متن ادبی « به تو می‏اندیشم »

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

« به تو می‏اندیشم »

پابه‏پای ثانیه‏ها، به تو می‏اندیشم؛ به تو که تقویم‏ها، آمدنت را به انتظار نشسته‏اند و عقربه‏ها، جمعه‏های ساکت متروک را به امید آمدنت طی می‏کنند.
به تو می‏اندیشم، ای کسی که نمازت را فرادا می‏خوانی!
به تو می‏اندیشم، ای «امام جمعه جهان».
آیا این همه انتظار برای آمدنت کافی نیست؟
تمام دست‏ها هم برای شمردن این روزها خاکستری کم است.
من اما به دست‏های سبز تو ایمان دارم و می‏دانم که روزی، تمام قفل‏ها شکسته می‏شود و همه گره‏ها باز.
می‏دانم که دیگر ندبه، صبح‏های جمعه ندبه نمی‏کند. می‏دانم که روزی از راه می‏رسی و زمین، جان تازه‏ای می‏گیرد.
من هر روز، صدای زمزمه باد را می‏شنوم که می‏گوید: «ألیس الصبح بقریب».
بهزاد پودات

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page