متن ادبی « مرکز کهشان هستی »

(زمان خواندن: 2 - 3 دقیقه)

« مرکز کهشان هستی »

چراغ به دست، در وادی حیرت و سرگشتگی، از او می‏پرسم. کسی عطش روشنایی‏ام را سیراب نمی‏کند. حیران و هراسانم تا این‏که نوای آسمانی تو دستگیرم می‏شود که می‏فرمایی: «وَ امّا وَجْهُ الاِنتِفاع بی فی غَیْبَتی فَکَالْاِنْتِفاعِ بالشَّمسِ إِذا غَیبَها مِنَ الأَبْصارِ السَّحابُ: کیفیت استفاده از من در زمان غیبتم مانند استفاده از خورشید پشت ابر است».
ای قلب کهکشان هستی و ای مرکز پرگار عشق! ای که سیاره‏های حیات، نازکِشِ جاذبه وجود تواند و از شر شهاب‏های ویرانگر شیاطین، درپناه دافعه تو! به مهر و قهر توست که گردش دوران، دوام دارد: «بِبَقائِهِ بَقِیَت الدُّنْیا وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَراءُ وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَت الارض و السَّماءُ».
شمس الشموس طلعت و دلربایت بی‏پرده، الطاف الهی را بر سفره فقرِ خاک‏نشینان شب زده هدیه می‏کند. ابرهای غیبت، دیدگان گنه کرده ما را پوشانده نه جمال یوسف زهرا علیهاالسلام را. این دست‏های ناتوانی ماست که در برابر تابش نور اصیل آسمان، میان چشمان نور ندیده ما و خورشید حایل شده و ما را در شب غیبت نور، ماتم زده کرده است:
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی     غبار ره بستان تا نظر توانی کرد.
اگر از ابرهای مادیت، منیّت نفس و هواپرستی‏مان بتوانیم با سفینه تقوی بگذریم، بر فراز آسمان اخلاص و صفای معنویت، سیر تماشای نور، مسیر ایمان خواهد کرد:
تو کز سرای طبیعت نمی‏روی بیرون     کجا به کوی طریقت نظر توانی کرد؟
صدرنشین کائناتی و بر ذره ذره عالم امکان نظر لطف داری و من چه‏قدر خوشبختم که مولایی همیشه حاضر و ناظر احوال خویش چون شما دارم:
«با که توان گفت این سخن که نگارم     شاهد هر جایی است و پرده نشین است!»
مولای خیمه‏نشین خلایق! شبهایم را نذر اشک کرده‏ام تا روز ظهورت را زیارت کنم. نمازم را قامت استغاثه بسته‏ام تا ظهور فریادرس هستی فرا برسد.
روزهایم را روزه زهد می‏گیرم تا به حضور سرور پاکان افطار کنم.
دریچه ظهور بگشا و به آوای رسا، با همه کائنات حجت خدا را تمام کن. بخوان به آیه روشن الهی، آن‏گونه که سر بریده جدّت در تشت طلا به آهنگی حزین خواند: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ اَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقیمِ کانُوا مِنْ ایاتِنا عَجَبا» آری چه‏قدر برای دشمنان اهل‏بیت شگفت خواهد بود روزی که خورشید ولایت همراه سیصد و سیزده ستاره فروزان، شام بزمِ ظلم وجودشان را در نوردد و افق مه‏آلود درد بشر، فریادرسی آسمانی را نظاره‏گر باشد. آن روز الهی و آن روز موعود فرا خواهد رسید. روزی که دشمنان آن‏را دور و ما آن‏را نزدیک می‏پنداریم: «اِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیدا و نَراءُ قَریبا».
حورا طوسی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page