متن ادبی « تمام جمعه هایم قربانی آمدنت »

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

« تمام جمعه هایم قربانی آمدنت »

زمان می‏گذرد و جمعه‏ها می‏آیند و می‏روند و هر روز انسان در انتظار آمدنت، نگاه خاکستری‏اش را به زلالی اشک‏ها می‏سپارد.
تو آسمان نشینی و تنها به آسمان می‏اندیشی و به خداوند
زمان می‏گذرد و عاجزانه در حصار ثانیه هایی سیاه، به طلوعی سبز می‏اندیشیم؛ به ظهوری سپید.
ای مفاتیح اجابت و هدایت! در شبانه کدام سپیده جستجویت کنم؟ با کدام جمعه می‏آیی که به امیدت، عشق را در تمام جمعه‏های تقویم به تصویر کشیده‏ام.
با کدام جمعه می‏آیی که تمام جمعه‏هایم را قربانی آمدنت کردم و همچنان در انتظار آمدنت هر روز سبز می‏شوم و هر غروب مه آلود؟ آقا! تو هر صبح جمعه، ندبه وار، در سینه شکوفا می‏شوی، ظهور می‏کنی و من در طلبت اشک می‏ریزم.
در طلبت تمام شمع‏های دلم را روشن می‏کنم و تا بهاری دیگر، به امید هفت سین سبز نگاهت اشک می‏ریزم.
آن قدر غم نیامدنت را گریسته‏ام که تمام غروب هایم، رنگ گرفته عصر جمعه را دارد.
تمام صفحه‏های تقویم، چون برگ‏های پامان خورده، سبز شدند و در غربت عشق فقط به تو اندیشیده‏اند.
اکرم السادات هاشمی پور

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page