« تا قیامت قیام قائمت »
شهید ثانی در کتاب «مسکن الفؤاد» گفت: روایت شده که خداوند متعال فرموده است: «من خدای یگانه هستم که جز من خدایی نیست. هر کسی که بر بلای من صبر نکند و به قضا و قدر من راضی نباشد، برود خدای دیگری را برای خود انتخاب کند.»
دعای عهد من، با تو آغاز میشود که در حوصله آدینه نمیگنجد. از این رو، هر روز هفته را با شکیباییِ بیقرار خویش پیمان صبوری میبندم. آنگاه، شهادت میدهم به روشناییِ بزرگت و یقین میآورم که کرسیِ بلند ربوبیّت، با صندلی چرخدار رؤسا و حکّام دنیا تفاوت دارد.
کارگزاران تو، از دریاهای خروشان گرفته تا سلسله پیامبران دریا دل، همگی بر اساس قانون اساسیِ کتاب تو حُکم میکنند. آنجاست که در لحظههای ناگزیر زمانه، گریزگاه من، تو میشوی.
میخوانمت به زبان ساده سکوت؛ دردهای سلیس من به واژگان جاری اشک مبدّل میشوند، و قصه غصههای پنهانی خویش را به اَسْمَعُ السّامِعین بودنت میسپرند.
ای خدای چلّههای تکراری! ای خدای عهدهای بامدادی و حسرتهای شبانگاهی! زیر بار شانههای خستگی شکستهایم. زَهره فریاد کردن بده، تا خواستن را لجوجانه جرأت کنیم.
میدانیم! نازنین ذخیره تو حیف است که هدیه ما باشد. میدانیم! آنچنان که باید، نیستیم و نمیخواهیم با آمدنش، حسین بن علی علیهالسلام تقدیر دوباره تاریخ باشد. امّا در بینایی مبهم این جماعت عطشناک، این جهان بیراهه گردِ پریشان، سوسویی هست که اگر تو بخواهی، میگسترانیاش، میپرورانیاش و خورشیدش میکنی ـ تا بنده چون حضور بیانکارش ـ ، و چنان که خود میتوانی، یک شبه، امر فرجش اصلاح، و زمینه ظهورش فراهم میشود.
ای خدای من! بگذار زانو بغل گرفته و درمانده، مقابل قبله بنشینم و هرگز راضی نباشم که تقدیر ظهور او پس از مرگ من رقم بخورد.
پس در پیشگاه تو زانو میزنم و به وجاهت نیکوی تو میگویم: اَلْعَجَلْ اَلْعَجَلْ یا صاحِبَ الزَّمان! تکرار میکنم... و تکرار میشوم.
... و در این عهدها، من به عهد بستن با تو استوار میمانم تا در این تکرارهای نیامدن حجت تو سست نشده باشم.
پس بیا تا قیامت قیام قائمت، در دعای عهد او تو نیز، تکرار کن مرا.
الهام نوری