گفتم فراق تا کى گفتا که تا تو هستى

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

گفتم که روى خوبت، از من چرا نهان است؟  *****     گفتا تو خود حجابى، ور نه رُخَم عيان است

گفتم که از که پرسم، جانانشان کويت؟       *****      گفتا نشان چه پرسى؟ آن کوى بى نشان است!
گفتم مرا غم تو، خوشتر ز شادمانى           *****      گفتا که در ره ما، غم نيز شادمان است!

گفتم که سوخت جانم، از آتش نهانم          *****      گفت آنکه سوخت او را، کى نادى فغان است
گفتم فراق تا کى؟ گفتا که تا تو هستى      *****      گفتم نفس همين است؟ گفتا سخن همان است
گفتم که حاجتى هست، گفتا بخواه از ما    *****      گفتم غمم بيفزا گفتا که رايگان است
گفتم ز (فيض) بپذير اين نيم جان که دارد     *****      گفتا نگاه دارش، غمخانه تو جان است

(فيض کاشانى)