گهواره ای می جنبد و عالم اسیرش

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

گهواره ای می جنبد و عالم اسیرش
بابا تصدق می کند هستی فقیرش

دلداده لیلا و علی هم گشته دلبر
اکبر به دنیا آمده الله اکبر

آیینه پیغمبر اکرم جمالش
تنها جمالش نه که هم خلق و خصالش

گفته حسین اکبر چو احمد, من چه گویم
گفته نبی از من حسین و من از اویم

پس جان بابا و علی با هم عجین است
اکبر دل و جان امیرالمؤمنین است

آمد به دنیا جد خود را اشبه الناس
دارد تلألؤ بر سر دستان عباس

ذخرالحسین است این قد سرو رسایش
میگفت زینب زیر لب: جانم فدایش

می خواند بابا : ای بهار دلنشینم
بالنده باشی اکبرم داغت نبینم

شاعر: عماد مرادی