« ای زنجیره اتصال هستی »
تو که باشی، هستی بر پا خواهد بود.
تو که بتابی، از پرتو نورانیات، سفرهها لبریز میشوند.
آسمان و زمین از یُمن وجود توست که بر جای ایستادهاند.
راستی تو کیستی که کلیدهای هستی همه در دستان توست؟ من در خلوتی عاشقانه، با نام و یاد تو به ملکوت پرواز کردم و از آنجا ـ آنجا که تنها عشق و عرفان سوغاتش است ـ ، برای همه آنان که قلبشان وقتی میتپد، عطر انتظار را میپراکند، سوغات آوردم.
من در آن جا دیدم که رشته تمامی آفرینش در دستان نورانی تو بود و وقتی بازگشتم و چشم به سطور کتابهای دعا گشودم، پنجرهای از فراسوی قلبم به روی تو باز شد. من دیدم و شنیدم که کسی در دعاهایش میخواند:
«... ثُمَّ الْحُجَّةُ الْخَلَفُ الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدیُّ، اَلْمُرجَی اَلَّذی بِبَقائِهِ بَقَیتِ الدُّنْیا».
یعنی: ... و پس از او (امام عسکری علیهالسلام ) حجّت آشکار خدا، امام منتظر، حضرت مهدی(عج) است که چشم امید به سوی اوست؛ آن کسی که به ستایش دنیا باقی است.
و دیدم که از ژرفای وجودش اعتراف میکرد و باورهای آسمانزادش را بر زبان جاری میکرد که: «و بِیُمْنِهِ رُزِق الْوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الاَرْضُ وَ السَّمَاءُ وَ بِهِ یَمْلَاُ اللّهُ الارضَ قِسطا و عدلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْما و جَوْرا».
یعنی: و به برکت اوست که مردم روزی میخورند و به وجود او زمین و آسمان پای برجاست و به سبب اوست که خداوند، زمین را پر از عدل و داد میکند؛ پس از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد.
به راستی که بر مدار تو میچرخد هستی و به گوشه چشم تو پا بر جاست کائنات.
به پاسخ لبخند رضایت تو، جهان هستی مستانه میخندد و به برکت سایه نگاه توست که خورشید میتابد، گیاه میروید و دخترکان آفتاب، دست در دست یکدیگر، سرودههای شادمانی میخوانند.
صبح، به امید دیدار تو چشم بر پرتوهای خورشید میدوزد و لحظهها را یکی یکی عقب میراند و شب برای ظهور تو، تا طلوع فجر سرود میخواند و خلق را میشکافد و برای آمدن صبح ظهور، لحظه شماری میکند.
بیا، بیا ای آبروی آفرینههای الهی، ای زنجیره اتصال هستی!
تو که بیایی و لبخند تو که بر چهره گیتی نمایان شود، هیچ رنگی از سیاهی بر طبیعت نمینشیند و هیچ نیرنگی، صفحه سفید یکرنگیها را غبار آلوده نمیکند.
بیا، ای آبروی آفرینههای الهی، ای هسته هدایت خداوندی!
ناهید طیبی