داستانی از کتاب کافی

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

 یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم برادران و عموزادگان من خانه را بر من تنگ کرده اند و از همه خانه یک اطاق برای من گذارده اند و من اگر در این باره اقدام کنم می توانم خانه را از آنها بگیرم امام فرمود صبر کن خداوند برای تو گشایش فراهم خواهد کرد. راوی می گوید من خودداری کردم تا در سال صد و سی و یک وبائی آمد و به خدا سوگند همه آنها مردند و یک نفر از اهل آنها باقی نماند. فرمود این به واسطه آن رفتاری است که با تو کردند و آزاری که بو تو رساندند و قطع رحم کردند آیا دلت می خواست که زنده باشند و بر تو ننگ گیرند؟ عرض کردم آری به خدا سوگند**کیفر گناه، ج 2، به نقل کافی، ج 4، ص 47. ***.
مرحوم نهاوندی در کتاب عبقری الحسان از عالم جلیل سید بزرگوار آقای سید عبدالله قزوینی نقل می کند که فرمود من در سال 1327 هجری قمری با زن و فرزندم برای زیارت به عتبات عالیات مشرف شدیم روز سه شنبه ای بود که از نجف اشرف به مسجد کوفه رفتیم رفقا خواستند همان روز به نجف برگردند. من گفتم خوب است امشب که شب چهار شنبه است به مسجد سهله برویم و اعمال شب چهار شنبه مسجد سهله را بجا آوریم. اول رفقا قبول کردند ولی بعد پشیمان شدند و گفتند ما شبانه در این بیابان حرکت نمی کنیم ولی من با سه نفر زن که همراهم بودند سوار مرکب شدیم و به طرف مسجد سهله رفتیم و نماز مغرب و عشاء را با جماعت خواندیم و بعد مشغول دعا و اعمال مسجد گردیدیم ناگهان متوجه شدیم که از شب خیلی گذشته و ما باید حتماً به طرف کوفه برگردیم ترس عجیبی بر من غالب شده بود با خود می گفتم من چگونه با سه نفر زن به تنهایی با یک عرب چهاروادار در بیابان تاریک به کوفه برگردم. علاوه بر آن سال عطیه تامی با دولت عراق یاقی شده بود و برای آذوقه به مسافرین شبیخون می زد و این موضوع بیشتر سبب ترس من شده بود. لذا با نهایت اضطراب در قلب به حضرت ولی عصر ارواحنا فداه متوسل شدم و از آن وجود مقدس کمک خواستم ناگهان چشمم به مقام حضرت ولی عصر علیه السلام که در وسط مسجد است افتاد در آنجا روشنایی عجیبی که چشم را خیره می کرد و مثل آن بود که خورشید تمام نورش را در آن محوطه کوچک متمرکز کرده است مشاهده می شود. فوراً به طرف مقام رفتیم دیدم سید بزرگوار با کمال عظمت و جلال و بزرگواری در میان محراب نشسته و عبادت می کند خدمت دو زانو نشستم و دست مبارکش را بوسیدم خواستم پیشانی او را هم ببوسم خود را عقب کشید و نگذاشت و من کنار او نشستم و مشغول دعا و زیارت شدم او هم مشغول دعا و اذکار خودش بود ولی وقتی من به وجود مقدس حضرت بقیةالله ارواحنافداه سلام می کردم او جواب می فرمود و می گفت علیکم السلام من در دل مقداری ناراحت شدم با خود گفتم من به امام زمان سلام می کنم او جواب می دهد آن وجود مقدس رو به من کرد و فرمود با اطمینان دعا و عبادت کنید من به اکبر کبابیان سفارش کرده ام که شما را به مسجد کوفه برساند و شام بدهد من وقتی این را از آن وجود مقدس شنیدم با او مأنوس شدم و از آن حضرت سه حاجت خواستم اول وسعت رزق و رفع تنگدستی که قبول فرمودند دوم اینکه قبر من وقتی مردم در کربلا باشد این را هم قبول فرمودند سوم از آن حضرت فرزند صالحی خواستم که فرمودند این در دست ما نیست من دیگر ساکت شدم و احراز نکردم (زیرا در اول جوانی زن پدری داشتم دختر خوبی داشت و او را به من نمی دادند و من در حرم حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام از خدا خواسته بودم که آن دختر را به من بدهند دیگر از خدا اولاد نمی خواهم بعدها او را به من داده بودند لذا اصرار نداشتم که دارای فرزند باشم بعد از من زنم خدمت حضرت ولی عصر سلام الله علیه و او هم از آن حضرت سه حاجت خواست یکی آنکه قبل از من بمیرد و من او را کفن و دفن کنم دوم وسعت رزق خواست سوم آنکه یا در کربلا یا در مشهد دفن شود که آن حضرت هر سه آن را قبول فرمودند (بعدها هر سه این حوائج برآورده شد و زنم در مشهد از دنیا رفت و من خودم او را به خاک سپردم) زن دیگری که همراه من بود او هم جلو آمد و او هم سه حاجت از آن حضرت خواست یکی شفای زن پسرش بود که آن حضرت فرمودند آن را جدم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام شفا خواهد داد دوم ثروت و مکنت برای پسرش خواست که آن را هم قبول فرمودند. سوم طول عمر برای خودش خواست که آن را هم قبول فرمودند و من خودم دیدم که عروسش در کاظمین شفا یافت و پسرش از ثروتمندان گردید و خودش نود و پنج سال عمر کرد. سید عبدالله قزوینی می گوید بعد از دعا و زیارت و این گفتگوها من از مقام بیرون آمدم زنم به من گفت فهمیدی آن آقا که بود گفتم نه. گفت این آقا حضرت ولی عصر علیه السلام بودند من وقتی برگشتم و به داخل مقام نگاه کردم نه نوری وجود داشت و نه آن آقا که تا به حال اینجا بودند فقط یک فانوس در وسط مقام آویزان است و چیز دیگری نیست ظلمت و تاریکی تمام مسجد و همه جا را فرا گرفته است اینجا متوجه شدم که آن نور از وجود مقدس حضرت بقیةالله ارواحنافداه بوده است وقتی به کنار مسجد آمدم جوانی نزد من آمد و گفت هر وقت مایل باشید من شما را به مسجد کوفه می رسانم گفتم تو کیستی گفت من اکبر بهاری هستم وقتی نام او را شنیدم یاد آمد که حضرت ولی عصر ارواحنافداه فرموده اند که من به اکبر کبابیان می گویم شما را به مسجد کوفه برساند و از طرفی من فکر کردم او می گوید اسم من اکبر بهایی است و لذا ناراحت شدم گفتم چه می گویی گفت اسم من اکبر بهاری است و من در محله کبابیان همدان می نشینم و چون اهل قریه بهار که در اطراف همدان است می باشم مرا اکبر بهاری می گویند. آن آقا به من امر فرموده که شما را به مسجد کوفه برسانم. بالاخره آن جوان یعنی اکبر بهاری با چهار نفر که همراه او بودند ما را همراهی کردند و مثل خدمت گذار پروانه وار دور ما می گشتند و ما را با کمال محبت به مسجد کوفه رساندند**ملاقات با امام زمان علیه السلام، ج 2، ص 236، به نقل کتاب عبقر الحسان. ***.
از ملاقات مذبور ملاحظه شد که سید بزرگوار سید عبدالله قزوینی رحمه الله و آن دو نفر زن که همراه ایشان بودند از حضرت ولی عصر علیه السلام حوائج دنیا و آخرت و وسعت رزق و ثروت خواستند آن حضرت قبول فرمودند و برآورده شد از این مطلب معلوم شد که مال دنیا از راه حلال کسب کردن واجب و لازم است در آیه 32 سوره اعراف با لحن تندتری با پاسخ آنها که گمان می برند تحریم زینتها و پرهیز از غذاها و روزیهای پاک و حلال نشانه زهد و پارسایی و مایه قرب به پروردگار است می پردازند و می فرماید قل من حرم زینةالله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق یعنی ای پیامبر بگو چه کسی زینتهای الهی را که برای بندگانش آفریده و همچنین مواهب و روزی های پاکیزه را تحریم کرده است. در حدیث است که یکی از زاهدان ریائی به نام عبادبن کثیر با امام صادق علیه السلام روبرو شد در حالی که امام علیه السلام لباس نسبتاً زیبایی بر تن داشت به امام صادق علیه السلام گفت از خاندان نبوتی و پدرت (علی علیه السلام) لباس بسیار ساده می پوشید چرا چنین لباس جالبی بر تن تو است آیا بهتر نبود که لباسی کم اهمیت تر از این می پوشیدی امام فرمود وای بر تو ای عباد من حرم زینةالله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق. چه کسی حرام کرده است زینتهایی را که خداوند برای بندگانش آفریده و روزیهای پاکیزه را**تفسیر نمونه، ج 6، ص 151.***.
و به عنوان نمونه در تاریخ زندگی امام حسن مجتبی علیه السلام می خوانیم هنگامی که به نماز می خواست بهترین لباسهای خود را می پوشید. سؤال کردند چرا بهترین لباس خود را می پوشید. فرمود ان الله جمیل یحب الجمال فاتحمل لربی و هو یقول خذوا زینتکم عند کل مسجدخداوند زیبا است و زیبایی را دوست دارد.به همین جهت من لباس زیبا برای راز و نیاز با پروردگارم می پوشم و هم او دستور داده است که زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد برگیرید**تفسیر نمونه، ج 6، ص 151.***.
علی علیه السلام در حدیثی می فرماید اعلموا عباد الله ان المتقین ذهبوا بعاجل الخیر و اجله شارکوا اهل الدنیا فی دنیاهم و لم یشارکهم اهل الدنیا فی اخرتهم قال الله عزوجل قل من حرم زینةالله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق **سوره اعراف، آیه 32.*** الایه سکنوا باحسن ما سکنت و اکلوها باحسن ما اکلت بندگان خدا بدانید که پرهیزکاران دنیاپرستان با آنها شریک نیستند خدای عزوجل فرماید بگو زیوری که خدا به بندگانش فراهم کرده روزیهای پاک را چه کسی حرام کرده اهل تقوی در دنیا به نیکوترین وجه سکونت کردند به بهترین وجه خوردند (شرف و حیثیت خود را نگه داشتند تن به ذلت و خیانت و پستی ندادند و در عین حال گوشه ای مسکن گرفتند رزقی پاک خوردند و عمری به آبرومندی گذراندند **تحف العقول، ص 191.***.
مقصود امام علیه السلام با توجه به آیه شریفه آن است که مردمان با تقوی و پرهیزکار آنهایی هستند که اگر دنیای مشروعی به دستشان رسید چنان نیست که از آن استفاده نکنند بلکه به بهترین وجه از آن بهره مند می گردند و از نعمتهای آخرت آنان نیز چیزی کاسته نگردد و در نتیجه از نعمتهای دنیا و آخرت از هر دو بهره مند گردند...

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page