« بغض جمکرانی »
ای آقای آدینهها! زمین به دنبال ردپایی از خورشید، به ثانیهها چشم دوخته و قامت راست کرده است. آری! خواهی آمد ـ در خشکسال ایمان و یلداییترین شب فراق، از پشت قاب کهنه انتظار ـ و پنجرههای محبت و امید را به باغ مهربانی باز خواهی کرد.
خواهی آمد ـ با ردایی از عدالت، از میان آبی آرام دریاها ـ و خرقههای تزویر و ریا را از تنها بیرون خواهی کرد.
خواهی آمد و سکوت ثانیهها را میشکند طنین گام هایت،
ای بهانهای برای اشک! جمعهها بی تو، میل گریستن دارد و بغض جمکرانیمان، سیلاب عشق را بر گونههامان جاری میسازد.
ای موعود جمعه! ما را به جمعهِ موعود برسان.
میدانم که میآیی؛ «الیس الصبح بقریب»
معصومه عبدالحسینی