سر جدا بود ولی پیکرش افتاد زمین

(زمان خواندن: 1 دقیقه)

در رثای حضرت سیدالشهداء (علیه‌السلام)

سر جدا بود ولی پیکرش افتاد زمین
روی تل لطمه زنان خواهرش افتاد زمین

آمد و دید که دارد ز قفا می بُرَّد
او زِ پرپر زدن یاورش افتاد زمین

تا علمدار زمین خورد عدویش میگفت
بی پناه است همه لشکرش افتاد زمین

دامن طفل حسین ابن علی سوخته و
در بیابان بلا دخترش افتاد زمین

بسته بر نیزه شده یک سر کوچک ای وای
سر اصغر جلوی مادرش افتاد زمین

زیر لب عمه ی سادات دمادم  گوید
وای از آن دم که علی اکبرش افتاد زمین

کَند با خنجر خود قبر برای پسرش
از غم و داغ علی اصغرش افتاد زمین

ای خدا نیست ببیند که میان بازار
دخترش با رخ بی معجرش افتاد زمین

از غم دوری او دختر خونین بدنش
ناله سر داد و کنار سرش افتاد زمین

عبدِ کریم