متن ادبی «آبی‏ تر از دریا»

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

دوست داشتم قلمم را به تو می‏دادم و بیداریم را به ماه!
امشب هم مثل تمام شب‏ها به تو می‏ اندیشم؛ به تو ای معنای من، ای مادر!
از دیروز می‏گویم که دست‏های تو را می‏بوسیدم و تنها واژه آشنای اشعارم، مادر بود! از دیروز می‏گویم؛ از روزهایی که نان‏ها تازه بودند و احساس‏ها قشنگ! غزل‏ها پرشور و دل‏ها مهربان!
بهارها همیشگی بودند و تبسّم ‏های مادر، زیباترین شعر روزگار بود!
دوست داشتم قلمم را به تو می‏دادم و بیداریم را به ماه!
امشب هم مثل تمام شب‏ها به تو می‏ اندیشم؛ به تو که مهربان‏ترین هدیه خداوندی و دلت، ضمیر سبب ساز بهشت است!
و من بهشت را در ژرفای نگاه مهربانت، همیشه می‏بینم؛ مثل باران، مثل دریا، مثل آب!
با عطر عاطفه همراه می‏شوی و بر افق نگاهم می‏تابی و من، غرق در بوی سیب، تو را می‏خوانم؛ تو را ای تمام آرزوهای قشنگ و ساده من، مادر!...
هنوز هم دوست دارم قلمم را به تو بدهم و نگاهم را به آب!
ای تمام من! چقدر شبیه دریایی!
انگار خداوند تو را نردبان معراج قرار داد؛ نردبانی که نور عصمتش، رشک حوریان را بر می ‏انگیزد!
نردبانی که برای پروازهای آسمانی، آغاز معرفتی پایان‏ ناپذیر است.
مادر، آشناترین واژه «مهربانی» در عرش الهی است و نام آشنای تمام انسان‏ها!
مادر، نامی است که می‏شود عمری به او پناه برد و خستگی روزانه را در سایه نگاهش به فراموشی سپرد.
مادر، تکرار آهنگین عشق و عاطفه، مهر و ایمان و... و مادر یعنی: حیات.

سید علی‏ اصغر موسوی