دوباره به سمت تو تمام میشوم، مادر!
پیشانی ام، بوسه گاه مهربانی های توست و دستهایت، سایه بان دل خستگی هایم.
مادر! نمیدانی، گاهی از تمام دنیا دلم میگیرد، اما پیش تو رو نمیکنم تا زخمی بر زخم های دلت نیفزایم؛ ولی مادر! دل بی طاقتم، در وسعت بی ساحل نگاهت، تاب تنهایی را ندارد.
هنوز نتوانسته ام یک دل سیر تو را دوست بدارم. تقصیر دلم نیست؛ که طعم عشق تو را نمیشود با واژه های ناچیز «دوستت دارم» چشید.
مادر! هنوز آن قدرها بزرگ نشده ام که عصای پیری تو باشم؛ جوانه های ضعیف وجودم به استواری دستهایت محتاج است؛ من نیازمند توام، مادر!
هر وقت چهره ات خدا گونه میشود، میفهمم که وقت نماز است.
میفهمم که وقت خداست.
میفهمم که حالا دیگر نوبت درد دل کردن تو با خداست؛ در خلوتت پا نمیگذارم، اما با چشم هایی غرق التماس، نگاهت میکنم تا یادت نرود دعایم کنی.
وقتی میخندی، تمام خانه رنگ بهشت میگیرد و بوی بهشت میدهد.
وقتی دلت میگیرد، آسمان در بغض نگاهت جمع میشود، اما نمیبارد.
وقتی خانه از گرمای مهربانی ات خالی است، سرما از در و دیوار می بارد؛ انگار نبودنت همه جا را تاریک میکند و آسمان شبهایمان سوت و کور و بی ستاره میشود.
فرصت بوسیدن دستهایت را از من مگیر، هر چند که جبران ذره ای از ناسپاسی هایم را نیز نمیکند، اما دلم خوش است به این بوسیدن ها.
تمام گلهای سپید باغستان ها را به پایت میریزم تا بر چشمهایم قدم بگذاری.
هنوز جای زخمهای دل، در عمق نگاهت پیداست و هر از گاهی، با زلال چشمانت، غبار کدورت های روزگار نامراد را از دل میشویی و جلا میدهی.
آسمان، به احترام حضور ملکوتی تو تعظیم میکند و فرشتگان، به حرمت مادری ات سوگند میخورند.
ای الهه صبر و امید! در امتداد نگاهت، مهربانی تفسیر میشود؛ تو از مهربانی خدایت رنگ و بو گرفته ای.
مادر! مخواه که در وسعت آسمانی تو، بیپر و بال بمانم که تنها امید پروازم تویی.
ام البنین امیدی
متن ادبی «به وسعت همه مهربانی ها»
- بازدید: 6042