براى برطرف شدن غم و اندوه، معروف به دعاى فرج

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

دعاؤه عليه السلام
فى تفريج الهموم و الغموم، المسمى بدعاء الفرج
عن ابى الحسين بن ابى البغل الکاتب قال: تقلّدت عملاً من ابى منصور بن الصالحان، و جرى بينى و بينه ما اوجب استتارى، فطلبنى و اخافنى، فمکثت مستتراً خائفاً.
ثم قصدت مقابر قريش ليلة الجمعة - الى ان قال -:
فبينما انا کذلک اذ سمعت وطئة عند مولانا موسى عليه السّلام، و اذا برجل يزور - الى ان قال - فقال لى: يا ابا الحسين بن ابى البغل أين أنت عن دعاء الفرج، فقلت: و ما هو يا سيّدى؟ فقال: تصلّى رکعتين و تقول:
يا مَنْ اَظْهَرَ الْجَميلَ و سَتَرَ الْقَبيحَ، يا مَنْ لَمْ يُؤاخِذْ بِالْجَريرَةِ، وَ لَمْ يَهْتِکِ السِّتْرَ، يا عَظيمَ الْمَنِّ، يا کَريمَ الصَّفْحِ يا حَسَنَ التَّجاوُزِ، يا واسِعَ الْمَغْفِرَةِ، يا باسِطَ الْيَدَيْنِ بِالرَّحْمَةِ، يا مُنْتَهى کُلِّ نَجْوى، يا غايَةَ کُلِّ شَکْوى، يا عَوْنَ کُلِّ مُسْتَعينٍ، يا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقاقِها.
يا رَبَّاهُ - عشر مرّات، يا سَيِّداهُ - عشر مرّات، يا مَوْلَياهُ - عشر مرّات، يا غايَتاهُ - عشر مرّات، يا مُنْتَهى رَغْبَتاهُ - عشر مرات.
اَسْأَلُکَ بِحَقِّ هذِهِ الْاَسْماءِ، وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ و آلِهِ الطَّاهِرينَ عليهم السلام، اِلاَّ ما کَشَفْتَ کَرْبى، و نَفَّسْتَ هَمّى، وَ فَرَّجْتَ عَنّى، و اَصْلَحْتَ حالى.
و تدعو بعد ذلک بما شئت و تسأل حاجتک.
ثم تضع خدّک الايمن على الأرض و تقول مائة مرة فى سجودک:
يا مُحَمَّدُ يا عَلِى، يا عَلِى يا مُحَمَّدُ، اِکْفِيانى فَاِنَّکُما کافِياى، وَ انْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِراى.
و تضع خدّک الأيسر على الارض و تقول مائة مرّة: اَدْرِکْنى، و تکرّرها کثيراً، و تقول: اَلْغَوْثَ اَلْغَوْثَ، حتّى ينقطع نفسک، و ترفع رأسک.
فان اللّه بکرمه يقضى حاجتک ان شاء اللّه تعالى.
دعاى آن حضرت
براى برطرف شدن غم و اندوه، معروف بدعاى فرج
از ابى الحسين بن ابى بغل کاتب روايت شده: از طرف ابى منصور بن صالحان مسئوليتى را بعهده گرفتم، بين من و او موضوعى اتّفاق افتاد که باعث شد خود را از ديدگانش مخفى کنم، او بدنبال من فرستاد و مرا ترسانيد، مدّتى مخفيانه زندگى مى کردم.
در شب جمعه اى به قبرستان قريش رفتم - تا آنجا که گويد:
در آن حال بودم که کنار قبر حضرت کاظم عليه السلام صداى پاى زائرى را شنيدم - تا آنجا که گويد - به من فرمود: اى ابا الحسين بن ابى بغل چرا دعاى فرج را نمى خوانى؟ گفتم: اى آقايم آن دعا کدامست؟ فرمود: دورکعت نماز گذارده و مى گويى:
اى کسى که کار زيبا را آشکارو کار زشت را پوشانيد، اى آنکه بر جنايت توبيخ و مؤاخذه ننموده و حجاب ها را نمى درد، اى آنکه منّتش بزرگ و چشم پوشيش گرامى و گذشتش بزرگوارانه است، اى صاحب گذشت نيکو، اى آمرزنده گسترده، اى آنکه دو دست رحمتش گشوده، و اى داناى هر سخن اسرار آميز، اى مرجع هر شکايت و ياور هر ضعيف، اى آغاز گر نعمت قبل از استحقاق داشتن به آن.
اى پروردگار - ده بار، اى آقائم - ده بار، اى مولايم - ده بار، اى هدفم - ده بار، اى نهايت آرزويم - ده بار.
از تو مى خواهم بحق اين نامها و بحق محمّد و خاندان پاکش - که بر تمامى آنان درود باد - ناراحتيم را برطرف و غم و اندوهم را زائل و بر من گشايش عطا نموده، و حالم را اصلاح فرمائى.
بعد از آن هر دعائى را خواسته باشى خوانده و حاجتت را ذکر مى کنى.
آنگاه گونه راستت را برزمين نهاده و صد بار در سجده مى گويى:
اى محمد اى على، اى على اى محمد، مرا کفايت کنيد که شما کفايت کننده من هستيد، و مرا يارى نمائيد که شما ياريگر من مى باشيد.
و گونه چپ خود را بر زمين نهاده و صد بار مى گويى: مرا درياب، و آن را بسيار تکرار کن، و مى گويى: پناهم ده پناهم ده، تا آنگاه که نفست قطع شود، و سرت را بر مى دارى.
خداوند به بزرگواريش حاجتت را بر مى آورد.