چشمی به خاک تربت پنهان فاطمه

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

ممدوحهء محمد و محبوبهء علی
کز کبریا رسیده درود مکررش

آوای وحی می رسد از صحن خانه اش
بوی بهشت می دمد از خاک معبرش

انفاق کرد جامهء نو در شب زفاف
چون دید پیر سائله را در برابرش

از بس عطای اوست فزون بازهم کم است
خلق جهان شوند اگر سائل درش

دانشگه معلـم آزادگان، حسین
بود از نخست دامن اسلام پرورش

اعجاز وحی داشت پیام مقدسش
آیات نور بود کلام منورش

از خشت‌ خشت خانۀ او مرتفع شده است
هر صبح و شام ذکر خداوند اکبرش

این است فاطمه که به گلخانۀ بهشت
بوسند دست، مریم و حوا و هـاجرش

پا می نهد گرسنه به محراب بندگی
آنکه رسد طعام بهشتی ز داورش

گویی امیـن وحـی خـداوند، با ادب
زانـو زده بـرای تعلـم بـه محضرش

گویی هنـوز پشت در آستـان وحی
زهـرا دفاع می‌کند از حـق شوهرش

ای کاش روز غربت او حمزه زنده بود
یـا می‌رسیـد پاسخ یاری ز جعفرش

این نکته نقش خاک قدم‌های فاطمه است
آزاده آن زنی‌ست که زهراست رهبرش

دشمن گرفته بود کمین در خط رسول
فکر هزار فتنه نهان بود در سرش

می خواست بعد مرگ پیمبر شود خموش
آن جاودان چراغ همیشه منورش

غافل از آنکه بعد پدر می کند قیام
بر دفع کفر دختر توحید پرورش

غافل از آنکه فاطمه بر دفع دشمنان
صحرا و شهر و مسجد و خانه است سنگرش

مسجد شراره از در و دیوار برکشید
شد داغدیده دخت نبی تا سخنورش

با گریه از صحابه کمک خواست آن زمان
یک تن نداد پاسخ او غیر شوهرش

آن اشک و آه و ناله و فریاد و آن سکوت
هرگز نبود هیچکس اینگونه باورش

نفرین برآن سکوت که در موج فتنه ها
طغیان و ظلم و جور علم شد برابرش

نفرین برآن سکوت که از آن سکوت بود
اسلام هر چه آمده امروز بر سرش

جان داد و تن نداد به بیداد لحظه ای
در مرگ نیز سنگر او بود بسترش

دین نبی به همت زهرا دوام یافت
شد نقش آب نقشه خصم ستمگرش

شـد از قیـام فـاطمه اسلام، روسفید
با آن که شـد کبـود، عـذار منـورش

بعد از چهارده صـده مانده هنـوز هم
آثـار آن کبـودی، بـر مــاه منظرش

گویی هنوز می‌شنود گـوش روزگار
ذکـر علـی‌علـی ز نفس‌های آخرش

روح نماز بود و روان خطابه بود
گر شد مزار در بر محراب و منبرش
 
گویی سپهر بر سر مولا خراب شد
در شام تار خاکسپاری همسرش

چشمی به خاک تربت پنهان فاطمه
چشمی دگر به روضه پاک پیمبرش

گفتا به خود چگونه دهم پاسخ رسول!؟
پرسد اگر ز پیکر رنجور دخترش

گفتا بخود چگونه به زینب دهم جواب!؟
پرسد اگر ز خانه کجا رفته مادرش...

گلچین و تلفیق دو شعر استاد حاج غلامرضا سازگار در مدح حضرت زهراء سلام الله علیها