متن ادبی « خواهش تماشای تو »

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

« خواهش تماشای تو »

این روزها، تمام لحظه‏هایم را به انتظار آدینه می‏نشینم و تمام آدینه‏هایم را به انتظار جمعه موعود، ندبه می‏خوانم برای غصه‏های دلم، قصه امیدی می‏خوانم و فردایی را بشارت می‏دهم.
به امیدی نشسته‏ام که نخوت شب‏های سرد زمستان را به طلوع خورشید فروردین می‏رسانی.
روزهایی که سهم ما از آن، گل و لبخند و عاطفه است.
روزهایی که فصل‏هایش در بهار در جا می‏زنند و هفته‏هایش، هفت عید آدینه دارند.
هیچ یتیمی گرسنه سر به بالین نمی‏گذارد و هیچ سینه‏ای به جرم فریاد حقیقت، مظلومانه دریده نمی‏شود.
هیچ گرگی روی زمین باقی نمی‏ماند و با اشارت چشم‏های تو، تمام کاخ‏های سفید و سیاه استبداد فرو می‏ریزد به انتظار روزی نشسته‏ام که انتقام بهار را از تمام خزان‏های زندگی ام بگیری.
انتقام لاله‏هایی که سرخ روییدند   ***   انتقام سینه‏هایی که درد نوشیدند
اینجا هیچ کس جای تو را پر نمی‏کند.
هیچ چشمی روشنی نگاه تو را منتشر نمی‏کند
نگاه کن! این روزها دلم سخت گرفته است.
خواهش تماشای تو بعد از هر نماز، «اللهم کن لولیک» می‏شود و همراه با قطرات دلتنگی‏ام روی سجاده می‏نشیند خواهش تماشای تو ایمانم را محک می‏زند.
عطر اجابت در تمام فضای خواهشم منتشر می‏شود.
عطر اجابت، بشارت تماشای تو است.
نوید فردایی است که زمین، زیر گام‏هایت گل می‏دهد و طومار خار و خاشاک، برای همیشه در هم می‏پیچد.
عاطفه خزمی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page