متن ادبی « چه قدر فاصله‏ات دور است »

(زمان خواندن: 1 - 2 دقیقه)

« چه قدر فاصله‏ات دور است »

به ویرانه‏ها ماننده‏ایم و به شوره زاران وسیع.
چه قدر تاریک است زمین! چه قدر ویران است زمان !
چگونه دم از غیبت بزنیم؟ که در کنارمان هستی
در کنارمان زندگی می‏کنی و درجمع مان می‏نشینی
در نوحه خوانی‏ها و اعیاد.چگونه منتظرت باشیم؟
که چشمانمان خاموش است که می‏رسد آن صبح موعود
صبح عاشورا صبحی که رو به کعبه می‏ایستی
پشت به مقام در کنار حجرالاسود و خطبه می‏خوانی
«ای مردم! ما برای خداوند (از شما) یاری می‏طلبیم
و کیست ما را یاری کند؟» کجاست اقامت گاه بلندت
زیر سقف کدام آسمان در حاشیه کدام اقیانوس
بالای کدام کوه فاران؟ حوریث؟ طور؟ حرا؟ ... کدام یک؟
فردا که بیایی روز اول بهار است. روز اول فروردین فردا که بیایی
چشمی نگران نیست دلی شکسته نیست روزگاری سیاه نیست
همه جا یکدست روشن است همه جا بهار است.
با این همه اسفندهای متراکم چه کنیم؟ این همه پائیزان؟
این همه روززهای گرفتار؟ کی می‏رسد آن روز معلوم؟
آن روز موعود عاشورا؟کی می‏رسد آن ماه مبارک
که صیحه آسمانی تو در جهان بپیچدو صدای فصیح تو
دل‏های عاشق را ذوب کند در هر نقطه از این جهان که باشی
خورشید، به واسطه تو هنوز گرم است
باران واسطه تو هنوز می‏بارد و کوه، به واسطه تو هنوز پا برجاست
تا کی این شبان و روزان سیاه؟یا حجة الله التی لاتخفی
ای پیداتر از پیدا! بر بلندای کدام قله ایستاده‏ای که عطر خوش پیراهنت
در تمام درختان بی صداست در لابه لای تمام شاخه‏ها و برگ‏ها
یا نورالله الذی لایطفی؟کی روشن می‏شود زمین
به واسطه آفتاب چشم‏های تو؟ ای کلمه طیّبه !
کدام ساعت نامعلوم طبل‏ها به صدا در می‏آیندشیپورها نواخته می‏شوند
و چلچله‏ها، آواز رسیدن تو را می‏پراکند در جهان.کدام ساعت نامعلوم؟!
مریم سقلاطونی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page