«کي عيد ما رسد»
دنيا به دور شهر تو ديوار بسته است *** هر جمعه راه سمتِ تو انگار بسته است
کي عيد مي رسد که تکاني دهم به خويش؟ *** هر گوشه از اتاق دلم تار بسته است
شب ها به دور شمع کسي چرخ مي خورد *** پروانه اي که دل به دل يار بسته است
از تو هميشه حرف زدن کار مشکلي است *** در مي زنيم و خانه گفتار بسته است
بايد به دستِ شعر نمي¬دادم عشق را *** حتي زبانِ ساده اشعار بسته است
وقتي غروب جمعه رسد بي تو آفتاب *** انگار بر گلوي خودش دار بسته است
مي ترسم آخرش تو نيايي و پر کنند *** در شعر شاعري ز جهان بار بسته است
زنده ياد نجمه زارع