« ای امید جهانیان »
سالهاست، کویر تشنه تو را میخواند و زمین منتظر تو است که بیایی و نسیم عدالت را در همهجا پراکنده سازی.
بهار، به تو چشم دوخته و ستارگان منتظر فرمان تو هستند.
رود، در جریان شبانهروزی خود، تو را صدا میزند و باغها، چشم به باغبانیِ تو دارند.
شقایقها، لاله هاو نرگسها، به دستان پر مهر تو چشم امید دارند و چکاوکها، نغمهسرایِ آمدن تو هستند.
بیا که پاییز، بهار، تابستان و زمستان، حضور و ظهور تو را چشم انتظارند.
جهان بیداد، سخت تشنه داد توست و زمین، منتظر عدالت تو ای عدلگستر جهان!
موج نگاه تو است نگهدار آسمان، و زمین، از مهر وجود تو نورانی است.
کلام نورانی تو، زنگار از صفحه تاریک دل ما میزداید.
ظهور توست تنها نیازِ ما.
مولا!
ای حاضر در زمین و ای ناظر بر زمان! اینک گناه ماست که غیبتِ تو را طولانی کرده؛ غیبتی که دوری ما از توست، نه دوری تو از ما.
ای نزدیکتر از ما به ما! نفس مسیحای توست که هجوم توفانهای غم و درد را میبرد و تنها یاد توست که به ما امید میبخشد.
ای امید جهانیان! بیصبرانه چشم به راه آمدنت هستیم.
حمزه کریمخانی