متن ادبی « آقا شما دعا کنید »

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

« آقا شما دعا کنید »

سلام، تمام دست‏هایی که برای دعا در فرج آقا به آسمان‏ها بلند شدید!
سلام، تمام چشم‏هایی که جمعه ظهور را انتظار می‏کشید!
سلام، تمام نگاه‏هایی که جاده‏ها را عاشقانه می‏گردید!
سلام، تمام لب‏هایی که نام آقا را می‏برید!
سلام، تمام قلب‏هایی که از حضور عشق «آقا» سرشارید!
سلام، تمام جمعه‏های دلتنگی، تمام روزهای بی‏قراری و تمام ساعات چشم‏انتظاری!
سلام، تمام جاده‏هایی که به «جمکران» می‏رسید!
سلام، تمام قلم‏هایی که از انتظار می‏نویسید!
سلام، تمام انسان‏هایی که هنوز به واقعه ایمان دارید!
و سلامی گرم‏تر از تمام آفتاب‏ها، زلال‏تر از تمام آب‏ها، سبزتر از تمام بهار، تقدیم به تو.
ای خورشید پنهان شده در پس ابرها!
چه می‏شود که چشم‏هایمان را لایق حضور ببینی؟! چه می‏شود به یک اشاره، برف‏های نشسته بر وجدانمان را ذوب کنی؟!
چه می‏شود بیایی و به این همه چشم‏انتظاری پایان دهی؟!
کاش در یک روز، در یک جمعه، در یک جمعه مقرّر، تمام بادها، دست به دست هم بدهند و عاشقانه بوزند؛ آن قدر عاشقانه که دیگر هیچ ابری در آسمان باقی نماند و بعد، تو ـ خورشید تاریخ ـ از پشت ابرها، پدیدار شوی!
بتابی و بتابی و بتابی؛ آن‏قدر روشن، که دیگر برای هیچ‏کس جای انکار نماند!
آن‏قدر روشن، که نیازی به تلسکوپ‏های مجهّز نباشد.
آقا! شنیده‏ام، شما که بیایید، دنیا تماشایی می‏شود؛ اصلاً دنیا دنیای دیگری می‏شود.
آقا! دانه‏های تسبیح‏مان، نای چرخیدن ندارند؛ چند دور دیگر تسبیح بچرخانیم و دعای فرج بخوانم؟
آقا! روزگار خیلی خسته است، روزها کسل شده‏اند و دقیقه‏ها غم‏انگیزند!
آقا! اصلاً خود شما تا به حال چشم انتظار بوده‏اید؟ آه! چه می‏گویم؟ شما که بیشتر از ما شوق ظهور دارید! برای خورشید، واقعا سخت است، این‏که باشد، ولی دیده نشود؛ بتابد، ولی از پشت ابرها!
آقا! نسیم دعاهای ما، کم رمقند! انگار قدرت وزیدن ندارند! چگونه می‏شود این همه دعا کرد، و توفان نشود!
آقا! این گره فقط به دست خودتان باز می‏شود؛ مثل همیشه! مثل همان دقایقی که در جمکران، گره دل‏ها را باز می‏کنید، عقده اشک‏ها را می‏گشایید و دلتنگی‏ها را، از صفحه سینه‏ها، پاک می‏کنید؛ دست شما، گره‏گشاست. خدا به شما نه نمی‏گوید!
دلم بدجور می‏گیرد برایت   ***   و می‏گرید شبانه پا به پایت
هوای دیده‏ات، ابری است آقا   ***   بمیرم من برای اشک‏هایت
شبی بالا ببر دستان سبزت   ***   که می‏لرزد دل عرش از دعایت
عزیز فاطمه، تعجیل فرما   ***   که محتاج است عالم بر ولایت
دلم می‏خواهد امشب بال گیرم   ***   بیایم تا حضور با صفایت
خدا قسمت کند روزی که من هم   ***   شوم از دوستان با وفایت
چه اندازه دلت تنگ است، آقا   ***   که دلگیر است حتّی جمعه‏هایت
شبی در خواب دیدم آمدی تو   ***   و من جان می‏فشانم پیش پایت
خدیجه پنجی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page