شعر « فردا... »

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

« فردا... »

می‏آیی از راهی به استقبال فردا   ***   این جاده را بسپار دستِ آل فردا
گردد فلک حتّی بلا گردان ظلمت   ***   چشمی نمی‏گیرد سراغ از حال فردا
خفّاش غفلت در سیاهی می‏زند چرخ   ***   شاید نشاند زخم‏ها بر بال فردا
کو برق شمشیری؟ طلوع شب‏ستیزی؟   ***   آید، بتابد نور در تمثال فردا
هرچند این شب‏ها شکیباتر زِ یلداست   ***   خطّ فلق را دیده‏ام در فال فردا
دست بهار آتش زند اسفندها را    ***    می‏آیی از راهی به استقبال فردا
مهناز السادات حکیمیان

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page