متن ادبی « فصل شکوفه بار انتظار »

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

« فصل شکوفه بار انتظار »

در اعماق سرد جنگل‏های بکر، انتظار را می‏توان دید. بر قطره‏های درشت و زلال شبنم‏های صبحگاهی، انتظار را می‏توان خواند؛ انتظارِ دست نوازشگر خورشید را، تا قصه پرواز را در گوش این مرواریدهای غلطان زمزمه کند.
انتظار را در نغمه پرندگان به هنگام بهار، در نگاهِ سبز دشت‏ها و باغ‏ها در فصل شکوفه‏بار، و در نفس نفس زدن‏های زمین ـ درخت، کوه، جنگل و صحرا ـ و در زیرِ هُرمِ داغ تابستان می‏توان دید.
انتظار دست نوازشگرِ نسیم است و، رعد و برق و نم نم باران.
ای منجی انسان سرگشته امروز، بیا و دل دردمند انسان را مرهمی از عشق بگذار تا شاید خورشید ایمان را در آسمان لاجورد هستی ببیند. ای نمونه قسط و عدل بیا که خانه‏های محقّر، کودکان یتیم و گریه‏هایِ شبانه مادران، در هر نفس، لحظه آمدنت را شماره می‏کنند.
انسان امروز در میان قید و بند ایسم‏ها محصور مانده و حقیقت را فراتر از مرزهای لیبرالیسم و کاپیتالیسم جست‏جو می‏کند و در سرسام پول و ثروت و در قرن اصالت اقتصاد، به دنبال منجی بزرگی می‏گردد که از معجزه عشق بگوید؛ از اصالت معنویت، از اصالتِ ذاتِ الهی انسان.
ای نسیم گرد قدسی! کویر تشنگیِ مداممان، در انتظار باران ظهورت لحظه شماری می‏کند، تب و تاب از کف داده است؛ سر بر آستان جنون می‏ساید و نماز باران به جای می‏آورد؛ نماز باران عشق، باران ایثار، باران خلوص، باران ظهور.
ای برطرف کننده تردیدها و ترس‏ها و نگرانی‏ها! ای مایه تسکین، ای باران نور، ای نور باران! شیدای یک لحظه دیدنت هستم؛ مست و لایِ تو و هستِ ولای تو. بیا،و دل مضطرب مرا و دیدگان منتظرم را به بارانِ عنایتت سیراب کن
حسین یونسی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page