متن ادبی « تا تو برگردی »

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

« تا تو برگردی »

می‏خواهم آن‏قدر از تو بنویسم که متن سیاه این شب قطبی، سطر سطر تمام شود و کلماتم را به سپیده روشن آمدنت پیوند بزنم.
می‏خواهم آن قدر از تو بنویسم که نام تو از دفترم سرریز کند و به کوچه‏ها و خیابان‏ها بریزد و تمام شهر را عطر حضور پر کند.
می‏خواهم آن‏قدر از تو بنویسم که پرندگان در دفتر من آشیانه کنند و رودخانه‏ها، در متن من جاری شوند و شاخه شاخه گل سرخ از کلماتم بروید.
می‏خواهم آن‏قدر از تو بنویسم که تمام استعاره‏های جهان تمام شوند و حقیقت روشنی که جز تو نیست ـ از نوشته‏هایم بی هیچ شکّ و ابهام طلوع کند.
می‏خواهم آن‏قدر از تو بنویسم که به آن سوی شهر کلمات برسم و در هوای بی‏واسطگی، عطر نام تو را جرعه جرعه بنوشم؛ آن سوی تمام کلمات و اعداد و تاریخ‏ها...
تو کیستی که کلمات، به جستجوی تو پیش می‏روند و ارقام جهان، به شوق رسیدن به تو به هزار تصاعد بالا می‏روند؟!
تو کیستی که هیچ حکیمی نتوانسته به رمز غیبتت دست پیدا کند و طلسم حروف نامت، تاریخ را معطّل خود کرده است؟
و این راز را به جز آمدنت، چه کسی خواهد گشود و چه کسی عارف به این رمز خوهد شد؟
آمدنت، میوه‏های حکمت ودانش را در کوچه باغ تاریخ اندیشه بشر، کامل و رسیده خواهد کرد و گره از معمّاهای ازلی انسان خواهد گشود.
آمدنت، رفتن تمام غفلت‏ها و نسیان‏هاست.
آمدنت، برفی است که بر گناهان آدمی می‏بارد و پلیدی‏های زمین را می‏پوشاند، تا فصلی تازه از طراوت و پاکی را بر شانه‏های زمین برویاند.
تا کی جهان، نشانه‏های ازلی آمدنت را مرور کند و مظومه کهکشان، به شوق ظهورت بچرخد؟!
جهان تا کی تقویم خاطرات کهنه‏اش را ورق بزند و خود را در دریاچه تاریخش غرق کند؟!
تا تو برگردی، جهان، جنگلی است که میوه‏های درخت‏های آن ساعت و علامتِ سؤال است.
تا تو برگردی، تمام جهان، به شکلی علامت پرسشی به هم گره می‏خورد و جهان، خود را به دار حسرت خود می‏آویزد.
تا تو برگردی، که بازگشتت، رجعت تمام خوبی‏هاست؛
رجعت ترانه و تبسّم است ،
بازگشتت، آرزوی دوردست مردم است... .
محمد سعیدی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page