متن ادبی « واگویه‏های پریشانی »

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

« واگویه‏های پریشانی »

ای فرزند نجیبان و شریفان! دیده بر عالم ما بگشا که حسرت نجابت نرگسی، شرافت حسینی و عزّت علی‏گونه‏ات را در سینه داریم.
ای فرزند ستارگان فروزنده! ای آخرین خورشید هدایت! چشمان ظلمت کشیده و خواب‏اندود شب را نورافشان کن که سایه‏های توهم، رنگ بازد و جهالت، بار غصه بر بندد. ای فرزند راه‏های روشن و نشانه‏های آشکار! سراپای وجودمان، زخمیِ کورمال رفتن در وادی حیرت و سرگشتگی است.
بَلدِ راه‏های آسمانی! دست دل‏هایمان را تنها تو راهنما توانی بود.
ای عصاره معجزات الهی! این قلب مسخ شده بشریت را به معجزه ظهورت مسحور خویش ساز تا گردن تکبّر براندازد و قامت عبادت بر زمین ساید.
ای فرزند «طه و یس» و آیات محکم الهی! به روح زمینیان نازل شو تا در برابر شعله‏های درخشان وحی الهی، جلای عروج و عرفان بیابند.
ای همه معنای عشق و معرفت! «تا چند هیاهوی این مردم بیگانه در گوشم بپیچد و نجوای آسمانی تو از سکوت ذهنم برنخیزد؟!» تا کی دیوانه‏وار، زوایای دنیای دردآلود خود را بگردم و برای همدردی تنهایی محبوب خود راهی نیابم؟» تا چند دیدگانم به تماشای خلق مشغول باشد و از دیدن گل روی تو محروم؟ مپسند که ناله دردمندانه‏ام، جز کلام شفابخش تو، پاسخگویی داشته باشد! مپسند مرا اسیر این گریه‏های طولانی که شبم را به روز و روزم را به شب پیوند می‏زند! در این غربت تاریکخانه غیبت، دنبال یاری‏گری برای ناله‏سرایی خویش خواهم گشت، که تا ظهورت، اشک‏هایم جاری و ناله‏ام در فراقت بلند باشد.
آیا کسی هست مرا یاری کند تا بهمراه ناله‏های او به یاد محبوب نهان از دیدگانم شب و روز ناله کنم!
آیا دیده‏ای هست که به خار و خسی اشک ریزان شده و مرا در سیلاب بارش اشک‏هایم، همراهی کند؟
آیا ناله کننده بی‏تابی هست که من در خلوت تنهایی او شریک شوم و بار غصه غیبت تو را با ناله‏های جانسوزم سبک نمایم؟
منتظر حضورت را مژده دیدار ده تا یعقوب‏وار چشم تماشا بگشاید! تشنه وصل را مژده ظهور ده تا کام دل برگیرد و جان به لقای دوست بخشد!
پرچم پیروزی و عدالت برافراز تا مظلومان ستمدیده جهان، سر برافرازند و دشمنانت خواری کیفر را بچشند. ای یادگار خدا در زمین! ای منتقم دشمنان الهی! ما را دریاب!
حورا طوسی