این پاسخ شکننده هارون را سخت دگرگون کرد. در فکر فرو رفت و به خیال خام خود پی بهانه ای می گشت تا بلکه آن جوان را تنبیه کند و در ظاهر خوش آیند باشد سؤالی مطرح کرد و گفت ای جوان جسور مسئله ای از تو می پرسم اگر جوابش را ندهی پاسخ جسارتهای ترا به شدیدترین کیفرها خواهم داد. هارون که با کمال بی ادبی نشسته بود در پاسخ گفت می خواهم چون شاگرد که از استاد خود سؤال می کند سؤال کنم جوان - در این صورت همانند نشستن شاگرد نزد استاد بنشین تو می خواهی از استاد سؤال کنی پس مؤدب بنشین هارون که لحظه به لحظه نقشه هایش خنثی می شد و بهانه جوئی هایش به ضررش تمام می گشت با خود می گفت با این افسانه ها از این جوان دست بر نمی دارم از این رو حفظ ظاهر را رعایت کرد خیلی یواش و مرموزانه پاهای خود را جمع کرد و نشست و پرسید دین چیست حقیقت دین را برایم شرح بده.
همانند شاگرد بنشین
- بازدید: 679