متن ادبی « املای کودکی جهان »

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

« املای کودکی جهان »

یا موعود برگ‏های «حسن یوسف»ها زبان خاک هستند، سرودن شعر آمدنت را.
گل‏های نرگس، چشم‏های زمین هستند که هر بهار و پاییز به راهت باز می‏شوند و پرپر می‏شوند.
رودخانه‏ها هنوز تلفظ اولین حرف نامت را مدّ می‏دهند.
نمی‏خواهم این بار از لکنت نسیم و پرسش خاک، بگویم.
نمی‏خواهم این بار از سرگیجه مداوم ساعت‏ها و عقربه‏ها چیزی بگویم.
نمی‏خواهم دیگر حرفی از مرور آن همه تقویم کهنه بگویم.
نمی‏خواهم از رؤیای سبز بهار و انتظار کوه و گریه چشمه بگویم.
با این همه، آن قدر از تو می‏نویسم که انتهای یکی از همین جمله‏های غمگین، به فعل ناگزیر «آمدنت» گره بخورد.
تو شعری هستی که زمین در انتهای آخرین کلمه آخرین جمله خود به انتهای سرودنش خواهد رسید.
تو اولین کلمه‏ای هستی که پس از آخرین نقطه املای کودکی جهان، بر سرِ خطِ «توحید» ظهور خواهی کرد.
هنگامی که جهان آن قدر بزرگ شده باشد، که بتواند پیش پایت «قیام» کند.
هنگامی که جهان دست از این همه بازی کودکانه بردارد؛ و بیهوده بر سروده آفتاب، دیوار منطق و فلسفه نچیند.
موعود!
تو قلب جهانی و «انقلاب» خواهی کرد!
محمد سعید میرزایی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page