غمی غریب بر شانه های مدینه نشسته است
مدینه بوی غربت میدهد
هوا اندوه می بارد
لحظه ها سوگوار و داغدارند و کوچه های بنی هاشم، در سکوتی غریبانه، خاطراتی تلخ را به نظاره نشسته است!
خانه وحی، خانه ای که فرشتگان، بی اجازه صاحب خانه وارد نمیشدند،
چگونه است که حالا حضور پلید و گستاخ عده ای ناپاک را به تجربه نشسته است؟!
مدینه از این پس، هرگز صدای مناجات فاطمه علیه السلام را نخواهد شنید!
مدینه از این پس، عطر حضور فاطمه علیه السلام را حس نخواهد کرد!
و در این میان، علی علیه السلام غریب تر از همه، نهایت تنهایی اش را فقط با یک چاه قسمت میکند!
هنوز در گوشه گوشه خانه، بوی زهرا میوزد!
علی علیه السلام چگونه قدم به خانه ای بگذارد که بی فاطمه علیه السلام است؟
درِ نیم سوخته، تلخترین حادثه تاریخ را بازگو میکند!
دَرِ نیم سوخته، حکایت رنج فاطمه علیه السلام است.
درِ نیم سوخته، آتش به جان علی میزند...
شب است و ماه
ماه است و علی علیه السلام
علی علیه السلام است و خدا و یک چاه!
چاهی که گوش به دردهای دل صبور علی سپرده است!
آه! اگر فاطمه زنده بود...
کاش یاس کبودِ علی علیه السلام هیچ گاه هیجده ساله نمیشد!
شب است و ماه...
ماه است و علی علیه السلام و...
امان از این شب که خورشید را از ما گرفت!
امان از این شب و امان از...
خدیجه پنجی