محمد بن عیسی بحرینی

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

 مرحوم علامه مجلسی رحمه الله در بحار جلد سیزده نقل فرموده: موقعی که شهر بحرین در تصرف فرنگیان بود شخصی از مسلمین را به حکومت آنجا گماشتند تا موجب آبادی بیشتر آنجا شود و بهتر بتواند به وضع اهالی رسیدگی کند این والی مردی ناصبی بود به علاوه وزیری داشت که تعصبش از وی بیشتر بود وزیر نسبت به اهل بحرین که دوست دار اهل بیت بودند اظهار دشمنی می کرد و برای نابودی و زیان رساندن به آنها حیله ها می انگیخت یک روز وزیر در حالیکه اناری در دست داشت نزد والی رفت و انار را به او داد والی دید بروی پوست انار نوشته است لااله الا الله محمد رسول الله ابوبکر و عمر و عثمان و علی خلفاء رسول الله وقتی که آن را نگریست دید که این عبارت بطور طبیعی در پوست انار نوشته شده بطوری که گمان نمیرفت ساخته دست بشر باشد و از این حیث در شگفت ماند والی به وزیر گفت این دلیل روشن و برهان محکمی است بر ابطال مذهب رافضی ها (شیعیان) نظر تو درباره مردم بحرین چیست وزیر گفت این جماعت متعصب می باشند و منکر دلائل هستند امر کن آنها را حاضر نمایند و این انار را به آنها نشان بده اگر پذیرفتند و به مذهب ما در آمدند شما ثواب فراوان برده اید و چنانچه نپذیرفتند و همچنان بر گمراهی خود باقی ماندند آنها را در قبول یکی از سه چیز مخیر گردان یا حاضر شوند با ذلت و خواری مثل یهود و نصاری جزیه بدهند و یا جوابی برای این دلیل روشنی که نمی توان آن را نادیده گرفت بیاورند و یا اینکه مردان آنها کشته شوند و زنان و اولادشان اسیر گردند و اموالشان را غنیمت گیریم والی رأی وزیر را مورد تحسین قرار داد و فرستاد علماء و فضلاء و نیکان و نجباء و بزرگان شیعه بحرین را احضار نمود و انار را به آنها نشان داد و گفت اگر جوابی کافی و قانع کننده ای نیاورید و یا باید کشته شوید و اسیر گردید و اموالتان ضبط شود و یا همچون کفار جزیه بپردازید.آنها چون انار را دیدند سخت متحیر گشتند و نتوانستند جواب شایسته ای بدهند رنگ صورتشان پرید و بندهاشان بلرزه افتاد سپس بزرگان آنها به والی گفتند سه روز به ما مهلت بده شاید بتوانیم جوابی که مورد پسند واقع شود بیاوریم وگرنه هر طور که می خواهی میان ما حکم کن والی هم به آنها مهلت داد.
رجال بحرین در حالی که هراسان و مرعوب و تحیر بودند از نزد والی بیرون آمدند مجلس گرفتند و به مشورت پرداختند. آن گاه بنا گذاشتند که از میان صلحا و زهاد بحرین ده نفر و از میان آن ده نفر هم سه نفر را انتخاب کنند. چون چنین به کردند یکی از آن سه نفر گفتند تو امشب را برو بیابان و تا صبح مشغول عبادت باش از خداوند به وسیله امام زمان علیه السلام یاری بخواه. او هم رفت و شب را به صبح آورد چیزی ندید ناچار برگشت و جریان را به آنها اطلاع داد شب دوم هم نفر دوم را فرستادند و او نیز مانند شخص نخست برگشت و خبری نیاورد و بر اضطراب و پریشانی آنها افزود آنگاه نفر سومی را که مردی پاک سرشت و دانشمند بود نامش محمد بن عیسی خواستند و او شب سوم را با سر و پای برهنه روی به بیابان نهاد آن شب، شب تاریکی بود محمد بن عیسی تمام شب را مشغول دعا و گریه و توسل به خدا بود که شیعیان را از آن بلیه رهایی بخشد و حقیقت مطلب را برای آنها روشن سازد و برای تأمین منظور متوسل به حضرت صاحب الزمان علیه السلام گردید در آخر شب ناگاه دید مردی او را مخاطب ساخته و می گوید ای محمد بن عیسی چه شد که تو را بدین حالت می بینم و برای چه به این بیابان آمده ای گفت ای مرد مرا به حال خود واگذار من برای کار بزرگ من برای کار بزرگ و مطلب مهمی بیرون آمده ام که آن را جز برای امام خود نمی گویم و شکوه آن را نزد کسی می برم که این راز را بر من آشکار سازد گفت ای محمد بن عیسی صاحب الامر من هستم مقصودت را بگو گفت اگر تو صاحب الامر می باشی داستان مرا می دانی و نیازی نداری که من آن را شرح بدهم. فرمود آری تو بخاطر مشکلی که انار برای شما ایجاد کرده مطلبی که بر آن نوشته شده و تهدیدی که والی نموده است به بیابان آمده ای محمد بن عیسی وقتی این را شنید به طرف او رفت و عرض کرد آری ای آقای من ای آقای من شما می دانید که ما چه حالی داریم شما امام و پناه گاه ما می باشید و قادر هستید که این خطر را از ما برطرف سازید بداد ما برس حضرت فرمود:ای محمد بن عیسی وزیر ملعون درخت اناری در خانه خود دارد قالبی از گل به شکل انار در دو نصف ساخته و توی هر نصفی از آن قسمتی از آن کلمات را نوشته است آنگاه آن قالب گلی را روی انار نهاده و در وقتی که انار کوچک بوده توی آن گذاشته و آنرا محکم بسته است آنگاه به مرور که انار بزرگ شده آن نوشته در پوست انار تأثیر بخشیده تا باین صورت در آمده است فردا می روی نزد والی به او می گویی جواب تو را آورده ام ولی حتماً باید در خانه وزیر باشد وقتی به خانه وزیر رفتید به سمت راست خود نگاه کن غرفه ای می بینی آنگاه به والی بگو جواب تو در همین غرفه است وزیر می خواهد از نزدیک شدن به غرفه سرباز زند ولی اصرار کن و سعی کن که از بالا بروی وقتی دیدی وزیر خودش بالا رفت تو هم بالا برو و او را تنها مگذار مبادا از تو جلو بیافتد هنگامی که وارد غرفه شدی در دیوار آن سوراخی می بینی که کیسه سفیدی در آن است آن را بردار که خواهی دید قالب گلی انار که برای این نقشه ساخته است در آن کیسه است سپس آن را جلو والی نهاده و انار معهود را در آن بگذار تا حقیقت مطلب برای او روشن گردد و نیز به والی بگو ما معجزه دیگری داریم و آن اینکه داخل این انار جز خاکستر و دود چیزی نیست اگر می خواهی صحت آن را بدانی به وزیر بگو آن را بشکند.وقتی وزیر آن را شکست دود و خاکستر آن به صورت و ریش او می پرد وقتی محمد بن عیسی این سخنان را از امام زمان علیه السلام شنید بسیار مسرور گردید و دست مبارک امام را بوسید و با مژده و شادی مراجعت نمود چون صبح شد رفتند به خانه والی و همانطور که امام دستور داده بود عمل کردند سپس والی رو کرد به محمد بن عیسی و پرسید چه کسی این را به تو خبر داد گفت امام زمان ما و حجت پروردگار.پرسید امام شما کیست او هم یک یک ائمه علیهم السلام را بوی معرفی تا به امام زمان صلوات الله علیه رسید والی گفت دستت را دراز کن تا من گواهی دهم که نیست خدایی مگر خداوند یگانه و اینکه محمد بنده و پیامبر اوست خلیفه بلافاصله بعد از او امیرالمؤمنین علیه السلام است آنگاه اقرار به تمام ائمه علیهم السلام تا آخر آنها نمود و ایمانش نیکو گشت سپس دستور داد وزیر را به قتل رساندند و از مردم بحرین معذرت خواست و نسبت به آنها نیکی نمود و آنها را گرامی داشت. ناقل حکایت گفت این حکایت نزد اهل بحرین مشهور و قبر محمد بن عیسی در آنجا معروف است و مردم به زیارت آن می روند**بحار، ج 13، مترجم، ص 940. ***.
لطف و عنایت حضرت بقیةالله علیه السلام و عاقبت دادن به ابو راجح حمامی (مرحوم علامه مجلسی رحمه الله) در بحار جلد 13 مترجم نقل فرمود سید علی بن عبدالحمید نیلی در کتاب السلطان المفرج عن اهل الایمان در ذکر کسانی که حضرت امام زمان را دیده اند می نویسد و از جمله حکایتی است که مشهور است در همه جا شایع گردیده و خبر آن به همه جا رسیده است مردم این زمان بالعیان دیده اند و آن، حکایت ابوراجح حمامی در حله است. حکایت را جماعتی از دانشمندان سرشناس و افاضل با صدق و صفا نقل کرده اند که از جمله شیخ زاهد عابد محقق شمس الدین محمد بن قارون سلمه الله تعالی است وی نقل می کرد که روزی به حاکم حله که شخصی به نام مرجان صغیر بود گزارش دادند که ابن ابو راجح خلفا را سب می کند حاکم هم ابوراجح را احضار نمود و دستور داد او را چندان زدند که تمام بدنش مجروح گشت و بی حال به زمین افتاد و دندان های ثنایایش ریخت. به دستور حاکم زبان او را در آوردند و سوزن آهنی در آن فرو بردند و بینیش را پاره کردند و ریسمانی که از مو زبر تابیده شده بود در سوراخ آن برد و ریسمان دیگری به آن بست و به دست غلامان خود داد که در کوچه و بازار کوفه بگردانند وقتی او را می گردانیدند از هر طرف مردم هجوم آورده او را می زدند به طوری که افتاد روی زمین و مرگ را جلوی روی خود دید چون خبر به حاکم دادند دستور داد او را به قتل رسانند.مردمی که اطراف او بودند گفتند آن پیرمرد سالخورده ای است و آنچه ببیند دید فعلاً مرده ای بیش نیست او را به همین حال خود رها بگذارید تا خود بمیرد و خون او را بگردن نگیرید. مردم چندان درین خصوص اسرار ورزیدند که حاکم دستور داد او را آزاد کنند در آن موقع صورت و زبان ابوراجح ورم کرده بود کسان او آمدند و آن نیمه جان را به خانه اش بردند و هیچ کس تردید نداشت که همان شب خواهد مرد ولی چون فردا مردم بدیدن او آمدند ایستاده نماز می خواند و حالش کاملاً رضایت بخش بود دندانهایش که افتاده بود به حال اول برگشته و جراحت های بدنش بکلی بهبود یافته و اثری از آن باقی نمانده و زخم صورتش هم زایل گشته بود مردم از مشاهده وضع او به شگفت آمدند و ماجرا را از او جویا شدند ابوراجح گفت وقتی که من مرگ را به چشم دیدم و زبانی نداشتم که خدا را بخوانم ناچار با زبان دل به دعا پرداختم و آقا و مولای خویش امام زمان علیه السلام را به یاری خود طلبیدم. هنگام شب خانه ام نورانی شد و در آن میان امام زمان علیه السلام را دیدم که دست مبارک روی صورتم کشید و فرمود برخیز و برای نان خورانت کار کن که خداوند تو را شفا داد چون صبح شد خود را اینطور که می بینید مشاهده نمودم. شمس الدین محمد بن قارون (سابق الذکر) می گفت: بخدا قسم ابوراجح اصولاً مردی ضعیف البنیه لاغر اندام زرد رنگ و زشت رو بود و ریش کوتاهی داشت من همه وقت بحمام او می رفتم و همیشه او را بدین حالت می دیدم ولی چون آن روز صبح در میان جمعیت بدیدن او رفتم دیدم قوی پی و خوش قامت شده محاسنش بلند رویش سرخ و بصورت جوان بیست ساله ای گشته بود و تا زنده بود به همین شکل و هیئت ماند چون این خبر شیوع یافت حاکم او را طلبید حاکم روز قبل او را به آن وضع دیده بود و امروز بدین حالت می دید که درست بعکس دیروز بود. حاکم دید اثری از زخم ها در بدن او نیست و دندان هایش برگشته است از مشاهده این وضع رعب عظیمی به دل حاکم راه یافت حاکم قبلاً در محلی که به نام امام زمان علیه السلام معروف بود می نشست و پشت خود را به قبله می کرد ولی بعد از این واقعه روی به قبله نشست و با مردم (حله) با مدارا و نیکی رفتار می کرد و از تقصیر مجرمین آنها می گذشت و با نیکان آنان نیکی می نمود ولی اینکار هم سودی به حال او نبخشید و بعد از قلیل مدت در گذشت **بحار، جلد 13، مترجم، ص 814. ***.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page