا آتش خورده است... و چگونگى استفاده از من، مانند بهره‏مندى از خورشيدِ پشت ابر است و من امان مردم روى زمين هستم همانطورى كه ستارگان امان اهل آسمانها هستند. و از امورى كه سودى برايتان ندارد پرسش نكنيد و خود را در آموختن آنچه از شما نخواسته‏ اند به زحمت نيفكنيد و براى تعجيل فرج بسيار دعا كنيد كه همان، فرج شماست، سلام بر تو اى اسحاق بن يعقوب و سلام بر هر كسى كه پيرو هدايت است.(11)
 پس از غيبت صغرى هم بارها علماى شيعه، مشكلات علمى و فكرى خود را با امام خويش مطرح كرده و پاسخ آن را دريافت نموده‏اند.
 مير علاّم يكى از شاگردان مقدس اردبيلى چنين مى‏گويد:
 نيمه شبى در نجف اشرف در صحن مطهر حضرت على ‏عليه السلام بودم ناگاه شخصى را ديدم كه به سمت حرم مى‏رود، به سوى او رفتم چون نزديك شدم؛ ديدم كه شيخ و استادم ملا احمد مقدّس اردبيلى‏ قدس سره است. خود را از او پنهان كردم.
 نزديك حرم مطهر شد در حالى كه در بسته بود؛ ناگاه ديدم در گشوده شد و داخل حرم گرديد! و پس از مدتى كوتاه از حرم خارج شد، و به سمت كوفه متوجه گرديد.
 به دنبال او روانه شدم به طورى كه مرا نمى‏ديد تا آن كه داخل مسجد كوفه گرديد و در نزد محرابى كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در آن ضربت زده‏اند قرار گرفت و مدّتى در آنجا درنگ كرد. سپس برگشت و از مسجد بيرون رفت و به سمت نجف متوجه گرديد من همچنان دنبال او بودم تا آنكه به مسجد حنانه رسيد؛ ناگاه بدون اختيار سرفه‏ام گرفت چون صداى مرا شنيد برگشت نگاهى به من كرد و مرا شناخت. فرمود: مير علام هستى؟ گفتم: آرى! گفت: اينجا چه مى‏كنى؟ گفتم: از آن زمان كه داخل حرم حضرت على ‏عليه السلام شدى تا حال با شما هستم. شما را به حق اين قبر قسم مى‏ دهم كه سرّ اين واقعه را كه امشب از شما مشاهده كردم به من خبر دهيد!
 فرمود: به شرط آن كه تا من زنده هستم آن را به كسى نگويى! چون به او اطمينان دادم فرمود: گاهى كه برخى مسائل بر من مشكل مى‏شود براى حل آن به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام متوسل مى‏شوم. امشب نيز مسئله ‏اى براى من مشكل شد و در آن فكر مى‏كردم؛ ناگاه به دلم افتاد كه باز به خدمت آن حضرت روم و سؤال كنم.
 چون به حرم مطهر رسيدم چنان كه ديدى درِ بسته بر روى من گشوده شد. پس داخل شده به خدا ناليدم كه جواب آن را از آن حضرت دريابم ناگاه از قبر مطهر ندايى شنيدم كه فرمود: به مسجد كوفه برو و از قائم ‏عليه السلام سؤال كن زيرا كه او امام زمان توست. پس به نزد محراب [مسجد كوفه ]آمدم و از آن بزرگوار سؤال كرده جواب شنيدم و اكنون به منزل خود مى‏روم.(12)
هدايت باطنى و نفوذ روحانى‏
 امام و حجّت خدا وظيفه رهبرى و هدايت مردم را به عهده دارد و در تلاش است افرادى را كه آماده دريافت نور هدايت او هستند، راهنمايى كند. براى انجام اين مأموريت الهى، گاهى آشكارا و بى‏پرده، با انسان‏ها ارتباط برقرار مى‏كند و با گفتار و كردار زندگى‏ساز خود، راه سعادت و بهروزى آن‏ها را نشان مى‏دهد و زمانى ديگر با استفاده از قدرت ولايت خود كه نيروى غيبى و الهى است در درون قلب‏ها اثر مى‏گذارد و با توجهى ويژه و عنايتى خاص، دل‏هاى آماده را، مايل به خوبى‏ها و زيبايى‏ها مى‏كند و راه رشد و كمال آن‏ها را هموار مى‏سازد. در اين بخش، نيازى به حضور ظاهرى امام و ارتباط مستقيم با او نيست بلكه هدايت‏ ها از راه‏هاى درونى و ارتباطات قلبى انجام مى‏گيرد. امام على ‏عليه السلام در بيان اين بخش از فعاليّت ‏هاى امام مى‏فرمايد:
 خداوندا، جز اين نيست كه بايد حجّتى از سوى تو در زمين باشد تا خلق را به سوى آئين تو رهنمون گردد... و اگر وجود ظاهرى او از مردم پنهان باشد ولى بى‏شك تعاليم و آداب او در دلهاى مؤمنين پراكنده است و آن‏ها براساس آن عمل مى‏كنند.(13)
 امام غايب از طريق همين هدايت‏ها به كار نيروسازى براى قيام و انقلاب جهانى، همّت مى‏گمارد. و آن‏ها كه شايستگى‏هاى لازم را دارا باشند تحت تربيت ويژه امام، براى حضور در ركابِ آن حضرت آماده مى‏شوند و اين يكى از برنامه‏هاى امام غايب است كه به بركت وجود او انجام مى‏شود.
ايمنى از بلاها
 بدون ترديد، امنيّت از اصلى‏ترين سرمايه‏ هاى زندگى است. پديد آمدن حوادث گوناگون در عالم، همواره زندگى و حيات طبيعى موجودات را در معرض نابودى قرار داده است و كنترل آفت‏ ها و بلاها اگرچه با فراهم آوردن وسائل مادّى ممكن است ولى عوامل معنوى نيز در آن تأثير فراوانى دارد. در روايات پيشوايان ما، وجود امام و حجت الهى، در مجموعه جهان آفرينش، به عنوان عامل امنيّت زمين و اهل آن شمرده شده است.
 امام مهدى‏ عليه السلام خود فرموده است:
 وَ اِنِّى لَاَمانٌ لِاَهْلِ الْاَرْضِ(14)...؛
 من موجب ايمنى (از بلاها) براى ساكنان زمين هستم.
 وجود امام، مانع از آن است كه مردم به سبب انواع گناهان و مفاسدى كه انجام مى‏دهند به عذاب‏هاىِ سخت الهى گرفتار آيند و طومار حيات زمين و اهل آن در هم پيچيده شود.
 قرآن كريم در اين باره، خطاب به پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله وسلم مى‏فرمايد:
 «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فِيهِم...»(15)
 (اى رسول ما) تا زمانى كه تو در ميان ايشان (مسلمانان) هستى، خداوند هرگز آن‏ها را به عذاب (عمومى) گرفتار نخواهد كرد.
 حضرت ولى عصر كه مظهر رحمت و مهر پروردگار است نيز به عنايت خاص خود بلاهاى بزرگ را به ويژه از جامعه شيعيان و فرد فرد آن‏ها دور مى‏كند؛ گرچه در بسيارى از موارد، شيعيان به لطف و كرامت او توجه نداشته باشند و دست يارى‏گر او را در بالاى سر خود نشناسند!
 آن گرامى در مقام معرفى خود فرموده است:
 أَنَا خاتَمُ الْاَوْصِياءِ وَ بِى يَدْفَعُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ الْبَلاءَ مِنْ اَهْلى‏ وَ شِيعَتِى‏
 من آخرين جانشين پيامبر خدا هستم و خداى تعالى به [سبب وجود] من بلاها را از خاندان و شيعيانم دور مى‏كند.(16)
 در جريان شكل‏گيرى انقلاب شكوهمند اسلامى ايران و سال‏هاى پرالتهاب دفاع مقدس، بارها لطف و محبت آن امام بزرگوار بر سر ملت و مملكت سايه افكند و نظام اسلامى و ملت مسلمان و مهدوى را از گردنه توطئه‏هاى سنگين دشمن، عبور داد! شكسته شدن حكومت نظامى شاه در 21 بهمن 1357 به فرمانِ امام خمينى‏قدس سره، حادثه سقوط هلى‏كوپترهاى نظامى آمريكا در سال 1359 در صحراى طبس، كشف كودتاى نافرجام نوژه در 21 تيرماه 1361 و ناكامى دشمنان در جنگ هشت ساله و دهها نمونه ديگر شواهد گويايى است.
باران رحمت‏
 موعود بزرگ جهانيان و قبله آمال مسلمانان و محبوب دل‏هاى شيعيان، همواره بر حال مردم نظر دارد و غيبت آن خورشيد مهربانى، مانع از آن نيست كه پرتو زندگى‏بخش و نشاط آفرين خود را بر جان‏هاى مشتاق بتاباند و آن‏ها را بر خوان كرم و بزرگوارى خويش، مهمان كند. آن ماه منير دوستى و مهرورزى، پيوسته غمخوار شيعيان و دستگير مددجويان آستان حضرتش بوده است. گاهى بر بالين بيماران حاضر گرديده و دست شفابخش خويش را مرهم زخم‏هاى آن‏ها قرار داده است و زمانى ديگر، به گم‏شدگان در بيابان‏ها عنايت فرموده و واماندگان در وادىِ تنهايى و بى‏كسى را يار و ياور و راهنما گشته است و در لحظه‏هاى سرد نااميدى، دل‏هاى منتظر را گرمىِ اميد، بخشيده است. او كه باران رحمت الهى است، در همه حال، بر كوير تفتيده جان‏ها باريده و با دعاىِ خود براى شيعيان، سبزى و خرّمى را براى آن‏ها به ارمغان آورده است. آن سجاده‏نشين آستان حضرت دوست، دست‏هاى خواهش را گشوده و براى من و تو اين چنين خواسته است:
 يا نُورَالنُّورِ يا مُدَبِّرَ الْاُمُورِ يا باعِثَ مَنْ فِى القُبُورِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْ لى‏ وَلِشيعَتى‏ مِنَ الضّيقِ فَرَجاً وَمِنَ الْهَمِّ مَخْرجاً وَاَوْسِعْ لَنَا المَنْهَجَ وَاطلق لَنا مِنْ عِنْدِكَ ما يُفَرِّجُ وَافْعَلْ بِنا ما اَنْتَ اَهْلُهُ يا كَريم.(17)
 اى روشنايى نور، اى تدبير كننده كارها، اى زنده كننده مردگان، بر محمد و خاندان او درود فرست و براى من و شيعيانم در تنگناها گشايشى قرار ده و از غم و اندوه راه چاره‏اى باز كن و راه [هدايت‏] را بر ما وسعت بخش و راهى كه در آن گشايش ما است به روى ما بگشا و آنچنان كه تو شايسته آن هستى با ما رفتار كن اى كريم.
 آنچه گفته شد بيانگر آن است كه از آثار وجود امام - گرچه در غيبت به سر برد - امكان ارتباط و اتصال به اوست و آن‏ها كه لياقت و شايستگى داشته‏اند لذت همنشينى و همنوايى آن يار بى‏همتا را چشيده‏اند.
________________________________________
1) كافى، ج 1، ص 201.
2) مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره. توضيح اينكه اين زيارت از امام هادى‏عليه السلام نقل شده است و از نظر سند و عبارات، عالى است و پيوسته مورد عنايت خاص عالمان شيعه بوده است.
3) احتجاج، ج 2، ش 344، ص 542.
4) مفاتيح‏الجنان، دعاى عديله.
5) احتجاج، ج 2، ش 359، ص 598.
6) پولى كه غير مسلمانانى كه در پناه حكومت اسلامى زندگى مى‏كنند، در برابر تأمين امنيّت و برخوردارى از امكانات به دولت اسلامى مى‏پردازند.
7) بحارالانوار، ج 52، ص 178.
8) سوره توبه، آيه 105.
9) كافى، ج 1، باب عرض الاعمال، ص 171.
10) ر.ك: كمال‏الدين، ج 2، باب 45، صص 235 - 286.
11) همان، ح 4، ص 237.
12) بحارالانوار، ج 52، ص 174.
13) اثبات‏الهداة، ج 3، ح 112، ص 463.
14) كمال‏الدين، ج 2، باب 45، ح 4، ص 239.
15) سوره انفال، آيه 33.
16) كمال‏الدين، ج 2، باب 43، ح 12، ص 171.
17) منتخب الاثر، فصل 10، باب 7، ش 6، ص 658.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page