شعر «شرق حيرت»

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

سمت چشمان شما را شرق حيرت گفته اند   ***   غربت اندوه ما را غرب حسرت گفته اند
يازده خورشيد نوراني تشعشع کرده اند   ***   زير آن چادر که آلاچيق عصمت گفته اند
ساکنان باغهاي آبي هفت آسمان   ***   يک صدا بانوي کوثر را مديحت گفته اند
کوچه هاي معرفت تا رهگذار گام توست   ***    خاک آن را اصل عرفان مهر طينت گفته اند
نيستي هم با شعاع هستي تو جان گرفت   ***    پرد و نام تو را آهنگ خلقت گفته اند
بس که خون باريده ام از ديده با ياد شما   ***    قلب ما را کربلاي داغ غيرت گفته اند
اي حجاز معرفت بعد از تو ياران علي   ***   از نجف تا کوفه ار اقليم غربت گفته اند
آرمان شهر مني اي سرزمين عشق و نور   ***    خانه ات را تا کجا آباد حکمت گفته اند
روز ديدار تو رستاخيز احساسات ماست    ***    عالم شيدايي ما را قيامت گفته اند

«اعظم السادات ميرسليمي»