« مرکز کهشان هستی »
چراغ به دست، در وادی حیرت و سرگشتگی، از او میپرسم. کسی عطش روشناییام را سیراب نمیکند. حیران و هراسانم تا اینکه نوای آسمانی تو دستگیرم میشود که میفرمایی: «وَ امّا وَجْهُ الاِنتِفاع بی فی غَیْبَتی فَکَالْاِنْتِفاعِ بالشَّمسِ إِذا غَیبَها مِنَ الأَبْصارِ السَّحابُ: کیفیت استفاده از من در زمان غیبتم مانند استفاده از خورشید پشت ابر است».
ای قلب کهکشان هستی و ای مرکز پرگار عشق! ای که سیارههای حیات، نازکِشِ جاذبه وجود تواند و از شر شهابهای ویرانگر شیاطین، درپناه دافعه تو! به مهر و قهر توست که گردش دوران، دوام دارد: «بِبَقائِهِ بَقِیَت الدُّنْیا وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَراءُ وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَت الارض و السَّماءُ».
شمس الشموس طلعت و دلربایت بیپرده، الطاف الهی را بر سفره فقرِ خاکنشینان شب زده هدیه میکند. ابرهای غیبت، دیدگان گنه کرده ما را پوشانده نه جمال یوسف زهرا علیهاالسلام را. این دستهای ناتوانی ماست که در برابر تابش نور اصیل آسمان، میان چشمان نور ندیده ما و خورشید حایل شده و ما را در شب غیبت نور، ماتم زده کرده است:
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی غبار ره بستان تا نظر توانی کرد.
اگر از ابرهای مادیت، منیّت نفس و هواپرستیمان بتوانیم با سفینه تقوی بگذریم، بر فراز آسمان اخلاص و صفای معنویت، سیر تماشای نور، مسیر ایمان خواهد کرد:
تو کز سرای طبیعت نمیروی بیرون کجا به کوی طریقت نظر توانی کرد؟
صدرنشین کائناتی و بر ذره ذره عالم امکان نظر لطف داری و من چهقدر خوشبختم که مولایی همیشه حاضر و ناظر احوال خویش چون شما دارم:
«با که توان گفت این سخن که نگارم شاهد هر جایی است و پرده نشین است!»
مولای خیمهنشین خلایق! شبهایم را نذر اشک کردهام تا روز ظهورت را زیارت کنم. نمازم را قامت استغاثه بستهام تا ظهور فریادرس هستی فرا برسد.
روزهایم را روزه زهد میگیرم تا به حضور سرور پاکان افطار کنم.
دریچه ظهور بگشا و به آوای رسا، با همه کائنات حجت خدا را تمام کن. بخوان به آیه روشن الهی، آنگونه که سر بریده جدّت در تشت طلا به آهنگی حزین خواند: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ اَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقیمِ کانُوا مِنْ ایاتِنا عَجَبا» آری چهقدر برای دشمنان اهلبیت شگفت خواهد بود روزی که خورشید ولایت همراه سیصد و سیزده ستاره فروزان، شام بزمِ ظلم وجودشان را در نوردد و افق مهآلود درد بشر، فریادرسی آسمانی را نظارهگر باشد. آن روز الهی و آن روز موعود فرا خواهد رسید. روزی که دشمنان آنرا دور و ما آنرا نزدیک میپنداریم: «اِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیدا و نَراءُ قَریبا».
حورا طوسی