آیا امیرمؤمنان (علیه السلام) به غدیر خم اشاره نکرد؟!

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

شما می گویید پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در غدیر خم علی (علیه السلام) را به عنوان جانشین و خلیفه بلافصل خود معرفی کرد، - با توجه به این که رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) کم تر از سه ماه بعد از حادثه غدیر تحقق یافت و طبعا مردم هنوز غدیر را فراموش نکرده بودند - چرا امیرالمؤمنین (علیه السلام) به آن اشاره نکرد؟ آیا این خود دلیلی بر این نکته نیست که ولایت مطرح شده در حدیث غدیر به معنای حکومت و خلافت نبوده است؟
به جرات می توان گفت بعد از ارتحال رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچ کس به اندازه شخص امیرالمؤمنین (علیه السلام) در تبلیغ و ترویج حدیث غدیر و انتقال آن به نسل بعدی اهتمام نورزیده و برای حفظ و تبیین آن قدم برنداشته است . در میان ادله و براهینی که حضرت علی (علیه السلام) برای اثبات ادعای خویش مبنی بر جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامت مسلمانان اقامه فرمود، بیش ترین تاکید بر حدیث غدیر بود . آن حضرت در فرصت های گوناگون بارها به این روایت تمسک جست . شماری از مواردی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به حدیث غدیر استدلال کرده، به اختصار چنین است:
1 . بلافاصله پس از ارتحال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مناظره ای، به عنوان مخالفت با بیعت با خلیفه اول، در مسجد مدینه فرمود: «آیا باید پیکر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را بر روی زمین رها می کردم و قبل از کفن و دفن آن حضرت، درباره خلافت و جانشینی وی نزاع می کردم؟ مساله خلافت چنان روشن بود که گمان نمی کردم کسی در صدد دستیابی به آن باشد و در این موضوع با اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درگیر شود! مگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر خم حجت را بر مردم تمام نکرد؟ و مگر جای عذری برای کسی باقی مانده بود؟» (1)
2 . حضرت علی (علیه السلام) هفت روز پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) - وقتی از جمع آوری قرآن فارغ شد - به میان مردم رفت; خطبه خواند و پس از مدح خدا، رسول خدا و بیان طریق نجات، چنین فرمود: صریح ترین کلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در معرفی من به جانشینی خود هنگامی بود که آن حضرت شنیدند عده ای در مجالس و محافل خود زمزمه می کنند که ما جانشینان آن حضرت هستیم و بعد از ایشان زمامداری امت را برعهده خواهیم گرفت . پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با شنیدن آن زمزمه ها و سخنان به سفر حج که واپسین حج وی بود، تشریف برد و بعد از پایان مراسم حج، هنگام بازگشت، در غدیر خم دستور داد شبه منبری برایش آماده کردند . آن گاه بر منبر فراز آمد و بازوی مرا گرفت و بلند کردند - بدانسان که زیر بغلش نمودار شد - و با صدای بلند و رسا در میان انبوه جمعیت فرمود: «هر که من سرور و مولایش هستم، علی سرور و مولای او است . خدایا دوست بدار هر که دوستش دارد و دشمن بدار هر که دشمنش دارد .» بااین کلام صریح رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پذیرش ولایت من عین ولایت الاهی شد . (2)
3 . پس از حادثه تلخ سقیفه و بی اثر ماندن روشنگری های امیرالمؤمنین (علیه السلام) خلیفه اول که در پی فرصتی بود تا از آن حضرت دلجویی کند، روزی نزدش شتافت و به گفت و گو با وی پرداخت . علی (علیه السلام) در این مناظره پیوسته سوابق و امتیازات خود را بیان می داشت و خلیفه اول آن را تصدیق می کرد تا آن که حضرت به او فرمود: «تو را به خدا سوگند، آیا با استناد به حدیث رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر، من مولای تو و هر مسلمانی هستم یا تو؟ خلیفه اول جواب داد: شما هستید .» این مناظره تا آن جا ادامه یافت که ابوبکر منقلب شد و گریست و از حضرت مهلت خواست تا درباره گفتارش بیش تر بیندیشد . (3)
4 . بعد از مرگ خلیفه دوم، قبل از اعلام رسمی انتخاب عثمان، حضرت علی (علیه السلام) فرصتی خواست تا سخنانی را با اعضای شورا در میان بگذارد . این سخنان که حدیث انشاد شدت دارد، متواتر است و اهل سنت و شیعه نقل کرده اند . (4) در این حدیث حضرت برای اتمام حجت بیش از 190 امتیاز و فضیلت اختصاصی خود، را بیان داشت و جانشینی خویش را اثبات کرد . امام (علیه السلام) در بخشی از سخنانش فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم، آیا در بین خود جز من کسی را سراغ دارید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در پی اجرای دستور خداوند متعال او را در روز غدیر خم برگزیده و درباره اش گفته باشد: «هر که من مولای او هستم، علی مولای او است . . .» همگی جواب دادند جز تو کسی را سراغ نداریم .
5 . در روزگار عثمان، مجلسی در مسجد النبی برگزار شد که بیش از دویست تن از شخصیت های برجسته در آن حضور داشتند . این جلسه در پی اعتراضات مردم به حکومت عثمانی بر پاشده بود . در این محفل، حضرت علی (علیه السلام) به واقعه غدیر اشاره کرد و ضمن توضیحی مفصل درباره حوادث آن روز فرمود: . . . پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود هر که من مولای او هستم این علی مولای او است . پس از پایان این جمله، سلمان برخاست و از رسول خدا پرسید: آیا ولایت علی مانند ولایت شما است؟ پیامبر پاسخ داد: آری . ولایت او مانند ولایت من است . هر کس من صاحب اختیار و سزاوارتر به او از خودش هستم، علی نیز صاحب اختیار او است و از وی به خودش سزاوارتر است » . (5)
6 . حضرت علی (علیه السلام) در جنگ جمل، هنگام مناظره با طلحه، واقعه غدیر را باز گفت و به آن استناد کرد . (6)
7 . حضرت، پس از جنگ جمل، در نامه ای منظوم به معاویه واقعه غدیر را یاد آور شد و او را از مخالفت با خود بر حذر داشت . (7)
8 . امام در سخنرانی خود، بعد از جنگ جمل، در کوفه و در اعتراض به معاویه بر خلافت خود تاکید ورزید و در کنار استناد به بیعت مردم، مساله خلافت انتصابی خویش در غدیر خم را یادآور شد . (8)
9 . هنگامی که معاویه به خونخواهی عثمان برخاست، ابودردا و ابوهریره را نزد حضرت علی (علیه السلام) فرستاد . حضرت - پیش از آن که مساله خونخواهی را پاسخ گوید - مشروعیت خلافت خودرا ثابت کرد و فرمود: «اگر خداوند مساله خلافت را به دست مردم داده است و رای آنان ملاک مشروعیت است، مهاجران و انصار، پس از سه روز مشورت، همراه مردم با من بیعت کردند و این بیعت از بیعت با خلفای پیشین سنگین تر است; زیرا در سه بیعت پیشین با مردم مشورت نشد; و اگر خداوند است که باید انتخاب کند و اختیار در دست او است که ولایت من در قرآن و سنت اثبات شده است; و این دلیل برای من قوی تر است و حق مرا واجب تر می کند .» سپس در خطبه ای به حدیث غدیر استدلال کرد و بر معنای ولایت که همان اولویت است، تاکید ورزید . (9)
10 . هنگام ورود امیرالمؤمنین (علیه السلام) به کوفه، حدود 30 سال از جریان تاریخی غدیر خم می گذشت و مردم کوفه اسلام را به روایت رسمی که توسط خلفای وقت ترویج داده شده بود، آموخته بودند . حضرت در میدان بزرگ کوفه به سخنرانی پرداخت; برای اثبات خلافت خود به حدیث غدیر استناد کرد و از اصحاب پیامبر که در غدیرخم بودند خواست تا واقعه را - آن گونه که شنیده بودند - بیان کنند . جریان استشهاد امیرالمؤمنین (علیه السلام) به حدیث غدیر در میدان بزرگ شهر کوفه را بسیاری از بزرگان شیعه و سنی نقل کرده اند . (10)
11 . حضرت امیر (علیه السلام) بارها در مسجد کوفه سخنرانی فرمود و از صحابه پیامبر درباره حدیث غدیر شهادت گرفت تاتفسیری صحیح و غیر قابل انکار از این واقعه ارائه دهد . (11)
12 . حضرت علی (علیه السلام)، در سی امین سالگرد غدیر خم، این روز را عید بزرگ مسلمانان خواند و در خطبه ای برای اثبات لافت خویش به واقعه غدیر استدلال فرمود .
این خطبه آن حضرت خطبه غدیر شهرت دارد و در مصباح المتهجد شیخ طوسی (صفحه 725) و مصباح کفعمی (صفحه 695) نقل شده است .
13 . در پاسخ به شبهاتی که معاویه درباره حقانیت حضرت علی (علیه السلام) می پراکند، آن حضرت; در نامه ای به واقعه غدیر تمسک جست و به عبدالله بن ابی رافع دستور داد آن را هر جمعه برای مردم بخواند . آن بزرگوار همچنین ده نفر را معین کرد تا به پرسش های مردم درباره مضمون نامه پاسخ گویند . (12)
14 . روزی امام علی (علیه السلام) از صحابه درباره واقعه غدیر شهادت گرفت . شش تن از آن ها از شهادت دادن پرهیز کردند. ظاهرا انگیزه آنان در پرهیز از شهادت به حمایت آن ها از خلفای پیشین باز می گشت . آنان از خلفای پیشین حمایت کرده بودند و چنین شهادتی تکذیب کردار قبلی شان به شمار می آمد . از سوی دیگر، احتمال پیروزی معاویه نیز وجود داشت و آنان نمی خواستند موقعیت آینده خود را به خطر اندازند . حضرت از خدا خواست آنان را به بلایی گرفتار سازد که شناخته شوند و حتی برای برخی از آن ها بلایی خاص در خواست کرد . پس از آن که خداوند نفرین آن حضرت را اجابت فرمود، آن ها به کتمان شهادت اعتراف کردند . این افراد عبارتند از:
، اشعث بن قیس و خالدبن یزید (16).

پی نوشت:
1 . الاحتجاج، طبرسی، ج 1، ص 184 .
2 . روضة کافی، ج 8، ص 18 و 25 و 27 .
3 . خصال، شیخ صدوق، ج 2، ص 594- 551; الاحتجاج، طبرسی، ج 1، ص 307; تاریخ طبری، طبری، ج 2، ص 236 .
4 . تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج 3، ص 113; مناقب، خوارزمی، ص 313; الخصال، شیخ صدوق، ج 2، ص 533 .
5 . الاحتجاج، طبرسی، ج 1، ص 213، کمال الدین صدوق، ج 1، ص 274 .
6 . مناقب، خوارزمی، ص 182; مروج الذهب، مسعودی، ج 2، ص 364 .
7 . الاحتجاج، طبرسی، ج 1، ص 429; تذکرة الخواص، ابن جوزی، ص 107 و 108 .
8 . ارشاد، شیخ مفید، ج 1، ص 260; الاحتجاج، طبرسی، ج 1، ص 406 .
9 . الغیبة، نعمانی، ص 69; کتاب سلیم بن قیس، ح 25 .
10 . مسند حنبل، ج 1، ص 119 و ج 4، ص 370; اسدالغابه، ابن اثیر، ج 3، ص 307 و ج 5، ص 205 .
11 . ینابیع الموده، قندوزی، ج 1، ص 41; شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 2، ص 288; ارشاد، مفید، ج 1، ص 352 .
12 . کشف المحجه، سید بن طاووس، ص 235و269 .
13 . ارشاد، مفید، ج 1، ص 352; مناقب، ابن مغازلی، ص 23; مجمع الزوائد، هیثمی، ج 9، ص 106 .
14 . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 19، ص 217 .
15 . انساب الاشراف، بلاذری، ج 2، ص 156; مسند حنبل، ج 1، ص 119 .
16 . خصال، صدوق، ج 1، ص 219 .

مجله پرسمان بهمن 1381، شماره 5
روایت دریا، محمد محمدیان، کانون اندیشه جوان