متن ادبی « چاره‏ ای جز صبر نیست »

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

این جماعت را خدا فقط برای گریستن آفریده و این شهر را تنها برای تماشا. آن لحظه که صدایشان کردی، بی‏ پاسخت گذاشتند و اینک که خاموش شده ‏ای، برایت به سر و سینه می‏کوبند! تنهاترین مرد مدینه، به ابوذر می‏فرماید: «برو، با صدای بلند، اعلام کن که به خانه‏ هایشان برگردند، تشییع جنازه فاطمه علیه السلام به تأخیر افتاده!» کم‏کم مدینه در سکوت فرو می‏رود و کودکانت در خویش! چاره ‏ای جز صبر نیست که اینان وارثان زخم غربت تواند!
محبوبه زارع