متن ادبی « ترانه‏ساز رودها »

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

« ترانه‏ساز رودها »

ای ترانه‏ساز رودها و ای مخاطب تمام درودها! سلام بر تو باد، که در همیشگی نامت، تاریخ زیسته است و با غربت هزار ساله‏ات، انسان گریسته است.
سلام بر تو ای تصور طولانی جاده‏ها، ای آخرین تکاپوی تمام نشدنی تاریخ! سلام بر تو که می‏آیی و تکامل را به سرمنزل مقصود می‏رسانی.
سلام بر تو، ای گم شده دست یافتنی و ای خلوت خواستنی‏تر از هر گریستنی که:
«صد هزاران اولیا روی زمین   ***   از خدا خواهند مهدی را یقین»
ای شکوه بی‏پایان که در همه جا از تو می‏گویند و تمام سمت و سوها تو را می‏جویند! طلوع کن، که می‏دانم با طلوع تو، آفتاب در حاشیه خجالت خویش، ذره ذره محو تماشای تو می‏شوند. طلوع کن، که می‏دانم:
«ماه من پرده ز رخساره اگر برگیرد   ***   مِهر از شرم ره کوه و کمر می‏گیرد»
طلوع کن، تا فروغ‏های دروغین را اسیر طلسم مادرزادشان کنی. طلوع کن که طلوع تو، نیاز روزافزون روزهاست و تمنای گمشده شب‏های غربت اندود.
«فروغ دیده تو آیت شکوفایی است   ***   نگاه لطف تو ای گل، بهار زییایی است»
طلوع کن که می‏دانم در ذهن تمام ذره‏ها خطور می‏کنی و از مقابل تمام پنجره‏ها عبور.
می‏دانم که متن موسیقی نور را تو می‏نویسی و آواز تمام رودها و آبشارها را تو می‏سازی و می‏سرایی.
می‏دانم که به احترام گام‏های تو، دریا و هر آن‏چه در آن است، در مقابل شکوه شورانگیز تو از جای بلند می‏شود و تمام احترام ما، در حضور تو ابراز می‏شوند. و این تو خواهی بود که حرف آخر انسان را با تمام وجود بارانی‏ات فریاد می‏کشی. می‏دانم که می‏آیی!
«عبور می‏کند از متن سایه‏ها یک مرد   ***   که از تبار بهار است و از قبیله درد»
تو می‏آیی و از رد پای آمدنت، زیستنی فراگیر به جریان می‏افتد.
تو می‏آیی و هیچ کس از حضور تو غافل نخواهد شد.
تیغ بر کف داری و مرهم به دست دیگرت   ***   جا نمی‏افتد کسی از چشمت حتی یک نفر
موج‏های حادثه آن روز در دامان توست   ***   چشم‏ها غرق تماشا مرد دریا یک نفر
و چه خوب می‏دانم جمعه‏ای که می‏آیی، تمام رنگ‏ها، زمینه‏ای سبز دارند و تمام لحظه‏ها متنی آبی رنگ! با روشنایی توست که واژه‏ها آراسته می‏شوند.
خوب می‏دانم که می‏آیی و صداقت لهجه تو، زبان آب‏ها را بند می‏آورد و تمام علامت‏های سئوال، مبدل به علامت‏های تعجب می‏شوند؛ تعجبی از جنس یقین. خوب می‏دانم که چه باشم و چه نباشم، تو می‏آیی، که تو صاحب صدایی و وارث وارستگی.
«چه باشم و چه نباشم بهار در راه است   ***   بهار هم نفس ذوالفقار در راه است
نگاه منتظران، عاشقانه می‏خواند   ***   که آفتاب شب انتظار در راه است
کدام جمعه ندانسته‏ام! ولی پیداست   ***   که آن ودیعه پروردگار در راه است».
انتظارت را می‏کشم تا بیایی و این نفس‏های حبس شده را مجال رهایی ببخشی و این درنگ‏های نامأنوس را از نادانی نابه‏هنگام و نامربوط انسان بزدایی. تنها من نیستم که در آتش اشتیاق تو، شعله شعله شناورم؛ که هر آن‏چه آفتاب و ماه، روزها و شب‏ها کارشان انتظار است و التماس عطش است و بی‏تابی، سکوت است و سوختن.
تنها من نیستم که تو را می‏جویم و از تو می‏گویم؛ که جهانی است چشم به راه آمدنت، ای آن‏که تمام شنیدنی‏های تاریخ در تو خلاصه شده! ای تصور بی‏مقیاس و ای حضور بارانی! کیست که رؤیای تو را در خیال خویش نپرورده باشد و آرزوی وصال تو را در سر نداشته باشد؟!
کیست که از تو نشنیده باشد و از تو نخوانده باشد؟
کیست که پنجره خیال تو را به روی خویش نگشوده باشد؟!
بیا، که چشم طمع از هر طرفی، در ازدیاد است! بیا که:
این‏جا که شعر در کف نامردمان رهاست   ***   موعود من! صدای تو عاشق‏ترین صداست
این جغدهای خفته که آواز شومشان   ***   در ژرفنای تیره و خاموش شب رهاست
باور نمی‏کنند که چشمان روشنت   ***    دیری است قبله‏گاه تمام ستاره‏هاست»
بیا، حضور اهورایی و ای موعود تماشایی! بیا و مشام مرا در ازدحام این همه تلخ‏کامی، لبریز از رایحه خوش آمدنت کن؛ که این داغ‏ها و رنج‏ها، بی‏تو پایان ناپذیرند.
بگو از کدام سمت آرزوهایم می‏آیی، تا خویش را قربانی قدم‏هایت کنم؟
ای روشن‏ترین سایه بر سرم! بگو که از کدام پنجره در سکوت سر به فلک کشیده‏ام گل می‏کنی؟
بیا و انسان آلوده را وادار به دور ریختن خود کن.
بیا و ایمان آلوده انسان را از نو بازسازی کن
بیا، که کوچه‏های منتهی به نیامدنت، آهسته آهسته در بن‏بست‏های انتظار فرسوده می‏شوند و فرو می‏ریزند.
بیا، که گرد و غبار غربت و فراموشی، بر سر و رویم نشسته است.
«این‏جا تمام پنجره‏ها رو به غربتند   ***   ای آشنای عاطفه کی می‏کنی ظهور؟
بی‏تو، نگاه‏ها همه پژمرد و خشک شد   ***   بی‏تو ز لوح خاطره‏ها پاک شد سرور»
محمد کامرانی اقدام

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page