متن ادبی « بی ‏تابی نکن خدیجه »

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

اینقدر، بی ‏تابی نکن خدیجه! بانوی خردمند حجاز، تو را چه می‏شود؟! این درد شیرین، ناب‏ ترین اتّفاق روزگار است!
این قدر بی ‏تابی نکن خدیجه! اینک، تمام فرشتگان، کمر به خدمتت بسته ‏اند!
بانوان برگزیده، با جان و دل به یاری‏ات شتافته‏ اند! اینک، خدا خود انتظار این مولود را می‏کشد!
بانوی خردمند حجاز! غم به خود راه مده، که تو، هرگز تنها نبوده و نیستی! نمی‏بینی؟
از هم اکنون، حضور کودکت، آسمان‏ها و زمین را دگرگون ساخته است.
که کودک تو، مقلب القلوب است!! که کودک تو، یک اتّفاق بی ‏نظیر است که فقط یک بار، دنیا را خواهد لرزاند!
غم به خود راه مده، خدیجه مهربان! که کودک تو، برطرف کننده تمام غم‏ هاست!
که کودک تو، منتهای شادی است! پلک بگشا و انبوه فرشتگان مقرّب را به تماشا بنشین! این حوریان بهشتی، به احترام فرزند تو، دست به سینه ایستاده ‏اند!
فرزندی، که قرار است سیده زنان عالم باشد! خوشحال نیستی خدیجه؟
تو مادرِ سرور زنان عالمی! این دختر، قیامت خواهد کرد  این دختر، کوثر جاری ایمان و طهارت است  این دختر، همای رحمت است!
این دختر، مادر منظومه نور ولایت است این دختر، محبوبه خداست! این دختر، فاطمه علیه السلام خداست!
بی‏ تابی نکن، بانوی خردمند حجاز! می‏بینی، ساره و هاجر و مریم، خود، آستین همّت بالا زده ‏اند و عاشقانه، انتظار فاطمه تو را می‏کشند؟
خدیجه! این مقام، فقط شایسته تو بود که مادر بهترین دختر عالم باشی!

خدیجه پنجی