« در کجای زمان ایستادهای؟ »
سالهاست هراسان و مشتاق، به دنبال تو میگردم.
سررسیدها را، هفتهها را، ماهها را خط میزنم؛ سهشنبهها، پنجشنبهها، جمعهها، یکشنبهها.
نمیدانم تو در کجای زمان ایستادهای، تا ساعتم را با افق نگاه تو تنظیم کنم؟
ای شیرینتر از انگورهای تاکستانهای عشق! عطر گیسوانت را رها کن تا ستارهها، هر آن فرو بریزند و خوابهای هر شب زمین را با یاد تو روشن کنند.
اگر بدانم که مرا دوست داری، شوریدهترین شاعر جهان خواهم شد؛ به کلماتم سوگند!...
عباس محمدی
دیدگاهها
ان شاالله دعای همه ما که فرج اقاست قبول شود
منتظر حضور سبزت در وبم هستم :cheer:
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا