درک عمق فاجعه از چشم باور میچکد *** التهابی شعله ور از چهره در میچکد
درد، شعری میسراید با ردیفی آتشین *** کز گلوی واژه هایش، آهِ مادر میچکد
ای بلال آینه ها! یک اذان دریا بگو *** از وضوی لحظه ها چون خون کوثر میچکد
با طلوع حادثه، دستی به ایجاز غروب *** دردناک از صورت روح منوّر میچکد
باز در آغوش زردت آهای دیوار مرگ! *** کهکشانی درد از پهلوی اطهر میچکد
در عزای سرخ تو، ای وسعت غربت، ببین *** تا قیامت لاله از چشمان حیدر میچکد
این همان فریاد سرخ توست ای روح سخن *** جاودان از حنجر زینب علیه السلام مکرّر میچکد.
خدیجه پنجی
شعر « خون کوثر »
- بازدید: 3150